از قصههای آقای مجری/ نگاهی به کتاب «سه قصه» نوشتهی ایرج طهماسب
ایرج طهماسب در سالهای اخیر، تنها با اجرای مجموعهی کلاهقرمزی به یاد آورده میشود. سریال عروسکیِ جذابی که تقریباً سالی یکبار از خواب زمستانی بیدار میشود و در روزهای تعطیل نوروز، با آبروداری برای شبکهی دو، تهمانده اعتبار تلویزیون ایران را نیز بیمه میکند. اما نسل کمی قدیمیتر، به غیر از کارگردانی و بازی در نسخههای سینمایی این مجموعه (کلاهقرمزی و پسرخاله و کلاهقرمزی و سروناز) او را با ایفای نقش در فیلمهای متفاوتی نظیر روز باشکوه، زیر بامهای شهر و خط پایان به جا میآورند؛ و البته حضور در کمدیهای متوسطی نظیر یکی بود، یکی نبود، دختر شیرینیفروش و زیر درخت هلو. به همین خاطر میتوان گفت انتشار کتاب «سه قصه» ما را با چهرهی تازه و دیده نشدهای از ایرج طهماسب آشنا میکند. متن کامل را در ادامهی مطلب بخوانید.
تازهترین دورهی نمایش فیلمهای کوتاه و مستند که از این پس یکشنبهها و بهصورت هفتگی برگزار میشود، شب گذشته (یکشنبه بیست و ششم فروردینماه) با نمایش مستند «زنبورک در گام مینور» ساختهی مریم سپهری فعالیت خود را آغاز کرد.
بزم رزم (سید وحید حسینی) را از برخی جنبههای متفاوت میتوان یک مستند «نمونهای» دانست. شاید مهمترین جنبه آن، پرداختن به زوایای پنهان و ناگفته مانده تصنیفهای آهنگین و پرشور و حالی است که به شهادت خود این فیلم برای جلوگیری از حساسیت نیروهای متدین و مذهبی (کسانی که انقلاب روی دوش بخشی از آنها متولد شد) و البته توجیه حضور سازهای تشکیلدهنده موسیقی (در ارکسترها) به «سرود» تغییر نام داد! متن کامل را در
این وبلاگ تلاش ناچیزیست برای انتشار نوشتههایی دربارهي سینما، تلویزیون و ادبیات.