روی نیمکت سینما مایاک
زیر بغلاش را میگیرم و تا داخل موزهی سینما همراهیاش میکنم. روی تنها نیمکت باقیمانده از سینما مایاک مینشیند تا نفس تازه کند. این افتخار را پیدا میکنم تا به دعوت او کنارش بنشینم. میگویم: «خود این نیمکت، شاهد خاموش تاریخ سینمای ماست. خیلیها روی آن نشسته و فیلم تماشا کردهاند.» نگاه مرطوباش میچرخد به سوی قاب عکسهای نصب شده روی دیوار. نفس در سینهاش ذوب میشود و قطرههای اشک به پشت پلکهایش میدود. میگوید: «وقتی میام اینجا و میبینم همه رفتهان...» بغض به گلویش چنگ میاندازد. مثل همیشه وقتی ریزش اشکهای کسی را میبینم، خودم هم گریهام میگیرد. به سختی سعی میکنم خودم را کنترل کنم اما صدای لرزان استاد، تیر خلاص را شلیک میکند: «دلم میگیره...فقط من موندهم. تقریباً همه دوستهام رفتهن...فقط من موندهم.» متن کامل را در ادامهی مطلب بخوانید.
بعدازظهر روز یکشنبه بیست و یکم مردادماه مستند «به روایت کمانچه» ساختهی کیوان کیانی در سالن سینماحقیقت مرکز گسترش سینمای مستند و تجربی به نمایش درآمد و سپس نقد و بررسی این فیلم با حضور محسن شهرنازدار انجام شد.
رابین ویلیامز: به درون ذهن من بیا چنان که از عنواناش هم پیداست میکوشد تا مخاطب را در سفر به عمق ذهن و هزارتوی سلولهای مغز رابین ویلیامز همراهی کند. بازیگری که خبر درگذشت او (در یازدهم آگوست 2014) بیش از آن که به داستان نخنما شده و تکراری شدهی خودکشی بر اثر ابتلا به افسردگی اشاره داشته باشد، نشاندهندهی مسیر لغزنده افراد (در اینجا: کمدینهای همیشه خندان) در عبور از مرز ناامیدی و پذیرش تباهی است. خطر روبهرو شدن با یک «بنبست» کامل که به شهادتِ همین فیلم، توانایی آن را دارد تا بازیگر پرانرژی، طناز و بیقراری با ویژگیهای رابین ویلیامز را نیز به ورطه سقوط و نابودی بکشاند. متن کامل این نوشته در
این وبلاگ تلاش ناچیزیست برای انتشار نوشتههایی دربارهي سینما، تلویزیون و ادبیات.