آتش با آتش/ نگاهی به فیلم مستند «کوپریتو»
کارگردان و تدوینگر: مهران فیروزبخت. پژوهش: مهدی صادقی و مهران فیروزبخت. نویسندهی گفتار متن: ناصر حبیبیان. راوی: نصرالله مدقالچی. تهیهکننده: مهران فیروزبخت. محصول: مرکز گسترش سینمای مستند و تجربی.
نخستین پرسشی که احتمالاً ذهن خیلیها را حتی پیش از تماشای این فیلم به خود مشغول میکند، فهمیدن معنای کوپریتو است؛ پرسشی که برای دریافت پاسخ آن باید تا تیتراژ پایانی فیلم، تحمل و صبر کرد. جایی که فیلمساز بی هیچ تلاشی برای معرفی زبانِ «اَکَدی» (شاخهای از یکی از زبانهای باستانی که برای نگارش خط میخی به کار میرفته) در قالب یک نوشتهی کوتاه اشاره میکند که کوپریتو در این زبان خاص به عنوانِ ریشهی نامِ کبریت شناخته میشده است! اما جدا از این نکته– که بههرحال بخشی از سلیقهی فیلمساز در انتقال اطلاعات به حساب میآید– احتمالاً آنچه باعث شده او اشارهی کوتاه و گذرا به این نکتهی مهم و ضروری را بهجای آغاز فیلم، به انتهای آن منتقل کند، زمان بسیار محدود فیلم (37 دقیقه) برای روایت تاریخ تقریباً یکصد و سیسالهی کبریت در کشور ماست (از 1268 تا 1396)؛ مدت زمانی ناکافی که شتاب فیلمساز برای اشارهی گذرا به سرفصلهای جذاب و مهم آن، از همان سکانس آغازین به چشم میآید. بخشی که فیلم بدون هیچ مقدمهای، واکنش میرزامهدیخانِ ممتحنالدوله را در سن دوازدهسالگی و دربارهی نخستین مواجههاش با پدیدهی کبریت (بهعنوان سوغاتیِ جذابِ از فرنگ آمده) با مخاطبان خود به اشتراک میگذارد: «اسماعیل کبریتها را در دست گرفته بود و فریاد میکرد: «هر قوطی پنج شاهی!» نامادریِ مهدیخانْ لبِ حوض پهن شده بود تا دستهایش را بشوید. مهدیخان کبریت کشید، شعله، دامنِ خانم را فرا گرفت. اما از آنجا که کنیزها نتوانستند آتش را خاموش کنند خانم را به حوض انداختند!» متن کامل را در ادامهی مطلب بخوانید.
شامگاه روز یکشنبه بیست و ششم شهریور مستند «محاکمه» به کارگردانی احسان عمادی در مرکز گسترش سینمای مستند و تجربی به نمایش درآمد و سپس نقد و بررسی این فیلم با حضور همایون امامی بهعنوان منتقد مهمان برگزار شد..jpg)
بعدازظهر روز یکشنبه نوزدهم شهریورماه تازهترین مستند فرشاد فداییان بهنام «نود و دو منهای یک» برای نخستینبار در سالن سینماحقیقت مرکز گسترش سینمای مستند و تجربی به نمایش درآمد و سپس جلسهی نقد و بررسی این فیلم با حضور مهدی رفیع بهعنوان کارشناس مهمان برگزار شد.
آنچه که پس از مطالعهی «رازهای جذب اسپانسر و سرمایهگذار فیلم» به ذهن میرسد شباهت گردآوری این کتاب با ماجرای «دوختنِ کُت برای دکمه» است! یک راهنمای کوچک و جمع و جور برای فیلمسازانِ علاقهمند به پیدا کردن حامیِ مالی که اگر بخشهای کاملاً مرتبط با این موضوع (مقالههایی دربارهی نحوهی سرمایهگذاری در سینما و همچنین ارائهی طرح تجاری فیلم) را با هم جمع بزنیم و از حجم نهچندان زیادِ آن (117 صفحه) کم کنیم، اصل مطلبْ به اضافهی مقدمهی کتابْ بسیار اندکتر از حجمی که باید جلوه میکند؛ چیزی در حدود 45 صفحه!
بیست و یکمین جلسهی نمایش هفتگی آثار مستند که در سالن سینماحقیقت مرکز گسترش سینمای مستند و تجربی برگزار میشود، یکشنبه دوازدهم شهریور به نمایش و نقد و بررسی فیلم «لسانالحکما» اختصاص داشت.
داستانهای مربوط به زندگیهای پر فراز و نشیب، و شرح موفقیتهایی که معمولاً از فقر در کفِ خیابان تا عالیترین موقعیتهای اجتماعی، ثروت و توانمندی را در بر میگیرند، همیشه در طول تاریخْ جذاب، نظرگیر و درخشان بودهاند. حالا میخواهد این داستانها فراز هیجانانگیزی از یک کتاب روانشناسی، برشی از یک رُمان عامهپسند یا حتی مثل زندگی چارلی چاپلین، تصویری باورنکردنی از آنروی سکهی شانس باشد. مهم، عبور خیالانگیز اما دشوار و رازآلودِ قهرمانِ ماجرا از پیچ و خمهای سرنوشت، و رسیدن و قدم گذاشتن به سرزمینِ رستگاری است. مسیر پُرسنگلاخی که حتی اگر وجه عمیقاً فانتزیِ زندگی را هم نادیده بگیریم، در برخی موارد، بیشتر شبیه رویاست تا واقعیت!رویایی که در مستند پنبه تا آتش (بهرام عظیمپور) همشاگردیِ مصطفی چمران در مدرسهی انتصاریهی عودلاجان را از دستفروشی در شهرستانها و لحافدوزی در راستهی بازار تا پیوستن به خانوادهی صنعت آهن و فولاد کشور همراهی میکند. یا به عبارتی دیگر، از انبار کردن پنبهها و عرضهی مستقیم لحافها در مغازهی شخصیِ خود تا تصمیم به تغییر شغل و سپس چرخشی ناگهانی به سوی فروش آهن.
شامگاه یکشنبه پنجم شهریورماه، سالن سینماحقیقت مرکز گسترش سینمای مستند و تجربی، میزبان نمایش و سپس نقد و بررسی فیلم مستند «قاضی و مرگ» بود که در آن به برشهایی از زندگی نورالله عزیزمحمدی، یکی از مشهورترین چهرههای قضاوت در زمینهی پروندههای جنایی پرداخته شده است.
این وبلاگ تلاش ناچیزیست برای انتشار نوشتههایی دربارهي سینما، تلویزیون و ادبیات.