تا پایان، روی صحنه/ واپسین گفت‌وگو با جعفر والی

زنده‌یاد جعفر والی

با زنده‌یاد جعفر والی در اوج گرما قرار داشتم؛ در میانه‌ی مردادماه سال 94 و در چشم‌اندازی از عمارت باغ فردوس که حتی برگ‌های نیم‌سوخته‌ی درختان خسته هم توان کوچک‌ترین حرکتی نداشتند. اولین‌بار بود که او را می‌دیدم اما خوش‌بختانه آخرین‌بار نشد. آخرین ملاقاتم با این مرد نحیف و سال‌خورده زمانی بود که حدود دو ماه بعد به منزلش دعوتم کرد تا به قول خودش دیداری تازه کنیم و من به این بهانه متنی که از گفت‌وگویمان منتشر شده بود را برایش ببرم. جایی که تمرین‌های اولیه‌ی تازه‌ترین نمایش خود را آغاز کرده و با اشتیاق، نظاره‌گر حرکت‌های بازیگرانش بود. متن کامل را در ادامه‌ی مطلب بخوانید.

ادامه نوشته

تهران مخوف/ نگاهی به فیلمنامه «سارا و آیدا»

نمایی از فیلم سارا و آیدا ساخته‌ی مازیار میریفیلمنامه سارا و آیدا (نوشته‌ امیر عربی) مثل اغلب داستان‌های شهری در روزگار ما، بر اساس یک ایده کلی شکل گرفته است. ایده‌ای محوری درباره مصایب زندگی در کلان‌شهری با ویژگی‌های تهران که این‌بار به نحوه روبه‌رو شدن دو دختر جوان با این مشکلات می‌پردازد و متاسفانه با پایان گرفتن فیلم درمی‌یابیم همین ایده کوتاه و کلی هم فدای منطقِ خاص روایتِ داستان شده؛ به جای آن که بیش از هرچیز با منطقِ واقعیِ زندگی در پایتخت منطبق باشد. شهری که امروزه میزبان مهاجرانی از شهرهای مختلف است؛ و اتفاقاً همین نکته باعث افزایش مشکلات زندگی در این شهر شده. آن‌هم دوچندان بیش‌تر از سال‌های نسبتاً دور! متن کامل را در ادامه‌ی مطلب بخوانید.

ادامه نوشته

از بچه‌های بیرجند/نگاهی به فیلم مستند «پازلی‌ها» ساخته مهدی گنجی

پشت صحنه‌ی فیلم پازلی‌هاپازلی‌ها را می‌توان نزدیک‌ترین فیلم به ایده‌ی مرکزی مجموعه‌ی «کارستان» دانست. فیلمی درباره‌ی شکل‌گیری و موفقیتِ ایده‌ی کارآفرینی در میان نسل جوان (آن‌هم نسل جوانِ دور از پایتخت) که شاید خیلی‌هایشان به جای «پشت میز نشینی» و برخورداری از «رفاه» نسبی و «امنیت شغلی» که معمولاً با دریافت یک حقوق ثابت به دست می‌آید، ایده‌ی چندانی برای کار کردن و گسترش آن به نفع دیگران نداشته باشند؛ و این دقیقاً همان چیزی‌ست که یکی از قهرمانان این فیلم تلاش می‌کند تا در دیداری کوتاه با نامزد و شریک آینده‌ی زندگی خود، به صورت خلاصه برای او توضیح دهد.
این بخشی از یادداشتی‌ست که درباره‌ی مستند پازلی‌ها (مهدی گنجی) نوشته‌ام. متن کامل در ادامه‌ی مطلب در دسترس قرار دارد.

ادامه نوشته

نقطه کور در بن‌بست آینه/ نگاهی به فیلمنامه فیلم «نقطه‌کور»

نمایی از فیلم نقطه کور ساخته‌ی مهدی گلستانهنقطه‌کور (مهدی گلستانه) در ادامه تب فراگیر و عجیب سال‌های اخیر (تبی که ظاهراً به این زودی‌ها فروکش نخواهد کرد) فیلمی درباره تردیدهای عمدتاً بی‌پایه و اساس، و به عبارتی دیگر سایه شوم خیانت بر زندگی زناشویی است. مضمونی متاسفانه تکراری و تکرارشونده که البته به مدد مرزهای ممیزی و محدودیت‌های نمایشی [در کشور ما] تا حد ممکن از نفس افتاده اما چنان که دیده می‌شود، به صورت کامل از دور خارج نشده است! متن کامل را در ادامه‌ی مطلب بخوانید.

ادامه نوشته

نفس خیلی عمیق/ نگاهی به فیلم مالاریا (پرویز شهبازی)

نمایی از فیلم مالاریا ساخته‌ی پرویز شهبازیاصابت قایق بی‌سرنشینِ پایان فیلم به دیواره‌ی سنگیِ حیات خلوت فیلم‌ساز (پرویز شهبازی در روزهای جشنواره‌ فجرِ دو سال پیش و در گفت‌وگو با احمد طالبی‌نژاد، دریاچه‌ی سد کرج را حیات خلوت خود معرفی کرده بود) آن‌هم لحظاتی پیش از طلوع نمادین آفتاب که قاعدتاً باید زندگی و نورِ امید را در دل مخاطبان فیلم روشن کند، بیش‌تر از آن که بازتاب‌دهنده‌ی وضعیت غیرقابل‌تصور شخصیت‌های داستان «مالاریا» باشد تصویری از وضعیت غریبی‌ست که متاسفانه کارگردان فیلم، خود، دچار آن شده است. متن کامل این یادداشت که درباره‌ی فیلم مالاریا نوشته شده را در ادامه‌ی مطلب بخوانید.

ادامه نوشته

حباب‌ها روی پرده

حباب‌ها روی پرده‌ی سینما

این روزها به لطف سایت‌ها و سامانه‌های فروش و رزرو، به راحتی می‌توان برای هر فیلمی، هر سانس که بخواهید و در هر کجای شهر‌ بلیت تهیه کرد و به سینما رفت. این روزها به لطف همین سایت‌ها حتی از میان صندلی‌های هنوز فروش نرفته می‌توان صندلی خود را هم در سالن نمایش تعیین کرد. نیازی به چاپ سَنَد هم نیست. کافی‌ست در باجه‌ی فروش سینما، کُدی که برایتان پیامک شده را در دستگاه وارد کنید و بلیت را تحویل بگیرید؛ به همین سادگی! به همه‌ی این‌ها بیفزایید تمهید پردیس‌ها و سالن‌های چند منظوره در ایران را که با ساخت سالن در کنار رستوران‌ها و فروشگاه‌ها و سوپرمارکت‌های بزرگ، با یک تیر دو نشان زده‌اند و به این صورت، گاهی مشتریان فروشگاه‌ها جذب سینما می‌شوند؛‌ و گاهی برعکس. متن کامل این یادداشت را در ادامه‌ی مطلب بخوانید.

ادامه نوشته

ریشه در خاک/ نگاهی به فیلم مستند «بنیان‌گذار محک»

سعیده قدس در نمایی از مستند بنیان‌گذار محکاگر پرداختن به زندگی و نحوه‌ی فعالیت کارآفرینان موفق را مهم‌ترین اصل برای قرار گرفتن در مجموعه‌ی مستند «کارستان» بدانیم باید پذیرفت بنیان‌گذار محک متفاوت‌ترین فیلم در این مجموعه‌ی فعلاً شش قسمتی‌ست. این تفاوت حتی از انتخاب عنوان فیلم آشکار می‌شود که برخلاف نمونه‌های مشابه، نه تنها هیچ تلاشی برای ایجاد کنجکاوی در ذهن مخاطب ندارد بلکه برخلاف رسم معمول و به صورت مستقیم، سوژه‌ی اصلی خود را هدف قرار داده است: بنیان‌گذار موسسه‌ی حمایت از کودکان سرطانی؛ یا با عنوان اختصاری آن «محک». این فیلم حتی در مسیر اشاره به نحوه‌ی کارآفرینی و میزان یا کیفیت آن نیز متفاوت عمل می‌کند و بدون نزدیک شدن به برخی جزییات– که تازه پس از تماشای فیلم، کنجکاوی‌برانگیزتر هم جلوه می‌کند– به‌ راحتی از روی آن‌ها می‌پرد و سعیده قدس را بیش‌تر به‌عنوان یک زن موفق (در عرصه‌ی اجتماع) معرفی می‌کند؛ تا مثلاً یک کار‌آفرین نمونه (در سطح کشور). نکته‌ی بسیار مهمی که باید اشاره کرد این مستند اصلاً و اساساً بر پایه‌ی آن شکل گرفته است. متن کامل را در ادامه‌ی مطلب بخوانید.

ادامه نوشته

مثل یک جراح زبردست/نگاهی به کتاب مجموعه گفت‌وگوها با کریشتف کیشلوفسکی

کریشتف کیشلوفسکی

اگر مجموعه‌ گفت‌وگوها با کریشتف کیشلوفسکی در قالب کتاب منتشر نشده بود شاید کم‌تر کسی خبر داشت که او در دوران تحصیل خود (در مدرسه‌ی سینماییِ ووج) یک همکلاسی ایرانی به‌نام احمد پورراهنما داشته است! کسی که این فیلم‌ساز فقید لهستانی‌ در صفحه‌ی 20 این کتاب درباره‌ی او گفته است: «او مخالف شاه بود و برای همین، قبلش مدرسه‌ی دیگری را در بلغارستان تمام کرده بود.» متن کامل این یادداشت را در ادامه‌ی مطلب بخوانید.

ادامه نوشته