یک تجربهی عاشقانه/ گزارش نمایش «رگبار» در کانون فیلم خانه سینما

کانون فیلم خانه سینما در تازهترین برنامهی خود که با مشارکت انجمن منتقدان و نویسندگان سینمایی برگزار شد نسخهی ترمیمشدهی «رگبار» ساختهی تحسینبرانگیز بهرام بیضایی را به نمایش گذاشت.
در این برنامه که شامگاه یکشنبه بیست و دوم دیماه برگزار شد دکتر مصطفی جلالیفخر (منتقد سینما) و جابر قاسمعلی (فیلمنامهنویس) حضور داشتند و این فیلم را از جنبههای مختلف مورد بررسی قرار دادند.
در ابتدای این جلسه، ناصر صفاریان، دبیر کانون فیلم خانه سینما ضمن ابراز تاسف و همچنین تسلیت به خانوادههای داغدار و بازماندگان سقوط هواپیمای اکراینی، به ضرورت فعالیتهای فرهنگی در برابر اِعمال سکوت و انفعال اشاره کرد و افزود: «لغو کردن مراسمی نظیر جشنها و برنامههای بزرگداشت، تنها کاری است که در شرایط فعلی و در ابراز همدردی با مردم کشورمان و خانوادههای عزادار میتوان انجام داد اما در همین وضعیت آنچه که از اهمیت بهسزایی برخوردار است مقاومت در برابر تعطیلی پاتوقها و مراکز فرهنگی، و از آن مهمتر، پیدا کردن راهی برای مبارزه با سکوت و خانهنشینی است.»
وی گفت: «کانون فیلم خانه سینما که خوشبختانه از ابتدای راهاندازی، از مساعدت و همکاری مدیریت خانه سینما برخوردار بوده، در این روزهای آکنده از سوگ و غم، ضمن پرهیز از برگزاری برنامههای طنز یا جشن میکوشد تا با برگزاری جلسات نمایش فیلم و نقد و بررسی، از تعطیل شدن– حتی موقتی– جلسههایی با اهداف فرهنگی جلوگیری کند.» متن کامل را در ادامهی مطلب بخوانید.
فیلم شَنِل که نسخه ویدئویی آن این روزها به شبکه نمایش خانگی آمده نخستین فعالیت مستقل حمیدرضا بابابیگی در زمینه فیلمنامهنویسی است. او که دانشآموخته ادبیات فارسی در مقطع کارشناسی است، پیش از این در کانون سینماگران جوان تحت نظر کامبوزیا پرتوی و احمد طالبینژاد مبانی فیلمنامهنویسی را آموخته؛ و در سالهای گذشته، جدا از کارگردانی چند فیلم کوتاه، فعالیتهای مختلفی در این زمینه داشته که نگارش فیلمنامههای چند تلهفیلم، بازنویسی فیلمنامه روایت ناپدید شدن مریم (محمدرضا لطفی)، مشاوره فیلمنامه اینجا کسی نمیمیرد (حسین کُندُری) و همچنین ترجمه فیلمنامههای رفتگان (مارتین اسکورسیزی) و سایه یک شک (آلفرد هیچکاک) برای ماهنامه فیلمنگار، تنها بخشی از آنهاست. بنفشه آفریقایی عنوانِ احتمالاً موقتِ تازهترین فیلمنامه بابابیگی است که توسط مونا زندیحقیقی کارگردانی شده است. متن کامل این گفتوگو که در شمارهی آذرماه مجلهی فیلمنگار منتشر شده را در
دوربینِ فیلم «زنانی با گوشوارههای باروتی» تماشاگران را در کوتاهترین زمان به جایی در قلب عراقِ آشوبزده پرتاب میکند. جایی که در آن، نبرد نیروهای محلی و داعش با قدرت ادامه دارد و زن خبرنگاری که ظاهراً برای یکی از شبکههای تلویزیونی کار میکند، خود را به خط مقدم این مبارزه رسانده تا از حوادث آن گزارش تهیه کند. به این ترتیب، مخاطب فرصت پیدا میکند تا پیش از آن که با شخصیت محوری فیلم آشنا شود، همراه او به میانهی این نبرد مهیب راه پیدا کند. متن کامل را در
فیلمنامه سارا و آیدا (نوشته امیر عربی) مثل اغلب داستانهای شهری در روزگار ما، بر اساس یک ایده کلی شکل گرفته است. ایدهای محوری درباره مصایب زندگی در کلانشهری با ویژگیهای تهران که اینبار به نحوه روبهرو شدن دو دختر جوان با این مشکلات میپردازد و متاسفانه با پایان گرفتن فیلم درمییابیم همین ایده کوتاه و کلی هم فدای منطقِ خاص روایتِ داستان شده؛ به جای آن که بیش از هرچیز با منطقِ واقعیِ زندگی در پایتخت منطبق باشد. شهری که امروزه میزبان مهاجرانی از شهرهای مختلف است؛ و اتفاقاً همین نکته باعث افزایش مشکلات زندگی در این شهر شده. آنهم دوچندان بیشتر از سالهای نسبتاً دور! متن کامل را در
نقطهکور (مهدی گلستانه) در ادامه تب فراگیر و عجیب سالهای اخیر (تبی که ظاهراً به این زودیها فروکش نخواهد کرد) فیلمی درباره تردیدهای عمدتاً بیپایه و اساس، و به عبارتی دیگر سایه شوم خیانت بر زندگی زناشویی است. مضمونی متاسفانه تکراری و تکرارشونده که البته به مدد مرزهای ممیزی و محدودیتهای نمایشی [در کشور ما] تا حد ممکن از نفس افتاده اما چنان که دیده میشود، به صورت کامل از دور خارج نشده است! متن کامل را در
این وبلاگ تلاش ناچیزیست برای انتشار نوشتههایی دربارهي سینما، تلویزیون و ادبیات.