از يك تجربه شخصی درباره اجاره نشينی

 

داریوش مهرجوییظاهراً اين فيلمنامه در سال‌هايي که خارج از کشور بوديد، نوشته شده. ايده اين فيلم چگونه به ذهن‌تان رسيد و در پرورش‌هاي بعدي، شخصيت‌ها چگونه پيدا شدند؟

ايده اوليه اين فيلم از يک تجربه خاص شخصي که در مورد خانه خود من در اوايل انقلاب رخ داد نشأت گرفته. معتقدم اتفاقاتي که براي شخص رخ مي‌دهد، يا واقعيت‌هاي خيلي خشن و ملموس روزمره، همه اين‌ها مي‌توانند خميرمايه يا دستمايه کار هنري قرار گيرند. من هم سعي کرده‌ام از اين حوادث و اتفاقات به عنوان دستمايه براي قصه و فيلمنامه استفاده مي‌کنم. قضيه از آن‌جا شروع شد که صاحبخانه منزلي که ما در اوايل انقلاب در کوچه پس‌کوچه‌هاي دروس، اجاره کرده بوديم، در يک سانحه هوايي درگذشت و خانه ما در واقع بي‌صاحب شد. از آن پس پاره‌اي از بستگان ايشان آمدند و رفتند و اجاره دريافت کردند و حتي اجاره را بالا بردند و باز دوباره مدعي ديگري پديدار شد و همان کلنجار رفتن‌ها... و يک‌بار هم که ما براي مدتي خانه را به مقصد سفر خارج ترک کرده بوديم، همسايه ديوار به ديوار به خانه ما رخنه کرد. اول يک اتاق و بعد کل خانه، و کش‌مکش‌هايي که از آن پس پيش آمد... اين‌ها دستمايه‌هاي اوليه بودند که به‌هرحال کافي نبودند و فقط يک وجه موضوع را دربر مي‌گرفتند. در آن روزگاران، براي يافتن سوژه‌هاي مورد نظر بيشتر به طبقه متوسط و روشنفکر و به‌هرحال آدم‌هايي مثل خودمان نظر داشتم. آپارتمان‌نشيني را سال‌ها تجربه کرده بودم، خرابي‌هاي وارده و فکر به اين‌که اگر اين خانه صاحب نداشته باشد؟ و جدالي دربيفتد بين اجاره‌نشين‌ها... بدين‌ترتيب چارچوب قصه شکل گرفت و رفته‌رفته به فيلمنامه‌اي که داشتيم تبديل شد.

در زمينه نگارش فيلمنامه، آيا از راهنمايي‌هاي مرحوم غلامحسين ساعدي هم استفاده کرديد؟

نه، مرحوم ساعدي هيچ اطلاعي از اين داستان نداشت... من اين قصه را بعد از هامون درست در گيرودار انقلاب شروع کردم (من فيلمنامه هامون را بعد از دايره مينا و قبل از انقلاب نوشتم) و در پاريس هم روي آن کار کردم و نسخه نهايي را نوشتم، حتي با مرحوم آشتياني در پاريس راجع به ساخت آن صحبت کردم که برويم جايي در ترکيه آن را بسازيم. چون آن زمان بازگشت به ايران و کار سينمايي در ايران (اوايل دهه شصت) برايم امکان‌پذير نبود.

اجاره‌نشين‌ها جزء معدود فيلم‌هاي شماست که در آن به کمدي موقعيت توجه نشان داده‌ايد. با وجود استقبال گسترده‌اي که از اين فيلم شد، چرا اين مسير را ادامه نداديد؟

حقيقت اين است که من به هنگام نوشتن و ساختن آن فکر نمي‌کردم دارم در زمينه کمدي کار مي‌کنم، همان‌طور که به هنگام نوشتن و ساختن آقاي هالو چنين فکري نداشتم. حد بالا اين‌که فيلمي طنزآميز بود در رده تئاتر پوچي و از آن نظر برايم اهميت و معنا داشت. يادم مي‌آيد در دوره دبيرستان اغلب جلسات طنز و تئاتر و شوخي و غيره داشتيم که يکي از بچه‌هاي باقريحه و باذوق کلاس روبه‌روي همه در جشن مخصوص اداي فلان معلم يا مدير يا ناظم را درمي‌آورد و باعث خنده و نشاط بچه‌ها و همان مدير و ناظم و معلم مي‌شد و کسي اين قضايا را زياد جدي نمي‌گرفت و اخمي به صورت نمي‌آورد. ولي حالا آقايان همه جدي شده‌اند و چنان‌که مي‌بينيم حتي کاريکاتوريست‌هاي بسيار انتزاع‌گرا نيز گاه‌گاه مورد حمله ايدئولوگ‌هاي دوآتشه قرار مي‌گيرند. بنابراين طنز و کنايه، در اين فضاي بسته متصلب، نمي‌تواند اظهار وجود کند.

مهم‌ترين شخصيت فيلم، خانه‌اي‌ست که اتفاقات داستان در آن رخ مي‌دهد. اين خانه را که موقعيت جغرافيايي جالبي نيز دارد چگونه پيدا کرديد و چه تغييراتي در آن داديد؟

در فيلمنامه، چنان‌که مي‌بينيد، خانه نقش عمده‌اي دارد و انگار موجود زنده‌اي است که مدام از دست حماقت‌ها و بي‌اعتنايي‌هاي ساکنانش مي‌نالد... و اين خانه در حاشيه شهر، در محلات تازه‌ساز و بيابان‌هاي دور و بر قرار دارد. براي يافتن اين خانه زياد دور و بر تهران 1365 را گشتيم و اسکلت آن را که نيم‌ساخته رها شده بود در محل کنوني فيلم پيدا کرديم و طوري آن را دکور کرديم که کهنه و فرسوده و نمور به نظر بيايد و تراسش را هم تخصيص داديم به باغچه سعدي و اتاقکش. داخلي‌ها و راهرو و پله‌ها را در مکان ديگري گرفتيم.

اجاره‌نشين‌ها از نخستين فيلم‌هاي ــ به معناي واقعي ــ خوش‌ساخت و خوش‌تکنيک سينماي پس از انقلاب است؛ کارگرداني، بازي‌ها، فيلمبرداري، طراحي صحنه و لباس، چهره‌پردازي، صدابرداري (که از پيشگامان صدابرداري سرصحنه است) و... همه يک قدم از استانداردهاي مرسوم زمان خود جلوتر بودند. چگونه در آن زمان ــ و پس از وقفه‌اي چندساله پس از مدرسه‌اي که مي‌رفتيم ــ به اين حد از چيرگي بر ساخت و توليد رسيديد؟

مهم‌ترين عامل در اين فيلم همان دکوراسيون، طراحي صحنه و جلوه‌هاي ويژه آن است. اين مهم را فريار جواهريان در زمينه دکور و طراحي صحنه به عهده داشت و آقاي علينقي کني (همکاري و يار ديرين) از جهت جلوه‌هاي ويژه و اجراي آن و نيز تا حدي آقاي نامي و همکارانشان و از نظر صدا نيز کار جهانگير ميرشکاري را ديده بودم و در اين فيلم او با همکاري اصغر شاهوري کوشيدند تا حد امکان حرفه‌اي عمل کنند و کار تر و تميز خوبي ارائه دهند که همين‌طور هم شد... به‌هرحال سينما کاري دسته‌جمعي است که مي‌توان با مديريتي پيشرفته، از غايت استعداد و ظرفيت‌هاي کاري و اجرايي همکاران استفاده کرد، اما در ايران متأسفانه تمام سنگيني اين سيستم مديريتي به دوش کارگردان است و فقط اوست که بايد بتواند هم کار خودش را بکند و هم بر کار ديگران نظارت دقيق داشته باشد و حتي گاه عهده‌دار مسئوليت آن‌ها شود و خودش آن را انجام دهد.

حالا که بيست سال از ساخته شدن فيلم مي‌گذرد، نسبت به آن چه احساسي داريد؟

احساس خاصي ندارم. خوشحالم که اين فيلم را ساختم و فهميدم که در زمينه طنز و کمدي هم مي‌توان فيلم‌هاي مهم و مؤثري ساخت.