محسن قرایی، کارگردان فیلم خسته نباشید!

این گفت‌وگو ابتدا قرار بود یک گفت‌وگوی سه نفره باشد و از آن‌جا که در هنگام انجام آن، افشین هاشمی برای اجرای یک نمایش و هم‌چنین ساخت فیلم تازه‌اش در خارج از کشور به سر می‌برد قرار شد ابتدا پرسش‌های مصاحبه و سپس پاسخ‌های محسن قرایی (همکار او در کارگردانی مشترک این فیلم) را برایش بفرستیم تا به آن‌ها پاسخ بدهد. اما هاشمی چند روز پس از مطالعه تمام این موارد پیغام فرستاد که پاسخ‌های محسن قرایی به این پرسش‌ها کامل است و نیازی نمی‌بیند پاسخ‌های خودش را هم به این گفت‌وگو اضافه کند. به این ترتیب تمام تلاش‌ها برای انجام یک گفت‌وگوی سه‌نفره با سازندگان این فیلم خوش‌ساخت و استاندارد بی‌نتیجه ماند و نتیجه‌اش همین شد که می‌خوانید؛ گفت‌وگو با محسن قرایی یکی از کارگردان‌های فیلم خسته نباشید!


ایده کارگردانی مشترک خسته نباشید! را شما با رضا میرکریمی در میان گذاشتید یا ایشان شما را برای ساخت این فیلم انتخاب کرد؟
من و افشین هاشمی در تولید فیلم یه حبه قند دستیار میرکریمی بودیم. این همکاری باعث نوعی همفکری در ما شده بود و شاید به همین دلیل بود که میرکریمی به ما پیشنهاد ساخت این فیلم را داد. البته سابقه دوستی من و افشین به سال‌ها پیش از تولید یه حبه قند و همکاری در فیلم‌های دیگری برمی‌گردد. به‌عنوان مثال در آخرین ساخته بهرام بیضایی (وقتی همه خوابیم) من دستیار کارگردان بودم و ایشان دستیار بازیگری. در تولید لطفاً مزاحم نشوید (محسن عبدالوهاب) هم من دستیار کارگردان بودم و افشین بازیگر. دوستی و رفاقتی که در طول این سال‌ها به وجود آمد باعث به وجود آمدن نوعی نگاه مشترک در ما شد؛ به‌گونه‌ای که می‌توان گفت یک نوع سلیقه‌ سینمایی مشترک در ما شکل گرفت. جشنواره رفتن‌ها و فیلم دیدن‌های مشترک و پیاپی، و...بحث کردن درباره ایده‌ها و مفاهیم آن فیلم‌‌ها باعث شد به سلیقه همدیگر تسلط پیدا کرده و نقاط مشترک فراوانی پیدا کنیم. می‌توان گفت مجموع این اتفاق‌ها دریچه خوبی بود برای آن‌که در زمینه ساخت فیلم، تجربه مشترکی داشته باشیم. من و افشین همیشه درباره فیلم‌سازیِ مشترک با هم صحبت می‌کردیم و میرکریمی هم از این تصمیم ما با خبر بود. البته از آن‌جا که هر دوی ما به‌عنوان دستیار با بهرام بیضایی هم همکاری کرده بودیم یکی از تخیل‌های دور و دراز ما نقشه کشیدن برای ساخت یکی از فیلم‌نامه‌های ایشان بود.  در خیال‌مان از ابتدا تا انتها بعضی فیلمنامه‌های ایشان را دکوپاژ می‌کردیم و از انجام این کار نهایت لذت را می‌بردیم. در حقیقت ایده همکاری مشترک میان ما از تخیل کردن نسبت به ساخت یکی از فیلم‌نامه‌های بهرام بیضایی شکل گرفت. البته می‌دانم ساخت فیلم برمبنای یکی از فیلم‌نامه‌‌های بیضایی دشواری‌ها و مشکلات خودش را دارد اما امیدوارم همان‌طور که خیال‌پردازی نسبت به تحقق این رویا، ما را به تجربه فیلم‌سازی مشترک رساند، روزی برسد که چنین اتفاقی هم عملی شود و ما بتوانیم یکی از فیلم‌نامه‌های بهرام بیضایی را به فیلم تبدیل کنیم.

رضا میرکریمی در پشت صحنه فیلم خسته نباشید!

گفتید که رضا میرکریمی از تصمیم شما برای کارگردانی به‌صورت مشترک اطلاع داشت.

بله. می‌توان گفت ایشان در هنگام تولید یه حبه قند توانایی من و افشین هاشمی در زمینه کارگردانی را دیده بود و از آن‌جا که می‌دانست ما دوست داریم این تجربه مشترک را انجام بدهیم شاید با خودش فکر کرد ما می‌توانیم از پس انجام چنین کاری برآییم. به همین خاطر یک‌روز طرح کوتاه و اولیه همین فیلم خسته نباشید! را برای ما تعریف کرد. البته به‌همراه ایده‌هایی برای ایجاد تغییر در طرح و حتی روش‌های ساخت آن.

آن ایده‌ها شامل چه چیزهایی بود؟
یکی از آن ایده‌ها به ما این آزادی را می‌داد که بتوانیم فیلم‌نامه‌نویس فیلم را خودمان انتخاب کنیم. و از آن‌جا که من و افشین در «گروه تئاتر خانه» با محمد رضایی‌راد تجربه‌های تئاتری متعددی داشتیم تصمیم گرفتیم از او بخواهیم فیلم‌نامه را برای ما بنویسد. البته ما در طول شکل‌گیری فیلم‌نامه از مشورت و دیدگاه میرکریمی هم استفاده می‌کردیم که بسیار راهگشا و موثر بود.
تجربه ساخت فیلم به‌صورت مشترک چطور بود؟
این تجربه‌ به‌دلیل غیبت روحیه در انجام کارهای گروهی، در سینمای ما به‌ندرت اتفاق افتاده اما در خارج از مرزهای کشور به وفور انجام شده و اغلب یک اتفاق معمولی به‌نظر می‌رسد. می‌توان سینماگران متعددی را از کشورهای مختلفی مثال زد که به‌صورت مشترک فیلم می‌سازند و فیلم‌هایشان هم اغلب خوب و موفق است. اما متاسفانه در کشور ما، چه در زمینه ورزش، چه سیاست و چه کار فرهنگی و هنری، این روحیه کم‌تر دیده می‌شود. البته به‌نظر من، کار گروهی آدابی دارد که اگر به قاعده و قانون تبدیل شود موفقیت را هم در پی خواهد داشت. برای خود من تجربه کارگردانی مشترک با افشین هاشمی جدا از رعایت قواعد و تکنیک‌های ساخت فیلم، درس‌های بزرگ و دیگری هم داشت. درس‌هایی ‌نظیر: درست پیشنهاد کردن و درست شنیدن پیشنهاد طرف مقابل، درست مشارکت کردن با او و مهم‌تر از همه، انتخاب درست زمان و محتوای مشورت. به‌طور حتم بخشی از این درس‌ها در زندگی به کار من خواهد آمد و بخش دیگر آن در سینما.
برای جلوگیری از بروز اختلاف نظرهای طبیعی در هنگام ساخت فیلم چه تمهیدی به کار بستید؟ گاهی دیده شده که در هنگام صدور فرمانِ شروع یا پایان یک صحنه میان کارگردان و دستیارش اختلاف به وجود آمده؛ چه رسد به شما که دو نفری کارگردانی فیلم را برعهده داشته‌اید!
هیچ دو نفری در دنیا وجود ندارند که به‌صورت دقیق، عین همدیگر فکر کنند! به همین دلیل ما برای پیش‌گیری از بروز چنین اختلاف‌نظرهایی تمهیدی اندیشیدیم؛ و آن، برطرف کردن این اختلاف نظرها در مرحله طولانی و دقیقِ پیش‌تولید بود. پیش‌تولید درجه یکی که بسیاری از اختلاف‌نظرها میان ما را از بین برد. یکی از مهم‌ترین توافق‌های ما این بود که تا پیش از تکمیل و آماده نشدن فیلم‌نامه، پیش‌تولید رسمی فیلم را به جریان نیاندازیم. فیلم‌نامه‌‌ای که هم مورد تایید تهیه‌کننده باشد و هم ما (کارگردان‌های مشترک فیلم) آن را پسندیده باشیم. بعد از این مرحله بود که پیش‌تولید (شامل انتخاب عوامل، دورخوانی‌ها و تست گریم و لباس و...) به جریان افتاد. و تمام این‌ها به‌موازات گفت‌وگوی من و افشین درباره تک‌تک صحنه‌های فیلم جلو می‌رفت. برای انجام این گفت‌وگوها هر کدام از ما به تنهایی و جداگانه درباره اجرای صحنه‌ها، ایده‌های بازی و ایده‌های کارگردانی آن صحنه‌ها فکر می‌کردیم و سپس هر روز در جلسه‌هایی که به همین منظور برگزار می‌شد درباره آن‌ها صحبت می‌کردیم. نکته‌ای که وجود داشت این بود که پذیرفته بودیم هیچ‌کدام از ما نباید بر اجرای ایده خودمان اصرار داشته باشیم و رای نهایی با ایده‌ بهتری خواهد بود که ارائه شود. در نهایت، این خود فیلم بود که دیده می‌شد و فیلم، محصول ایده‌های هر دوی ما بود. در حقیقت برای خود ما برگزاری این جلسه‌ها و در نهایت، ساخت فیلم، نوعی تست دموکراسی به حساب می‌آمد. نوع خاصی از دموکراسی که شاید بتوان گفت پشتوانه آن، اطلاعات، دانش و سواد ما نسبت به ابزار و اجزای سینما بود. باید اشاره کنم تمام این موارد روی کاغذ منتقل می‌شد؛ و ما به همین ترتیب کارگردانی فیلم را تا آخرین نمای آن جلو بردیم. البته به‌جز صحنه‌هایی که اتفاقات سر صحنه ما را مجبور به اعمال تغییر در آن‌ها می‌کرد. می‌خواهم بگویم ما تغییرات صحنه‌ها را بر اساس آن‌چه که در مرحله پیش‌تولید مکتوب شده بود انجام می‌دادیم. اما معنی چنین حرفی این نیست که ما از ایده سایر عوامل فیلم استفاده نمی‌کردیم. هر دوی ما با تمرکز کافی ایده‌های آن‌ها را می‌شنیدیم و نکته‌های خوب را به کار می‌بستیم اما ساختمان کلی کار، همان بود که ما در مرحله پیش‌تولید روی آن توافق کرده بودیم.
سر صحنه از استوری‌بورد یا فیلم‌نامه مصور هم استفاده کردید یا همان نگارش جزییات صحنه روی کاغذ کافی بود؟
کارگردانیِ فیلم بر اساسِ دکوپاژِ مکتوب در همان پیشتولید انجام شده بود.
یکی از مهم‌ترین نکته‌های فیلم خسته نباشید! که به شباهت میان این فیلم و یکی از شاخص‌ترین ساخته‌های میرکریمی (خیلی دور، خیلی نزدیک) دامن زده اشاره به کرمان و کویر اطراف آن است. کویر کرمان از ابتدا در طرح اولیه وجود داشت یا بعداً به فیلم‌نامه اضافه شد؟
اشاره به کرمان از همان ابتدا در طرح اولیه وجود داشت. داستان درباره زوج جهانگردی بود که برای دیدن کرمان به ایران می‌آیند و با اتفاقات ریز و درشتی همراه می‌شوند.
برای جلوگیری از هرگونه تشابهی در بین این دو فیلم نمی‌شد از همان ابتدا نقطه‌ دیگری از ایران را جایگزین این شهر کرد؟
البته ساختار و داستان فیلم خیلی دور، خیلی نزدیک هیچ قرابت و شباهتی با خسته نباشید! ندارد و فقط اشاره به محل فیلم‌برداری می‌توانست این تشابه را به وجود بیاورد.
نمی‌شد محل وقوع داستان را مثلاً به کویر سمنان منتقل کرد؟
چرا. به این موضوع هم فکر کردیم ولی همان‌طور که در فوتبال گفته می‌شود: «به ترکیب تیم برنده نباید دست زد» ما هم سعی کردیم این حرف را آویزه گوش‌مان کنیم! البته شاید دلیل دیگرش این بود که همه ما این منطقه را دیده بودیم، با شرایط آن‌جا آشنا بودیم و می‌توان گفت بر چنین فضایی مسلط بودیم. ضمن این‌که در طرح اولیه اشاره شده بود جهانگردها برای بازدید از یک نقطه خیلی استثنایی که نمونه آن در هیچ نقطه از دنیا وجود ندارد به ایران سفر می‌کند و با دیدن آن منطقه به عظمت، زیبایی و بزرگی ایران پی می‌برند. هر چه فکر کردیم جای دیگری که چنین شرایطی داشته باشد و ما بتوانیم به‌صورت نمادین، زیبایی سحرآمیز کشورمان را در آن به نمایش بگذاریم پیدا نکردیم. فقط در کویر کرمان می‌شد چنین منطقه‌ای را با چنین افق‌ها و آب و هوا و رمل‌های زیبا پیدا کرد. بنابراین با خودمان فکر کردیم اگر بخواهیم از این تشابه تصویری فرار کنیم، شاید در پرورش داستان و جزییات ماجرا دچار مشکلات دیگری شویم؛ و از انجام این کار منصرف شدیم.
فضای طنز چطور؟ این فضا از همان ابتدا در طرح وجود داشت یا در مسیر شکل‌گیری فیلم‌نامه به آن اضافه شد؟
زمانی که میرکریمی اولین‌بار داستان کلی خسته نباشید! را برای ما تعریف کرد طنزی که شما به آن اشاره می‌کنید در آن دیده می‌شد؛ و این طنز شامل تلاش‌‌های ناموفق یک پسر جوان برای مهاجرت از ایران بود. آن‌هم در شرایطی که او خیلی شکسته‌بسته و تنها در حد چند جمله می‌توانست به زبان انگلیسی صحبت کند. تقابل چنین فردی با جهانگردهای انگلیسی‌زبان، فضای طنزآمیز و جذابی در خود نهفته داشت که می‌توانست به فیلم کمک کند.
با توجه به سابقه بازیگری آقای هاشمی تقریباً طبیعی بود که جنبه‌ بازیگری این فیلم کمی پررنگ‌تر از تمهیدات کارگردانی آن جلوه کند. لطفاً درباره نحوه انتخاب بازیگران و تمهیدات احتمالی‌تان برای این موضوع کمی توضیح دهید.
ترجیح ما این بود که برای گروه بازیگری خسته نباشید! از بازیگران اهل کرمان استفاده کنیم. به همین دلیل من و افشین در سفری که به این شهر داشتیم با اغلب بازیگران تئاتر ملاقات کردیم و از آن‌ها آزمون تصویری گرفتیم. اما بنا به دلایلی نتوانستیم برای تمام نقش‌های فیلم‌نامه از بازیگران کرمانی استفاده کنیم. البته سعی‌مان بود چنین کاری کنیم اما این خواسته میسر نشد. به‌عنوان نمونه در میان این بازیگرها برای نقش مرتضی و حسین دنبال بازیگر مناسب گشتیم اما فقط توانستیم برای نقش حسین از بازیگران کرمانی استفاده کنیم. به‌همین دلیل برای نقش مرتضی یک مجموعه تمرین، شامل تمرین لهجه در نظر گرفتیم که بازیگر نقش حسین، مسئولِ این‌کار بود. البته ما در مرحله پیش‌تولید به‌صورت مفصل یک مجموعه تمرین و دورخوانی با بازیگرها داشتیم که درست مثل تمرین تئاتر بود. برای بعضی صحنه‌ها هم این‌کار را با تمرکز و دقت بیش‌تر انجام دادیم. زمانی که برای شروع تصویربرداری به کرمان سفر کردیم بعضی صحنه‌های مهم و سخت‌تر فیلم را دوباره تمرین کردیم و واقعیت این است که در این بخش، حضور افشین یک نعمت بود. کارگردانی که خوش‌بختانه جدا از پیشینه و سابقه بازیگردانی و بازی‌گیری، نگاه ویژه‌ای هم به مقوله بازیگری دارد و این وجه از حضور او در فیلم خسته نباشید! قابل کتمان نیست.

حسام محمودی، غوغا بیات و فرزاد باقری در نمایی از فیلم خسته نباشید

همان‌طور که می‌دانید انتخاب مناسب و دقیق بازیگران برای نقش‌هایشان گاهی می‌تواند مهم‌ترین امتیاز یک فیلم باشد که در فیلم خسته نباشید! این اتفاق به نمایش مجدد توانمندی بعضی از بازیگران (نظیر رویا افشار) و هم‌چنین معرفیِ بعضی چهره‌های تازه (مثل یدالله شادمانی) منجر شده است. شادمانی را چطور برای این نقش پیدا کردید؟

با ایشان در جریان یکی از دورخوانی‌ها که در دفتر تولید این فیلم جریان داشت قرار ملاقات داشتیم. من و افشین و هر چهار بازیگر فیلم در حال دورخوانی یکی از صحنه‌ها بودیم که یدالله شادمانی از راه رسید و از کنارِ درِ اتاقی که ما در آن حضور داشتیم رد شد تا به اتاق کناری برود. من و افشین یک لحظه عبور او را دیدیم و سپس ناخودآگاه به هم نگاه کردیم. افشین که او هم مثل من به اندازه رد شدن شادمانی از کادرِ در او را دیده بود گفت که از فیزیک ظاهری او خوشش آمده و به‌نظرش خیلی مناسب نقشی‌ست که در فیلم‌نامه وجود دارد. چند دقیقه بعد، افشین از من خواست تا به اتاق کناری بروم و با ایشان صحبت کنم. آن‌جا برای اولین‌بار یدالله شادمانی را دیدم و اولین جمله‌ای که ایشان با آن گویش کرمانی‌اش به زبان آورد مرا به این نتیجه رساند که بهترین گزینه برای آن نقش است. در حقیقت انتخاب ایشان یکی از سریع‌ترین انتخاب بازیگرهایی بود که در جریان تولید خسته نباشید! انجام شد؛ در کم‌تر از سی ثانیه!
 برای جذاب‌تر شدن بازی ایشان که به‌حق یکی از مهم‌ترین نقاط قوت خسته نباشید! به شمار می‌آید چه کردید؟
شاید باور نکنید اما ایشان در فیلم، واو به واو، دیالوگ‌های فیلم‌نامه را گفت و سرِ صحنه بداهه‌گویی نداشت. در حالی که خیلی‌ها وقتی فیلم را دیده بودند احساس می‌کردند ایشان یک نابازیگر یا دست‌کم یک بازیگر محلی‌ست که دیالوگ‌ها را به‌صورت بداهه سر صحنه ادا کرده است! می‌خواهم بگویم به اهمیت یک فیلم‌نامه دقیق اشاره کنم و بگویم چنین فیلم‌نامه‌ای تا حد بسیار زیادی می‌تواند به بافت درونی و ساختار یک فیلم کمک کند. می‌توان گفت یدالله شادمانی با حضور خود گرمایی را به خسته نباشید! آورد که یکی از بزرگ‌ترین شانس‌های ما در ساخت این فیلم بود.
طبق شنیده‌ها قرار بود برای بازی در نقش شخصیتی که جلال فاطمی آن را بازی کرده یک بازیگر انگلیسی به ایران سفر کند که در نهایت منتفی شد.
بله همین‌طور است. به مجموع اتفاقات ناگواری که در هنگام تولید این فیلم رخ داد منتفی شدن بازیِ «ماتئو زاجاک» را هم باید افزود. او را ساسانِ پیروز ـ از اعضای گروهِ تآتر لیو ـ به ما معرفی کرد که دریک جشنواره‌ی خارجی دیده بودش.  برای فراهم کردن مقدمات حضور این بازیگر، افشین با او مذاکره کرد. مقدمات حضور و بازی او در این فیلم تا مرحله‌ای پیش رفت که او دو هفته در استانبول منتظرِ صدورِ ویزایش بود و هر روز به سفارت ایران مراجعه می‌کرد.  اما حدود دو هفته پیش از شروع تصویربرداری فیلم و در حالی که ما به‌جز او به بازیگر دیگری فکر نکرده بودیم، همزمانی ماجرای تعطیل شدن سفارت کانادا در تهران و برگزاری کنفرانس سران کشورهای اسلامی باعث شد ورود ایشان به داخل کشور با موانعی مواجه شود. به‌‌ناچار در بین بازیگران ایرانی که تسلط کافی به زبان انگلیسی داشته باشند جست‌وجوی سریعی را آغاز کردیم.

غوغا بیات در فیلم خسته نباشید!

غوغا بیات و جلال فاطمی را چطور برای نقش‌های اصلی انتخاب کردید؟ انتخاب بازیگران بومی که به زبان انگلیسی تسلط داشته باشند باید کار دشواری بوده باشد.

همین‌طور است. در مورد انتخاب این دو نفر ما در خلال مشورت با دوستان به گزینه‌های متعددی رسیده بودیم اما جالب است که اغلب کسانی که ما با آن‌ها مشورت کرده بودیم بر انتخاب خانم غوغا بیات تاکید داشتند. البته ما از سابقه طولانی‌مدت ایشان در زمینه عکاسی فیلم اطلاع داشتیم و در ضمن، سال‌ها قبل، حضور و بازی ایشان را در فیلم قطعه ناتمام (مازیار میری) دیده بودیم و می‌دانستیم که برای نقش ماریا در فیلم‌نامه خیلی مناسب است. آن روزها افشین، تئاتر «عشق من،‌ حامد بهداد» را در کافه تئاتر شهر اجرا می‌کرد. به‌ همین دلیل در همان کافه که بخش‌هایی از پیش‌تولید فیلم در آن‌ انجام می‌‌شد با ایشان قرار گذاشتیم. خوش‌بختانه خانم بیات دعوت ما را پذیرفت و برای دیدن تئاتر به کافه آمد. این‌بار هم من و افشین به محض ملاقات حضوری متوجه شدیم ایشان کاملاً مناسب نقش مورد نظر در فیلم‌‌نامه هستند.
و این یکی از بهترین شانسهایمان در طولِ کار بود. البته باید اشاره کنم انتخاب آقای فاطمی هم خیلی معجزه‌آسا بود. ما در حالی که دیگر چندان امیدوار نبودیم گزینه مطلوبی برای نقش رومن پیدا کنیم محسن عبدالوهاب، جلال فاطمی که از دوستان ایشان هستند و در خارج از کشور تحصیل کرده‌اند را پیشنهاد کرد. خوش‌بختانه ایشان نه‌تنها به زبان انگلیسی تسلط کافی دارند بلکه کارگردان سینما هم هستند. به تعبیری دیگر ما برای اجرای نقش دو جهانگرد انگلیسی‌زبان به ترکیب همگونی از بازیگران دست یافتیم که با وجود عدم شهرت به‌عنوان بازیگر، خوش‌بختانه با سینما آشنایی داشتند.
گفته می‌شود پیش از آغاز به کار مدیران جدید سینما ممیزی‌هایی برای صدور مجوز نمایش خسته نباشید! در نظر گرفته شده بود که در شرایط جدید از آن‌ها صرف‌نظر شده.
در دوران مدیریت پیشین سینما ممیزی‌هایی به این فیلم داده شده بود که می‌توان از آن‌ها به خنده‌دارترین ممیزی‌های تاریخ سینمای ایران یاد کرد! البته ممکن است همه کارگردان‌های سراسر جهان با خودشان فکر کنند ممیزی‌هایی که بر آثارشان اعمال می‌شود نادرست و حتی گاهی مضحک است اما بد نیست بدانید ممیزی‌هایی که برای صدور مجوز نمایش خسته نباشید! اعلام شده بود درست در جهت عکس مطالبی بود که مدیران وزارت ارشاد، خود به‌ دنبال آن‌ هستند و ما اگر به‌‌فرض، آن ممیزی‌ها را اعمال کرده بودیم فیلم دچار تغییراتی می‌شد که به‌تعبیری شاید دیگر به‌سختی قابل نمایش بود!
می‌شود به بعضی از آن‌ها اشاره کنید؟
بله. یکی از ممیزی‌ها این بود که گفته بودند در فیلم شما به ایرانی‌ها توهین شده! و از سوی دیگر خواستار این بودند تا دیالوگ‌های بخشی از فیلم که شامل دستمزد گرفتن دو جوان کرمانی بود را حذف کنیم. خُب، این خنده‌دار است دیگر. توقع داشتند ما در فیلم نشان بدهیم جوان‌های ایرانی حاضرند بدون گرفتن دستمزد، به دو جهانگرد که وارد کشور شده‌اند کولیِ مفت بدهند! در حقیقت، از طرفی معتقد بودند که ما ایرانی‌ها را خوار و خفیف نشان داده‌ایم و از طرف دیگر دوست داشتند بیگاری کردن آن‌ها را به نمایش بگذاریم! اما خدا را شکر، با آمدن دولت جدید، آن ممیزی‌ها هم همراه با مدیران قبلی وزارت ارشاد به خاطره‌ها پیوستند و فیلم بدون هیچ مشکلی مجوز نمایش گرفت.
پوستر فیلم خسته نباشید!زمانی که خسته نباشید! تولید می‌شد اختلاف نظر و مشکلات میان مدیران وقت سینما و مسئولان حوزه هنری، روزهای اوج خود را سپری می‌کرد. این مشکلات و حواشی دامنه‌دار آن باعث تردید شما در ساخت این فیلم نشد؟
راستش اواسط زمستان 1390 زمانی که این طرح با ما در میان گذاشته شد در آسمان سینمای ایران صلح و آرامش کامل برقرار بود و هنوز هیچ‌کدام از درگیری‌های مورد نظر به وجود نیامده بود. ما هم بی‌خبر از توفان‌هایی که در راه بود راهی کرمان شدیم تا محمد رضایی‌راد بر اساس محل‌های انتخابی، فیلم‌نامه را بنویسد. اواخر بهار 1391 فیلمنامه‌ ما آماده بود اما به دلیلِ گرما نمی‌توانستیم در آن زمان فیلمبرداری را آغاز کنیم و قرار شد به شهریور موکول شود. مدتی بعد از این تصمیمِ ما کلید درگیری‌های ارشاد و حوزه هنری زده شد؛ و متاسفانه گرد و خاک فراوانی هم به پا کرد. ولی ما با خودمان فکر کردیم بهتر است این حاشیه‌ها را نادیده بگیریم و یک فیلم خوب و استاندارد بسازیم که در ضمن، سفارشی هم نباشد. در زمان نمایش خسته نباشید! در جشنواره فجر، چند نفر از دوستان فیلم‌ساز که فیلم‌شان مورد تحریم حوزه هنری قرار گرفته بود تعریف می‌کردند که با نگاهی منفی وارد سالن سینما شده‌اند و قصدشان این بوده که فیلم‌های حوزه را بکوبند. آن‌ها می‌گفتند وقتی خسته نباشید! را دیده‌اند از آن خوش‌شان آمده و از این کار منصرف شده‌اند. به‌نظر من کیفیت خود فیلم، مانع بروز این‌گونه برخوردها شد. البته من از نمایش‌های فیلم در جشنواره یک خاطره جالب دیگر هم دارم که اشاره به آن خالی از لطف نیست. من مدت‌ها قبل از آن که خسته نباشید! ساخته شود در تولید فیلم محمد (ص) به‌عنوان مسئول انتخاب بازیگران با مجید مجیدی همکاری می‌کردم. در حقیقت آقای مجیدی شرایطی فراهم کرد تا من بتوانم به‌عنوان مامور، دوران سربازی‌ام‌ را همزمان با تولید این فیلم بگذرانم. اما به‌هرحال مجبور بودم دوره آموزشی را طی کنم. به‌همین‌خاطر به پادگان 05 کرمان اعزام شدم که مدتی بعد به شکلی اتفاقی فیلم خسته نباشید! در آن‌جا تصویربرداری شد. زمانی که انتخاب بازیگران فیلم محمد (ص) به پایان رسید من هم‌چنان مشغول انجام خدمت سربازی بودم اما عملاً مشغول به کار دیگری نبودم تا این‌که پیشنهاد ساخت این فیلم مطرح شد؛ و من بدون این‌که به محل خدمتم این موضوع را اعلام کنم، رفتم و با افشین هاشمی خسته نباشید! را ساختم. زمانی که این فیلم در جشنواره به نمایش گذاشته شد فرمانده من هم که باز هم به‌صورت اتفاقی این فیلم را دیده بود با من تماس گرفت و گفت: «دیشب یک فیلم دیدم به اسم خسته نباشید! که اسم یکی از کارگردان‌هایش محسن قرایی بود. این قرایی، خودِ تویی؟!» گفتم: «آره، چطور مگه؟» گفت: «شانس آوردی فیلمت خوب شده وگرنه می‌خواستم برات اضافه خدمت رد کنم!»
اگر زمان به عقب برمی‌گشت باز هم همین مسیر را برای تولید فیلم‌تان انتخاب می‌‌کردید؟
اگر زمان به عقب برمی‌گشت باز هم همین مسیر را برای تولید انتخاب می‌کردیم و خسته نباشید! را می‌ساختیم. واقعیت این است که ما برای دوستان فیلم‌سازی که فیلم‌هایشان مورد تحریم حوزه هنری قرار گرفت خیلی متاسفیم. خود آن‌ها هم می‌دانند که ما در وقوع این اتفاق بی‌تقصیر بوده‌ایم. همان‌طور که گفتم ساخت این فیلم توسط تهیه‌کننده– و نه سرمایه‌گذار آن– به ما پیشنهاد داده شد و زمانی که تولید آن به جریان افتاد هیچ‌کدام از این جنجال‌ها شروع نشده بود. من خودم وقتی به عقب برمی‌گردم و گذشته را مرور می‌کنم احساس می‌کنم من و افشین، کار اشتباهی را انجام نداده‌ایم. ضمن این‌که همه اهل سینما شاهد بودند ما در طول ساخت این فیلم با چه مسائل و مشکلاتی دست و پنجه نرم کردیم. شاید هیچ‌کدام از فیلم‌هایی که در سال‌های اخیر در سینمای ایران تولید شده‌ با مشکلاتی نظیر مشکلات کار ما مواجه نشده باشد. از این نظر ما رکورددار حجم مشکلات در زمان تولید فیلم بوده و هستیم! زمانی که خسته نباشید! تولید می‌شد ابتدا با حضور باران کوثری به عنوانِ یکی از بازیگران در فیلم مخالفت شد؛ آن‌هم در شرایطی که ضبط صحنه‌های حضور او به پایان رسیده بود! سپس با وجود تایید صدور مجوز ساخت این فیلم در یکی از مصاحبه‌های رییسِ وقتِ سازمان سینمایی، ماموران سر صحنه کار ما حاضر شدند و به‌جای گفتن یک خسته نباشیدناقابل به ما، دوربین را ضبط کرده و بردند. در نهایت در هنگام آمادگی فیلم برای حضور در جشنواره هم با نوشتن اسم افشین هاشمی به‌عنوان کارگردان مشترک مخالفت کردند که در نوع خود بی‌سابقه است.
شاید بتوان گفت یکی از مهم‌ترین امتیازهای خسته نباشید! بی‌تاثیری مشکلات و حواشی تولید در ساختار نهایی آن است که خوش‌بختانه در فیلم نمود چندانی ندارد.
یکی از بزرگ‌ترین مشکلات ما در هنگام ساخت خسته نباشید! توقف بیست روزه‌‌ در مسیر تولید فیلم بود که باعث شد همه‌چیز (از آب و هوا گرفته تا حس و حال بازیگران) با تغییر فاحشی مواجه شود. کسانی که در زمینه تولید فیلم کار کرده‌اند می‌دانند وقتی کار تعطیل شود و عوامل فیلمی که در شهرستان تولید می‌شود به تهران برگردند گرما و اشتیاق فیلم‌سازی کمی فروکش می‌کند؛ و از این دشوارتر و پیچیده‌تر، برگرداندن اعضای تولید به همان اتمسفر قبلی‌ست. واقعاً نمی‌دانم چه اتفاقی افتاد و شاید این پاسخ کمی کلیشه‌ای به نظر برسد اما حدس می‌زنم بخشی از آن ناشی از عشقی بود که در اعضای تولید این فیلم نسبت به ساخت آن وجود داشت. به‌نظر من همه عوامل این فیلم برای ساخته شدن آن از جان و دل مایه گذاشتند و همین باعث شد خسته نباشید! با همان سطح کیفی که شروع شده بود و ما انتظار داشتیم به پایان برسد.
برای ساخت فیلم بعدی هم تجربه کارگردانی مشترک را ادامه خواهید داد؟
ما خودمان که خیلی این تجربه را دوست داشتیم و به نظر من این تجربه، بار کیفی فیلم را دو چندان کرد. من اگر خودم به‌تنهایی این فیلم را ساخته بودم، به‌طور حتم به این خوبی از کار در نیامده بود. به همین دلیل باز هم دوست دارم این تجربه را تکرار کنم و اگر قرار باشد فیلم دیگری بسازم باز هم دوست دارم آن‌ را به صورت مشترک با افشین هاشمی بسازم. اما این بستگی دارد به این‌که هر دوی ما روی یک فیلم‌نامه اتفاق نظر داشته باشیم و در ضمن، تهیه‌کننده فیلم بعدی هم با انجام کارگردانی مشترک از سوی ما مشکلی نداشته باشد.

 مرتبط: سایت رسمی فیلم خسته نباشید!



نکته: این گفت‌وگو پیش از این در یک‌صد و سی و هفتمین شماره ماهنامه «صنعت سینما» به چاپ رسیده است.