نشان‌های فیروزه و پرسش‌های بی‌پاسخ/ جشنواره‌ی «سینماحقیقت» در یک نگاه  

نشان فیروزه، نماد جشنواره‌ی سینماحقیقتیازدهمین دوره‌ی سینماحقیقت در حالی به پایان رسید که بیش از هر زمان دیگری لزوم انتخاب یک مکان دائمی و هم‌چنین سامان‌دهی تماشاگران و مخاطبان اصیل این جشنواره، توجه همگان را به خود جلب می‌کرد. خصوصاً در روزهای پایانی هفته که رهگذرانِ علاقه‌مند به سینما نیز در کنار طرفدارانِ پر و پا قرصِ سینمای مستند به خیل مخاطبان این جشنواره ‌پیوستند و ظرفیت محدود تالارهای نمایش آن را دیگر غیر قابل تحمل کردند! برخی، رایگان بودن نمایش فیلم‌ها و عدم اختصاص کارت ورود به سالن‌ها را علت اصلی این استقبال می‌دانند و برخی دیگر معتقدند جذابیت غیر قابل انکار سینمای مستند و خصوصاً فیلم‌های تاثیرگذار و تولید شده در سال‌های اخیر باعث این اقبال و توجه چشم‌گیر شده. اما واقعیت این است که حتی اگر تمام این عوامل را هم در استقبال از «سینماحقیقت» موثر بدانیم، انکار نباید کرد که علت اصلی، عدم تمرکز مدیران و برگزارکنندگان جشنواره بر مخاطبان اصلی و حرفه‌ایِ چنین جشنواره‌ای‌ست. جشنواره‌ای که به طور اختصاصی سینمای مستند و دستاوردهای آن را هدف گرفته اما نحوه‌ی اجرای آن، متاسفانه چنان که باید، تخصصی و در راستای پاسخ به نیاز مخاطبان واقعی سینمای مستند نیست. متن کامل را در ادامه‌ی مطلب بخوانید.

ادامه نوشته

عاشق شیرجه/نگاهی به فیلم پرنده‌ی آبی، ساخته‌ی کاوه بهرامی‌مقدم

تقی عسگری در نمایی از مستند پرنده‌ی آبینخستین احساسی که از مواجهه با عنوان «پرنده‌ی آبی» در ذهن ایجاد می‌شود، تصور رویارویی با یک فیلم زیست‌محیطی یا دست‌کم مستندی درباره‌ی حیات وحش است. این تصور را نخستین نمای فیلم نیز تکمیل می‌کند. جایی که یک ماهیِ سرخوش و آزاد تلاش می‌کند تا با پریدن و جهیدن در خلاف جهت رودخانه، خود را به نقطه‌ی بهتر و به‌ظاهر امن‌تری برساند. اما در ادامه، این تصویر، به نمای مردی که در یک استخر در حال شناست پیوند می‌خورد. کسی که کمی جلوتر درمی‌یابیم او قهرمان مسابقه‌های شنا و در حقیقت، شخصیت اصلی فیلم است. به این ترتیب پس از پیوند طبیعت به اجتماع انسانی، و از طریق گفته‌های همکاران قدیمی‌ قهرمان فیلم با مهندس تقی عسگری آشنا می‌شویم. مردی که به روایت دوستان‌اش نهمین دهه‌ی عمر را سپری می‌کند، خوش‌بختانه این روزها در نهایت سلامت، سرگرم کارهای عمرانی است و در نظام مهندسی/ ورزشی کشور، طرح‌های نوینی در زمینه‌ی استخرهای شنا، شیرجه و واترپلو ارائه کرده است. متن کامل را در ادامه‌ی مطلب بخوانید.

ادامه نوشته

داریوش در قلب بیستون/نگاهی به فیلم «پسر ویشتاسپ» ساخته‌ی عباس صاحب

نمایی از فیلم پسر ویشتاسب ساخته‌ی عباس صاحباغلب کسانی که به کرمانشاه سفر کرده‌اند، احتمالاً سری هم به ایزدکده‌ی باستانی «بیستون» در چهل کیلومتری این شهر زیبا زده‌اند. کوهِ ستبری، تکیه داده به کناره‌راهی باستانی که سنگ‌نگاره‌ها و سنگ‌نوشته‌های تاریخی و مهمی را در قلب خود جای داده است. کتیبه‌ای که تقریباً 2509 سال پیش به دستور داریوش هخامنشی بر سینه‌ی کوه «بیستون» ایجاد شد تا در کنار «فرّ‌ وَ هَر»، 9 نفر از فرمانروایان شکست‌خورده، 2 تن از بزرگان پارس و هم‌چنین گئوماتِ مُغ، نقشی از او نیز به عنوان پادشاه پیروز باقی بماند. اثری متعلق به پانصد و بیست سال پیش از میلاد مسیح (ع) که اینک در ارتفاع 130 متری سطح زمین، یکی از مهم‌ترین مفاخر کهن و باستانیِ ایران‌زمین به شمار می‌رود؛ یکی از زیباترین و ارزشمندترین یادگارهای به جا مانده از دوران هخامنشیان. متن کامل را در ادامه‌ی مطلب بخوانید.

ادامه نوشته

نقطه‌ای بر لوح کبود/ نگاهی به فیلم «نادره‌کار» ساخته‌ی منوچهر مشیری

نمایی از نادره‌‌کار ساخته‌ی منوچهر مشیری«نادره‌‌کار» با نمایی آغاز می‌شود که در آن، سازنده‌ی فیلم (منوچهر مشیری) روبه‌روی خانه‌ای ایستاده و زنگ آن را می‌زند. کمی بعدتر، زمانی که او از واکنش صاحب‌خانه ناامید شده، در باز می‌شود و پیرمرد کهن‌سالی در آستانه می‌ایستد که ابتدا او را به داخل دعوت می‌کند اما زمانی که متوجه حضور تصویربردار و صدابردار (گروه تولید فیلم) می‌شود از آن‌ها می‌خواهد فیلم‌برداری را قطع کنند، وسایل‌شان را کنار بگذارند و سپس برگردند. کمی بعدتر پس از آن که دوربین موفق می‌شود نگرانی پیرمرد را حتی از پشت توری‌های فلزی و میله‌های محفاظ ثبت کند (نمادی از مراقبت‌های وسواس‌گونه‌ی او از آن‌چه در حریم خانه‌اش می‌گذرد) فیلم‌ساز که ظاهراً خود را محق می‌داند تا هر طور شده از داخلِ خانه تصویر بگیرد، با جاسازی و مخفی کردن دوربین بازمی‌گردد. این‌بار تمهید کارگردان جواب می‌دهد و تماشاگر فرصت پیدا می‌کند تا در کنار نگرانی و دل‌شوره‌ی فیلم‌ساز (که در تصویرها جاری است) همراه با یکی دو نفر دیگر (از دوستان مشترک) وارد خانه‌ی مرد کهن‌سال‌ شود. متن کامل را در ادامه‌ی مطلب بخوانید.

ادامه نوشته

پژواک سیاه و درد مذاب/نگاهی به فیلم «در گرداب انقراض» ساخته‌ی فتح‌الله امیری

نمایی از مستند درگرداب انقراض درباره‌ی یوزپلنگ ایرانیفتح‌الله امیری، چهره‌ی شناخته‌‌شده‌ی مستندهای حیات وحش که پیش از این، در فیلم «اشک سیاه» به وضعیت اسفناک یوزپلنگ ایرانی در پارک ملی کویر پرداخته بود اینک در تازه‌ترین ساخته‌اش «گرداب انقراض» بار دیگر خطر انقراض این یوزپلنگ را در سطحی گسترده‌تر دنبال کرده است. یکی از نادرترین گربه‌سانانِ حیات وحش جهان که کم‌تر از پنجاه سال پیش در چهارمحال بختیاری، داراب، مسجد سلیمان، جنوب ایلام، دوشان تپه‌ی تهران و بسیاری دیگر از بخش‌های کشور ما وجود داشت و متاسفانه امروز تعداد بسیار محدودی از آن، در پهنه‌ای گسترده و دور از هم باقی مانده است. متن کامل را در ادامه‌ی مطلب بخوانید.

ادامه نوشته

بازار در تونل زمان/ نگاهی به فیلم «وازاریه» ساخته‌ی حسن نقاشی

وازاریه ساخته‌ی حسن نقاشی«وازاریه» را می‌توان غبارروبی از داستان شکل‌گیری «بازار» به عنوان قلب تپنده‌ی پایتخت دانست. یکی از قطب‌های اقتصاد کشور که زمانی نماد هویت تهران بوده و حتی در نقشه‌ی دارالخلافه‌ی عهد ناصری (آن‌زمان که این شهر فقط پنج محله داشته) نیز دردانه‌ی این شهر به حساب می‌آمده است. به تعبیر گفتار متن فیلم: «از میدان ارگ و کاخِ شاهی در شمال تا دروازه‌ی شاه عبدالعظیم در جنوب.» منطقه‌ای که بسیاری از تحولات اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و حتی فرهنگیِ تاریخ معاصر به دست آدم‌های آن انجام شده؛ و به همین دلیل باید گفت پرداختن به اهل بازار، به عنوان افرادی که منشاء این تحولات گسترده بوده‌اند، در حقیقت، بیش از یک ضرورت ساده بوده است. پرداختن به این قشر از آدم‌های متموّل تاریخ، متاسفانه تا کنون مغفول مانده بود و احتمالاً این نکته ریشه در کمبود منابع تصویری مورد نیاز برای ساخت فیلم داشته است. نکته‌ای که البته در مستند مورد بحث نیز از همان دقایق نخستین، خود را به رخ می‌کشد؛ جایی که بعد از تاکید بر نصب و راه‌اندازی تلگراف‌خانه‌ی بازار (آن‌هم پس از ارگ سلطنتی) و هم‌چنین بهای گزاف آن (که گوینده می‌گوید: هزینه‌ی ارسال چهار کلمه‌اش با خرید «یک مَن تنباکوی اعلای خوانسار» مساوی بوده!) به واپسین تلگراف میرزا تقی‌خان امیرکبیر، پیش از شهادت‌ او اشاره می‌شود اما آن‌چه که این جمله‌های غم‌انگیز و تکان‌دهنده را همراهی می‌کند فقط تصویر مُهرهای دست‌سازی است که عنوان‌های «قائم‌مقام» و «صدراعظم» روی آن حک شده و هیچ ربطی به این نامه‌ها ندارد. متن کامل را در ادامه‌ی مطلب بخوانید.

ادامه نوشته

روز باشکوه شهر کوچک/ نگاهی به فیلم مستند «صفر تا سکو» ساخته‌ی سحر مصیبی

پوستر فیلم صفر تا سکوصفر تا سکو را می‌توان رمزگشایی از موفقیت‌های ورزشی در سطح ملی و جهانی دانست. موفقیت‌هایی که اغلب ما تنها از طریق اخبار و هم‌چنین نمایش برش‌هایی از این‌گونه مسابقه‌ها در برنامه‌های ورزشی یا شبکه‌های اجتماعی شاهد آن بوده‌ایم؛ بی آن که بدانیم در پسِ این خوش‌حالی‌های عمیق و وصف‌ناپذیری که در ورزشگاه‌ها و محافل ورزشی موج می‌زند، چه مرارت‌ها و رنج‌هایی در جریان بوده و چه تلاش‌هایی انجام شده تا مثلاً یک قهرمان از کشور ما روی سکو بایستد، و شادی و غرور ملی را به مردم سرزمین خود اهدا کند. قهرمانی که برای به چنگ آوردن موفقیت و جنبه‌های مختلف آن، سخت تلاش کرده و جنگیده؛ آن‌هم درست در زمانی که اغلب ما درگیر روزمرّگی بوده‌ایم و شاید مشکلات را بهانه کرده‌ایم تا کمی استراحت کنیم و از زندگی لذت ببریم!می‌توان گفت این فیلم حتی در سطحی وسیع‌تر، اصلاً درباره‌ی عنصری به نام موفقیت است؛ که اصلاً آسان به دست نمی‌آید، که برای به دست آوردنش باید خیلی تلاش کرد، که باید پشتکار و جدیت داشت، و خیلی «باید»های دیگر باید انجام داد تا به آن رسید. خصوصاً اگر زن باشی، مثل خواهران منصوریان در شهر نسبتاً کوچکی مثل سمیرم زندگی کنی و همیشه از این بترسی که روزی، همسرت از «حق» شرعی و قانونی‌اش برای ایجاد محدودیت و مانع‌تراشی استفاده کند! متن کامل را در ادامه‌ی مطلب بخوانید.

ادامه نوشته

یکی داستان، پر آب چشم/نگاهی به فیلم «زنانی با گوشواره‌های باروتی» ساخته‌ی رضا فرهمند

نمایی از زنی با گوشواره‌های باروتی ساخته‌ی رضا فرهمنددوربینِ فیلم «زنانی با گوشواره‌های باروتی» تماشاگران را در کوتاه‌ترین زمان به جایی در قلب عراقِ آشوب‌زده پرتاب می‌کند. جایی که در آن، نبرد نیروهای محلی و داعش با قدرت ادامه دارد و زن خبرنگاری که ظاهراً برای یکی از شبکه‌های تلویزیونی کار می‌کند، خود را به خط مقدم این مبارزه رسانده تا از حوادث آن گزارش تهیه کند. به این ترتیب، مخاطب فرصت پیدا می‌کند تا پیش از آن که با شخصیت محوری فیلم آشنا شود، همراه او به میانه‌ی این نبرد مهیب راه پیدا کند. متن کامل را در ادامه‌ی مطلب بخوانید.

ادامه نوشته

پارتیتور «عشق»/ نگاهی به فیلم «اُبوایست» ساخته‌ی امیر صادق‌‌محمدی

مجید انتظامی«اُبوایست» در لغت به معنای نوازنده‌ی ساز بادیِ «اُبوا» در ارکسترهاست و البته فیلمی که چنین عنوانی را بر خود دارد درباره‌ی آهنگ‌سازی با ویژگی‌های مجید انتظامی است. موسیقی‌دان برجسته و پرآوازه‌ای که زمانی (اواخر دهه‌ی پنجاه) در ارکستر سمفونیک تهران «اُبوا» می‌نواخته و اتفاقاً همین ساز تخصصی، مسیر زندگی او را تغییر داده است: «جایی که معمولاً نوازنده‌ی «اُبوا» می‌نشیند، وسط ارکستر و قلب آن است. یک روز رهبرِ وقتِ ارکستر که می‌دانست اغلب نوازنده‌ها در کافه‌ها و کاباره‌ها هم می‌نوازند، با عصبانیت یک مشت پول خُرد از جیب‌اش درآورد، روی سر نوازنده‌ها ریخت و گفت: «بزنید مطرب‌ها!» همین بی‌احترامی و جمع بستن آدم‌ها با لحن تمسخرآلود باعث شد از جایم بلند شوم و به نشانه‌ی اعتراض ارکستر را ترک کنم.» واکنشی که انتظامی می‌گوید باعث اخراج‌ او از کادر آموزشی هنرستان و دانشکده‌ی موسیقی شده؛ و به نوعی می‌توان گفت ناخواسته مسیر زندگی او را تغییر داده است. متن کامل را در ادامه‌ی مطلب بخوانید.

ادامه نوشته

هدرمندی و نفرین منابع/ نگاهی به فیلم «مادر زمین» ساخته‌ی مهناز افضلی

ادموند لمپکز در نمایی از فیلم مادر زمین

«زمین، حرف نمی‌زند؛ ولی اگر می‌شد صدایش را شنید، تا حالا فریادش به آسمان رسیده بود!» این، چکیده‌ی تمام حرف‌های هایده شیرزادی، شخصیت اصلی مادر زمین تازه‌ترین فیلم مهناز افضلی‌ست. شیرزنی از خطه‌ی کرمانشاه که می‌گوید خود را از موهبتِ مادر شدن محروم کرده تا دست‌کم در زادگاهش، مادر زمین باشد؛ جلوی آلوده و بیمار شدن‌ او را بگیرد، از فلج شدن نجاتش بدهد و کاری کند تا نفرین‌اش دامن‌‌ ما– ساکنان بی‌رحم و بی‌خیال این کُره‌ی در حال نابودی– را نگیرد. اهمیت کار او زمانی مشخص می‌شود که بدانیم در پایتخت و سایر شهرهای بزرگ کشور، در هر دقیقه بیش از پنج تُن، و روزانه بیش از پنجاه هزار تُن زباله تولید می‌شود! چیزی نزدیک به دو برابر سرانه‌ی جهانی که با وضعیت بغرنج ایران (از نظر خشک‌سالی و مشکلات زیست‌محیطی)‌ می‌توان گفت این خبر، هشداری بر آغاز یک بحران کاملاً جدی‌ست. بحرانی که بی‌توجهی به آن می‌تواند واکنش خشم‌آلود زمین نسبت به ساکنان این بخش از کُره‌ی خاکی را به همراه داشته باشد. متن کامل این نوشته که در سایت ماهنامه‌ی سینمایی فیلم منتشر شده را در ادامه‌ی مطلب بخوانید.

ادامه نوشته