خسی در میقات/ گزارش نمایش «خانه‌ی خدا» در کانون فیلم خانه سینما

سالن سیف‌الله داد خانه سینما بعدازظهر سه‌شنبه هشتم بهمن، بار دیگر شاهد نمایش و نقد و بررسی مستند «خانه‌ی خدا» محصول سال 1345 بود.

نقد و بررسی این فیلم با حضور دکتر حمید دهقان‌پور (مدرس) و غلام‌عباس فاضلی (منتقد سینما) برگزار شد و ناصر صفاریان (دبیر کانون فیلم خانه سینما) در ابتدای این جلسه با اشاره به نخستین نمایش آن (در سی‌ام آذرماه 1345 در سینماهای تهران، شیراز، تبریز، آبادان، مشهد و همدان) که باعث شد جمعیت زیادی از قشر مخالف سینما در آن سال‌ها به سالن‌ سینماها راه پیدا کنند گفت: «این فیلم که نمایشی از آیین و مناسک سفر روحانیِ حج به حساب می‌آید، با همراهی و حمایت وزارت فرهنگ و هنرِ وقت به نمایش درآمد و در هنگام اکران عمومی آن به احترام تماشاگران مذهبی و گروه‌های معتقد به دین اسلام، ضمن صرف‌نظر از پخش سرود شاهنشاهی، از نصب اعلان و تبلیغات سایر فیلم‌های جریان اصلی نیز چشم‌پوشی شد که در نوع خود و به عنوان تمهیدی برای جذب این دسته از تماشاگران بی‌سابقه بود.»
وی سپس با اشاره به تصحیح و بازسازی نسخه‌ی فیلم مورد بحث در فیلم‌خانه‌ی ملی ایران گفت: «متاسفانه نگاتیوهای فیلم «خانه خدا» در طول سال‌های گذشته از بین رفته و مرحله‌ی دشوارِ ترمیم و تصحیح آن پس از بازبینی و بررسی کیفی دو نسخه پزتیو (یکی با حاشیه‌ی صوتی اپتیک و دیگری مگنت) و سپس تهیه‌ی یک نسخه‌ی اینترمدیا از روی آن انجام شده که خوش‌بختانه نسخه آماده شده، از کیفیت بسیار خوبی برخوردار است.»
صفاریان هم‌چنین با تشکر از همکاری مدیریت فیلم‌خانه‌ی ملی ایران در برگزاری جلسه‌هایی نظیر نمایش این فیلم گفت: «بر اساس اطلاعات موجود در نشریات آن دوران و هم‌چنین تبلیغات میدانی، مدت زمان این فیلم ظاهراً دو ساعت بوده در حالی که نسخه‌ی فعلی،‌ حدود صد دقیقه است و به همین خاطر معلوم نیست بیست دقیقه‌ای که محل اختلاف میان مدت زمان این دو نسخه است چه سرنوشتی پیدا کرده است.» متن کامل را در ادامه‌ی مطلب بخوانید.

ادامه نوشته

جدال میان مرگ و زندگی/ گزارش نمایش «سرزمین مین» در کانون فیلم خانه سینما

پوستر «سرزمین مین»

تازه‌ترین برنامه‌ی نمایش فیلم‌های خارجی در کانون فیلم خانه سینما که بعدازظهر سه‌شنبه اول بهمن برگزار شد، به نمایش و نقد و بررسی «سرزمین مین» محصول مشترک دانمارک و آلمان در سال 2015 اختصاص داشت.
در ابتدای نشست نقد و بررسی، علی‌ فرهمند که به همراه مازیار فکری‌ارشاد به عنوان کارشناس مهمان در جلسه حضور داشت با اشاره به نامزدی این اثر در بخش فیلم‌های خارجی اسکار 2015 هم‌زمان با درخشش فیلم «فروشنده» (اصغر فرهادی) در این رقابت گفت: «چند سال پیش خبری منتشر شد که ثابت می‌کرد ایران با چهل و دو هزار کیلومتر مربع زمینِ مین‌گذاری شده و بیش از هفده میلیون مین خنثی نشده، بزرگ‌ترین کشور آلوده به مین به حساب می‌آید؛ و همین نکته نشان می‌دهد برخلاف تصور، موضوع فیلم «سرزمین مین» که در آن به پاک‌سازی یک ساحل بزرگ در طول جنگ جهانی دوم پرداخته شده، موضوع پیش پاافتاده و کهنه‌ای نیست.»
وی گفت: «بر اساس همین خبر در ایران از سال 1998 تا 2007 حدود ده‌هزار نفر بر اثر اصابت مین کشته شده‌اند. افرادی که متاسفانه بخش عمده‌ای از آن‌ها غیرنظامی بوده‌اند.» متن کامل را در ادامه‌ی مطلب بخوانید.

ادامه نوشته

جادوی روایت‌هایی از یک جنگ مهیب / گزارش نمایش «مُلف گند» در کانون فیلم خانه سینما

در تازه‌ترین برنامه از کانون فیلم خانه سینما که بعدازظهر دوشنبه سی‌ام دی‌ماه برگزار شد ابتدا مستند «مُلف گند» ساخته‌ی محمود رحمانی به نمایش درآمد و سپس این فیلم با حضور خسرو دهقان و ایلیا محمدی‌نیا مورد نقد و بررسی قرار گرفت.
در ابتدای جلسه‌ی نقد و بررسی، محمود رحمانی در پاسخ به پرسش ناصر صفاریان (دبیر کانون فیلم خانه سینما) درباره‌ی نحوه‌ی آشنایی خود با شخصیت اصلی این فیلم گفت: «مدت‌ها قبل از ساخته شدن فیلم، زمانی که از راهروی یکی از اداره‌های دولتی عبور می‌کردم، برای نخستین‌بار این شخصیت (محمد غدیرزاده) را دیدم. او در حال صحبت با دوستان و همکارانش بود اما نحوه‌ی بیان کردن حرف‌ها و جوش و خروشی که داشت به گونه‌ای بود که احساس کردم در حال اجرای بخشی از یک نمایش‌نامه است!»
وی گفت: «خیلی زود متوجه شدم او در حال تعریف کردن خاطره‌هایی برای دوستانش است و نحوه‌ی روایت خاطره‌ها به قدری برایم جذاب بود که همان‌ لحظه تصمیم گرفتم تصویرش را در یک فیلم به ثبت برسانم اما هیچ تصوری از حاصل کار نداشتم.»
رحمانی افزود: «با خودم فکر ‌کردم شاید بتوانم در یک نمای طولانی و ده پانزده دقیقه‌ای از این شخصیت تصویر بگیرم و از این طریق بخشی از خاطرات او را ثبت کنم. برای انجام این کار با او دوست شدم و حدود شش هفت ماه به او نزدیک شدم تا بتوانم اعتمادش را برای ساخت فیلم جلب کنم.» متن کامل را در ادامه‌ی مطلب بخوانید.

ادامه نوشته

لاله‌زار؛ دروازه‌ی ورود به جهان مدرن/ گزارش نمایش «زمستان است» در کانون فیلم خانه سینما

پوستر فیلم زمستان است

تازه‌ترین برنامه‌ی کانون فیلم خانه سینما که به روال شنبه‌های گذشته با همکاری انجمن کارگردانان مستند برگزار می‌شود به نمایش و نقد و بررسی مستند «زمستان است» ساخته‌ی مهرداد زاهدیان اختصاص داشت.
در این برنامه که شامگاه بیست و هشتم دی‌ماه در سالن سیف‌الله داد برگزار شد جدا از کارگردان فیلم، محمدرضا حائری (معمار و پژوهش‌گر) نیز به عنوان کارشناس مهمان در جلسه حضور داشت و در پایان نیز نشست پرسش و پاسخ میان سازنده‌ی فیلم و حاضران در سالن برگزار شد.
در ابتدای جلسه، مهرداد زاهدیان در پاسخ به مصطفی شیری (مجری برنامه) درباره‌ی انتخاب خیابان لاله‌زار تهران برای ساخت فیلم مستند گفت: «موضوع تاریخ معاصر همواره برایم اهمیت داشته و توجهم را برانگیخته است. ساخت مستندهای «حلقه‌های گمشده» و «خاطره روی شیشه» (درباره‌ی ورود سینما و عکاسی به ایران) و هم‌چنین «میدان بی‌حصار» (درباره‌ی میدان توپخانه) نیز تاییدکننده‌ی همین نکته است.»
وی گفت: «آن‌چه که زندگی امروز ما را می‌سازد، جدا از اتفاق‌هایی که در یک دوره‌ی گذار بسیار طولانی رخ داده، چگونگی واکنش و شیوه‌ی برخورد ما با جهان مدرن، محیط شهری، خاطره و معناهایی است که از دل این مفهوم بیرون می‌آید. جهانی که در کشور ما خیابان لاله‌زار دروازه‌ی ورود به آن به حساب می‌آید و عناصر مدرن و بی‌سابقه‌ی شهری (نظیر سینما، تئاتر، کافه‌نشینی، کنسرت موسیقی و...) نیز در دل آن شکل گرفته است.» متن کامل را در ادامه‌ی مطلب بخوانید.

ادامه نوشته

یک تجربه‌ی عاشقانه/ گزارش نمایش «رگبار» در کانون فیلم خانه سینما

رگبار (بهرام بیضایی)

کانون فیلم خانه سینما در تازه‌ترین برنامه‌ی خود که با مشارکت انجمن منتقدان و نویسندگان سینمایی برگزار شد نسخه‌ی ترمیم‌شده‌ی «رگبار» ساخته‌ی تحسین‌برانگیز بهرام بیضایی را به نمایش گذاشت.
در این برنامه که شامگاه یک‌شنبه بیست و دوم دی‌ماه برگزار شد دکتر مصطفی جلالی‌فخر (منتقد سینما) و جابر قاسمعلی (فیلم‌نامه‌نویس) حضور داشتند و این فیلم را از جنبه‌های مختلف مورد بررسی قرار دادند.
در ابتدای این جلسه، ناصر صفاریان، دبیر کانون فیلم خانه سینما ضمن ابراز تاسف و هم‌چنین تسلیت به خانواده‌های داغدار و بازماندگان سقوط هواپیمای اکراینی، به ضرورت فعالیت‌های فرهنگی در برابر اِعمال سکوت و انفعال اشاره کرد و افزود: «لغو کردن مراسمی نظیر جشن‌ها و برنامه‌های بزرگداشت، تنها کاری است که در شرایط فعلی و در ابراز همدردی با مردم کشورمان و خانواده‌های عزادار می‌توان انجام داد اما در همین وضعیت آن‌چه که از اهمیت به‌سزایی برخوردار است مقاومت در برابر تعطیلی پاتوق‌ها و مراکز فرهنگی، و از آن مهم‌تر، پیدا کردن راهی برای مبارزه با سکوت و خانه‌نشینی است.»
وی گفت: «کانون فیلم خانه سینما که خوش‌بختانه از ابتدای راه‌اندازی، از مساعدت و همکاری مدیریت خانه سینما برخوردار بوده، در این روزهای آکنده از سوگ و غم، ضمن پرهیز از برگزاری برنامه‌های طنز یا جشن می‌کوشد تا با برگزاری جلسات نمایش فیلم و نقد و بررسی، از تعطیل شدن– حتی موقتی– جلسه‌هایی با اهداف فرهنگی جلوگیری کند.» متن کامل را در ادامه‌ی مطلب بخوانید.

ادامه نوشته

فیلمی شخصی بر اساس یک دروغ واقعی!/ گزارش نمایش فیلم «وداع» در کانون فیلم خانه سینما

پوستر فیلم «وداع»

نخستین برنامه از نمایش فیلم‌های خارجی کانون فیلم خانه سینما که شامگاه سه‌شنبه دهم دی‌ برگزار شد، به نمایش و نقد و بررسی فیلم «وداع» به کارگردانی لولو وانگ و محصول سال 2019 اختصاص داشت.
در ابتدای این جلسه که نیما عباس‌پور و رضا حسینی منتقدان مهمان آن بودند، حسینی با اشاره به حضور موفق این فیلم در تازه‌ترین دوره‌ی جشنواره‌ی فیلم «ساندنس» که به استقبال سایر جشنواره‌ها و نامزدی این فیلم در رشته‌های مختلف منجر شد گفت: «فیلم «وداع» جزو معدود آثار مستقل سینمای آمریکاست که موفق شده هم در گیشه بدرخشد و هم نظر مثبت منتقدان سینما را جلب کند.»
رضا حسینی که از این پس با همکاری ناصر صفاریان (دبیر کانون فیلم خانه سینما) مسئولیت انتخاب فیلم و نمایش فیلم‌های خارجی را برعهده خواهد داشت هم‌چنین گفت: «یکی از چیزهایی که باعث شده این فیلم در میان تولیدات امسال سینمای مستقل آمریکا جایگاه ویژه‌‌ای پیدا کند، توجه به مشکلات فرهنگی اقلیت‌ها در جنبش‌های اجتماعی اخیر و هم‌چنین زن بودن کارگردان و اغلب بازیگران اصلی آن است.»
وی افزود: «فیلم «وداع» در گیشه هم بسیار موفق بوده و با وجود بودجه‌ی سه میلیون دلاری‌اش، حدود بیست میلیون دلار فروش داشته است که در بین فیلم‌های مستقل آمار قابل توجهی به حساب می‌آید.» متن کامل را در ادامه‌ی مطلب بخوانید.

ادامه نوشته

آینه‌ای رو به جامعه‌ی امروز ایران/ گزارشی از نخستین نمایش فیلم سینمایی «پسر، مادر» در خانه سینما

پسر، مادر

سالن سیف‌الله داد خانه سینما بعدازظهر یک‌شنبه هشتم دی‌ماه، شاهد نخستین نمایش فیلم «پسر، مادر» به کارگردانی مهناز محمدی و سپس نقد و بررسی آن بود.
این جلسه‌‌ی نمایش در حالی با تاخیری چند دقیقه‌ای برگزار شد که به دلیل استقبال چشم‌گیر مخاطبان، تعداد قابل توجهی از تماشاگران موفق به تماشای فیلم نشدند و سایر مخاطبان نیز به صورت ایستاده و تعدادی دیگر با نشستن روی زمین و حتی پله‌های سن نمایش به تماشای فیلم پرداختند.
گفتنی است در حاشیه‌ی نشست نقد و بررسی «پسر، مادر» که دکتر ارسیا تقوا به عنوان منتقد مهمان در آن حضور داشت، مهناز محمدی (کارگردان)، محمد رسول‌اف (نویسنده‌ی فیلم‌نامه)، فرزاد پاک (تهیه‌کننده) و هم‌چنین برخی دیگر از اعضای تولید این فیلم که به تناوب به این جمع اضافه شدند به پرسش‌های مخاطبان و تماشاگران حاضر در سالن پاسخ دادند. متن کامل را در ادامه‌ی مطلب بخوانید.

ادامه نوشته

کازابلانکا‌، هفتاد و هفت سال بعد/ گزارش نمایش «کازابلانکا» در کانون فیلم خانه سینما

اینگرید برگمن و همفری بوگارت در نمایی از «کازابلانکا»

نخستین برنامه از نمایش فیلم‌های خارجی کانون فیلم خانه سینما که بعدازظهر شنبه سوم دی‌ماه برگزار شد به نمایش و نقد و بررسی فیلم «کازابلانکا» ساخته‌ی تحسین شده‌ی مایکل کورتیز و محصول سال 1942 اختصاص داشت.
جلسه‌ی نقد و بررسی این فیلم که با استقبال چشم‌گیر مخاطبان همراه بود با حضور ناصر صفاریان برگزار شد و این منتقد سینما در ابتدای صحبت‌های خود ضمن اشاره به استقبال جشنواره‌های جهانی در سال‌های اخیر از فیلم‌هایی با موضوع مهاجرت گفت: «نکته‌ای که درباره‌ی این آثار وجود دارد این است که بسیاری معتقدند اغلب این فیلم‌ها در گذر زمان ماندگار نخواهند بود و به صورت طبیعی، مخاطبان، آن‌ها را فراموش خواهند کرد. این در حالی است که نمونه‌ی مخالف این ادعا نیز وجود دارد و فیلم تحسین‌شده‌ی مایکل کورتیز، بی‌شک یکی از آن‌هاست.»
وی گفت: «جالب این که فیلم «کازابلانکا» با گذشت بیش از هفتاد و هفت سال از تولید و نمایش آن هنوز یک اثر سرپا، جذاب و هم‌چنان تماشایی است و هنوز هم در سراسر دنیا از نمایش‌های پراکنده‌ای برخوردار است.» متن کامل را در ادامه‌ی مطلب بخوانید.
 

ادامه نوشته

امکان تجربه‌ی چهره‌ی شاملو / گزارش نمایش و نقد و بررسی «این بامداد خسته» در کانون فیلم خانه سینما

این بامداد خسته

کانون فیلم خانه سینما، بعدازظهر چهارشنبه بیست و هفتم آذرماه، میزبان نمایش مجدد «این بامداد خسته» به کارگردانی فرشاد فداییان بود.
پس از نمایش این فیلم که در آن به برش‌هایی از زندگی و آثار زنده‌یاد احمد شاملو پرداخته شده، ناصر صفاریان (دبیر کانون فیلم خانه سینما) از علی یحیایی دعوت کرد تا بخشی از پژوهش خود درباره‌ی سینمای فرشاد فداییان که به این فیلم اختصاص داشت را برای حاضران قرائت کند.
این نویسنده در ابتدای صحبت‌های خود با اشاره به این که پژوهش مورد بحث فقط درباره‌ی این فیلم و ساختار آن است گفت: «تلاش بر این است تا در این جلسه بین تفکرات یک فیلسوف لیتوانی‌تبارِ فرانسوی به نام امانوئل لِویناس و ساختار دکوپاژ و ریخت‌شناسی مستند «این بامداد خسته» تطبیق ایجاد شود.»
وی سپس «لِویناس» را «یک فیلسوف پدیدارشناس» توصیف کرد و افزود: «یکی از مهم‌ترین موضوع‌هایی که این فیلسوف در مباحث فلسفی خود مطرح کرده موضوعی به نام چهره است که برای او از نگاه و تعریف مشخصی برخوردار است. برای او چهره اصلاً معنی صورت و لب و بینی و چشم را نمی‌دهد. در حقیقت او به فهمی از چهره اعتقاد دارد که طبق این گفته، به واسطه‌ی آن می‌توان چهره‌ی افراد را مورد بازخوانی قرار داد. به عبارتی دیگر هرکدام از ما به واسطه‌ی چهره‌ی خود درک و در این جهان حاضر می‌شویم.»
 یحیایی هم‌چنین گفت: «برای این فیلسوف، چهره یک وضعیت متافیزیکی دارد و بیش‌تر شبیه وضعیتی سیال و پلاسمایی برای درک شدن است؛ و این مشابه تشریح وضعیت عاشق شدن به صورت یا تصویر زیبایی است. وضعیتی که طبق تعریف لویناس، کسی عاشق صورت طرف مقابل خود نمی‌شود بلکه به چهره‌ی او علاقه‌مند می‌شود. چهره‌ای که البته تعریف آن به آسانی میسر نیست.» متن کامل را در ادامه‌ی مطلب بخوانید.

ادامه نوشته

ترکیب سه زمان برای روایت یک داستان/ گزارش نمایش و تحلیل انیمیشن سینمایی «من بدنم را گم کردم»

پوستر فیلم «من بدنم را گم کردم»

تازه‌ترین برنامه‌ی کانون فیلم خانه سینما که با مشارکت انجمن صنفی انیمیشن برگزار شد به نمایش و بررسی انیمیشن سینمایی «من بدنم را گم کردم» محصول سال 2019 فرانسه اختصاص داشت.
در ابتدای این برنامه که بعدازظهر یک‌شنبه بیست و چهارم آذرماه و با حضور دکتر فاطمه حسینی‌شکیب (مدرس گروه انیمیشن دانشگاه هنر و محقق مطالعات انیمیشن) برگزار شد مهرداد حسینی (مجری برنامه) با تشکر از کانون فیلم خانه سینما، هیات مدیره انجمن صنفی و هم‌چنین باشگاه انیمیشن در برگزاری نمایش‌هایی از این قبیل گفت: «در فیلم‌های ژرمی کِلَپین نوع خاصی از برخورد او با مقوله‌ی بدن وجود دارد که این نکته از نخستین فیلم کوتاه او (داستان ستون فقرات) نیز به وضوح دیده می‌شود.»  
وی گفت: «این فیلم‌ساز در فیلم کوتاه و بعدی خود (اسکیزاین) که یک شاهکار تمام عیار به حساب می‌آید به سراغ شخصیتی رفته بود که به دلیل سقوط شهاب‌سنگ، نود و یک سانتی‌متر از خود فاصله می‌گیرد. داستانی به غایت زیبا که در سراسر دنیا تماشاگران بسیاری را به خود جلب کرد و با استقبال آن‌ها روبه‌رو شد.» متن کامل را در ادامه‌ی مطلب بخوانید.

ادامه نوشته

یک فیلم درخشان از تاریخ سینمای ایران/ گزارش نمایش نسخه‌ی اصل و تازه تبدیل شده‌ی «گوزن‌ها»

بعدازظهر یک‌شنبه هفدهم آذرماه، سالن سیف‌الله داد خانه سینما میزبان نمایش و نقد و بررسی فیلم «گوزن‌ها» ساخته‌ی تحسین‌شده‌ی مسعود کیمیایی بود.
از نکته‌های قابل توجه این جلسه که با استقبال چشم‌گیر مخاطبان مواجه بود، می‌توان به نمایش سکانس تغییر پیدا کرده‌ی «گوزن‌ها» اشاره کرد که در سال 1354 برای صدور مجوز نمایش به آن تحمیل شده بود. لازم به ذکر است این سکانس که برای نخستین‌بار در سال‌های پس از انقلاب به نمایش درآمد، به صورت مجزا و پس از پایان نسخه‌ی اصلی بر پرده رفت و با استقبال علاقه‌مندان نسبت به اطلاع از گوشه‌های پنهان‌مانده‌ی سینمای ایران مواجه شد. 
در این جلسه که با حضور جواد طوسی و نیما عباس‌پور،‌ از منتقدان سینما برگزار شد ناصر صفاریان، دبیر کانون فیلم با اشاره به حاشیه‌های به وجود آمده در هنگام تولید «گوزن‌ها» گفت: «متاسفانه در سال‌هایی که از تولید این فیلم می‌گذرد روایت‌های مختلفی از برخی حواشی و موانع به وجود آمده در روند ساخت این فیلم شنیده شده که متاسفانه باید گفت بعضی از آن‌ها نظیر حضور پرویز ثابتی در استودیو میثاقیه و سیلی زدن به گوش تهیه‌کننده‌ی فیلم بیش از آن که واقعیت داشته باشد، رنگ و بوی اغراق به خود گرفته است. چنان که او به عنوان رییس ساواک تهران می‌توانسته مهدی میثاقیه را احضار و همان‌جا به او سیلی بزند!» 
وی گفت: «یکی دیگر از این اغراق‌ها که هیچ سندی برای اثبات آن وجود ندارد، تاثیرپذیری مسعود کیمیایی از یکی از نقاشی‌های بیژن جزنی است که گفته می‌شود بعد از واقعه‌ی سیاهکل آن را کشیده و شامل جنگل سیاهی است که یک گوزن در کانون آن دیده می‌شود.» متن کامل را در ادامه‌ی مطلب بخوانید.

ادامه نوشته

زندگی در گذشته/ گزارش نمایش «دلبند» در کانون فیلم سینماحقیقت

دلبند ساخته‌ی یاسر طالبی
دلبند (یاسر طالبی)

تازه‌ترین برنامه‌ی کانون فیلم سینماحقیقت که بعدازظهر دوشنبه سی‌ و یکم تیرماه برگزار شد به نمایش و نقد و بررسی مستند «دلبند» ساخته‌ی یاسر طالبی اختصاص داشت.
در ابتدای این برنامه که نیما عباس‌پور به عنوان منتقد مهمان در آن حضور داشت، یاسر طالبی در پاسخ به پرسش ناصر صفاریان (مجری برنامه و مسئول جلسه‌های نمایش فیلم) درباره‌ی نحوه‌ی ساخت فیلم خود گفت: «اگر به گذشته برگردم، تنها جمله‌ای که درباره‌ی «دلبند» می‌توانم بگویم این است که این فیلم کاملاً دلی ساخته شد.»
وی با اشاره به این که فیلم‌برداری «دلبند» حدود دو سال طول کشیده گفت: «حدود شصت درصد از کار پیش رفته بود که با همکاری تهیه‌کننده‌ی فیلم تصمیم گرفتیم برای آن سرمایه‌گذار پیدا کنیم و خوش‌بختانه در این زمینه با مرکز گسترش سینمای مستند و تجربی به نتیجه رسیدیم.»
وی هم‌چنین درباره‌ی شکل‌گیری ایده‌ی ساخت «دلبند» گفت: «مدت‌ها پیش از آن که این فیلم را بسازم دلم می‌خواست درباره‌ی مادربزرگ خودم یک مستند بسازم اما متاسفانه این ایده‌ی ذهنی با مرگ مادربزرگ متوقف ماند. تا این که شخصیت اصلی این فیلم (فیروزه خورشیدی) را دیدم و احساس کردم مادربزرگم دوباره زنده شده. همه‌ی این‌ها به اضافه‌ی ایده‌ی پرداختن به نسل‌های از یاد رفته و فراموش شده باعث شد ایده‌ی ساخت فیلم درباره‌ی این شخصیت به ذهنم برسد.» متن کامل را در ادامه‌ی مطلب بخوانید.

ادامه نوشته

تصویری تکرارنشدنی از یک انسان شاعر/ گزارش نمایش «این بامداد خسته» در کانون فیلم خانه سینما

واپسین برنامه‌ی کانون فیلم خانه سینما که شامگاه یک‌شنبه سی‌ام تیرماه در سالن سیف‌الله داد برگزار شد، به نمایش و بررسی مستند «این بامداد خسته» به کارگردانی فرشاد فداییان اختصاص داشت.
در این برنامه که با استقبال چشم‌گیر مخاطبان و علاقه‌مندان سینمای مستند همراه بود ابتدا فیلم مورد بحث به نمایش درآمد و سپس بررسی آن با حضور علی یحیایی انجام شد.
در ابتدای این برنامه، ناصر صفاریان، دبیر کانون فیلم خانه سینما با اشاره به نمایش «این بامداد خسته» به عنوان آخرین برنامه‌ی این کانون تا پیش از آغاز داوری‌های جشن سینمای ایران گفت: «به این ترتیب، برنامه‌های بعدی کانون فیلم از اواخر شهریورماه آغاز خواهد شد.»
وی با اشاره به این که اطلاع‌رسانی درباره‌ی دور تازه‌ی جلسات نمایش فیلم، در ماه‌های آینده آغاز خواهد شد گفت: «امیدواریم برنامه‌های بعدی کانون فیلم نیز با استقبال خوب و چشم‌گیر مخاطبان و علاقه‌مندان سینما همراه باشد.» متن کامل را در ادامه‌ی مطلب بخوانید.

ادامه نوشته

نقد خشونت، در حد فاصل روشنی و تاریکی/ گزارش نمایش «دم صبح» در کانون فیلم خانه سینما

واپسین برنامه‌ی نمایش فیلم‌های مستند که با همکاری کانون فیلم خانه سینما و انجمن صنفی کارگردانان سینمای مستند برگزار می‌شود، به نمایش فیلم «دم صبح» ساخته‌ی محسن استادعلی اختصاص داشت. در این برنامه که شامگاه شنبه بیست و نهم تیرماه در سالن سیف‌الله داد خانه سینما برگزار شد ابتدا مستند مورد بحث به نمایش درآمد و سپس نشست پرسش و پاسخ با حضور سازنده‌ی این فیلم برگزار شد. در ابتدای جلسه، محسن استادعلی در پاسخ به پرسش مصطفی شیری (مجری برنامه) درباره‌ی نحوه‌ی آشنایی خود با شخصیت محوری این فیلم گفت: «حدود هفت سال پیش، زمانی که درگیر ساخت مستند «سکوت» درباره‌ی قتل‌های خانوادگی بودم با شخصیت اصلی این فیلم آشنا شدم و احساس کردم ماجرای زندگی او قابلیت ساخته شدن در قالب یک فیلم مستقل را دارد.» استادعلی هم‌چنین گفت: «تصویربرداری و تحقیق درباره‌ی فراز و نشیب زندگی این شخصیت حدود چهارده ماه طول کشید و «دم صبح» سرانجام آماده‌ی نمایش شد.» متن کامل را در ادامه‌ی مطلب بخوانید.

ادامه نوشته

داستان بی‌پایان/ گزارش نمایش «ده برادر» در کانون فیلم سینماحقیقت

سالن سینماحقیقت مرکز گسترش سینمای مستند و تجربی، بعدازظهر دوشنبه هفدهم تیرماه، شاهد نمایش و نقد و بررسی فیلم «ده برادر» ساخته‌ی محسن علیدادی بود.
در ابتدای این برنامه‌ که سعید قطبی‌زاده به عنوان منتقد مهمان در آن حضور داشت، محسن علیدادی در پاسخ به پرسش ناصر صفاریان (مجری برنامه و مسئول جلسه‌های نمایش فیلم مرکز) درباره‌ی نحوه‌ی آشنایی با خانواده‌ی محور این فیلم و جلب اعتماد آن‌ها برای تصویربرداری و ساخت فیلم گفت: «زمانی که این سوژه را پیدا کردم، نزدیک به سه سال بود که درگیر ساخت فیلم درباره‌ی موضوع اعتیاد بودم و در این مسیر، به دلیل نزدیک شدن به برخی کلیشه‌ها، کار روی سوژه‌های مختلفی را رها کردم. تا این که در جست‌وجوهایم با این خانواده و مشکلات‌‌شان آشنا شدم و تصمیم گرفتم درباره‌ی آن‌ها فیلم بسازم.»
علیدادی که در «ده برادر» به معضل اعتیاد در بین بخش عمده‌ای از افراد یک خانواده پرداخته گفت: «برای انجام این کار سعی کردم با یکی از برادرها که شخصیت محوری فیلم نیز هست دوست شدم و بعد از شش هفت ماه رفت و آمد، موضوع ساخت فیلم را مطرح کردم که به صورت طبیعی ابتدا با مخالفت آن‌ها مواجه شد. در نهایت به آن‌ها گفتم تمام تلاش‌ام این است که فیلم شرافتمندانه‌ای بسازم و کاری کنم که به حیثیت خانواده‌ی شما هیچ لطمه‌ای وارد نشود.»
وی گفت: «تصویربرداری این فیلم حدود هفت ماه طول کشید که ماه‌های ابتدایی آن بیش‌تر برای جلب اعتماد و ایجاد فضایی برای کمک به ایجاد حس راحتی میان آن‌ها و دوربین تصویربرداری بود.» متن کامل را در ادامه‌ی مطلب بخوانید.

ادامه نوشته

دیدار شهروندان بدون مرز، به لطف رسانه‌ی سینما/ گزارش نمایش «روزی روزگاری در مراکش»

عباس کیارستمی و مارتین اسکورسیزی

بعدازظهر شنبه پانزدهم تیرماه، سالن سیف‌الله داد خانه سینما، شاهد نمایش «روزی روزگاری در مراکش» و نشست پرسش و پاسخ با حضور سازندگان این فیلم مستند بود.
در ابتدای این برنامه که با مشارکت انجمن کارگردانان سینمای مستند برگزار شد،‌ سیف‌الله صمدیان، کارگردان فیلم مورد بحث، در پاسخ به پرسشی درباره‌ی نحوه‌ی تولید این فیلم گفت: «سال 2005 مدیران بنیاد فیلم ترایبیکا از من خواستند تا درباره‌ی کارگاه فیلم‌سازی مشترک میان عباس کیارستمی و مارتین اسکورسیزی که در مراکش برگزار می‌شد یک فیلم بسازم. برای انجام این کار هشت فیلم‌ساز جوان انتخاب شده بودند و قرار بود فیلم نهایی، گزارشی از این رویداد مهم سینمایی باشد.»
وی گفت: «زمانی که می‌خواستم این فیلم را بسازم به این فکر می‌کردم که متاسفانه در عالَم سیاست، کم‌تر سیاستمداری را می‌توان پیدا کرد که بتواند با حرف‌های سیاسی روابط انسانی میان افراد کشورهای مختلف را تقویت کند و به همین دلیل در همان ابتدای فیلم از حرف‌های تهییج‌کننده‌ی جرج بوش علیه ایران و سوریه استفاده کردم. حرف‌های به‌ظاهر تعیین‌کننده‌ای که در حال حاضر حدود سیزده سال از ابراز آن‌ها می‌گذرد؛ اما تا کنون هیچ نتیجه‌ای نداشته است.» متن کامل را در ادامه‌ی مطلب بخوانید.

ادامه نوشته

موزون و متقارن/ گزارش نمایش مستندهای «باغ‌های گم‌شده» «صفِ سلام» در کانون فیلم سینماحقیقت

تازه‌ترین برنامه‌ی کانون فیلم سینماحقیقت که بعدازظهر دوشنبه دهم تیرماه برگزار شد، به نمایش و نقد و بررسی مستندهای «باغ‌های گم‌شده» و «صفِ سلام» از ساخته‌های هادی آفریده اختصاص داشت.
در ابتدای این جلسه که اردوان وزیری به عنوان منتقد مهمان در آن حضور داشت،‌ هادی آفریده در پاسخ به نکته‌ی مطرح شده از سوی ناصر صفاریان (مسئول جلسه‌های نمایش فیلم مرکز و مجری برنامه) که به تمرکز اغلب فیلم‌های این فیلم‌ساز بر تهران و مسائل شهرنشینی اشاره کرده و سپس انگیزه‌ی آن را جویا شده بود گفت: «ساخت این فیلم‌ها نوعی واکنش ناخودآگاه نسبت به شرایطی است که ما به‌عنوان شهروندان تهرانی در آن قرار گرفته‌ایم. واکنش نسبت به معضلات فرهنگی و گرفتاری‌هایی که این روزها دچار آن هستیم.»
وی گفت: «در اغلب این فیلم‌ها چند دوره‌ی تاریخی‌ که به فراز و فرودهای تاریخ معاصر ایران اشاره دارند مورد بررسی قرار گرفته است. دوره‌هایی که منشاء تحولات و دگرگونی‌های فراوانی بوده اما متاسفانه و‌ برخلاف تصور، خسارت‌هایی را هم به فرهنگ و میراث فرهنگی ما وارد کرده است.» متن کامل را در ادامه‌ی مطلب بخوانید.

ادامه نوشته

روایت روح‌های آسیب‌دیده/گزارشی از نمایش فیلم‌های کوتاه قصیده گلمکانی در کانون فیلم خانه سینما

واپسین برنامه‌ی کانون فیلم خانه سینما که دیروز (یک‌شنبه نوزدهم خردادماه) برگزار شد، به نمایش و نقد و بررسی هفت فیلم کوتاه از ساخته‌های قصیده گلمکانی اختصاص داشت.
در این برنامه که با استقبال چشم‌گیر مخاطبان و علاقه‌مندان سینما همراه بود ابتدا فیلم‌های «دعوت به چای» (1394)، «برزخ» (1395)، «مراقبت از ژوناس» (1395)، «آگهی فروش» (1395)، «بوق ممتد» (1396) و «بارانی آبی» (1398) به نمایش درآمد و سپس نقد و بررسی این آثار با حضور نیما عباس‌پور برگزار شد.
در آغاز این جلسه، قصیده گلمکانی در پاسخ به پرسش ناصر صفاریان (دبیر کانون فیلم خانه سینما) درباره‌ی نقش و تاثیر پدر خود در حضور و همکاری عوامل حرفه‌ای سینما که به گفته‌ی او بخش عمده‌ای از آن‌ها به دشواری حاضر به همکاری در ساخت فیلم‌های کوتاه می‌شوند گفت: «این پرسشی تکراری است که در تمام جلسه‌های نمایش فیلم‌هایم از من پرسیده می‌شود و پاسخ به آن، دیگر برایم خسته‌کننده شده است.»
وی گفت: «من آدم پرتلاشی هستم و صبح تا شب،‌ در حال دویدن. به همین دلیل در طول سال‌های گذشته که مشغول ساخت فیلم‌های کوتاه بوده‌ام، طرح این پرسش همواره باعث آزردگی‌ام شده است. اما وقتی به این موضوع فکر می‌کنم می‌بینم شاید طرح چنین پرسشی طبیعی است.» متن کامل را در ادامه‌ی مطلب بخوانید.

ادامه نوشته

تقابل سور و سوگ/ گزارش نمایش «خُرامان» در کانون فیلم خانه سینما

خرامان (آرش اسحاقی)

در تازه‌ترین برنامه‌ از کانون فیلم خانه سینما که بعدازظهر دیروز (شنبه هجدهم خرداد) با مشارکت انجمن کارگردانان سینمای مستند برگزار شد ابتدا مستند «خُرامان» ساخته‌ی آرش اسحاقی به نمایش درآمد و سپس نشست پرسش و پاسخ با حضور سازنده‌ی این فیلم برگزار شد.
در ابتدای این نشست که مصطفی شیری اجرای آن را برعهده داشت، آرش اسحاقی در پاسخ به پرسشی درباره‌ی تلفظ صحیح نام فیلم خود گفت: «تلفظ این واژه با ضمّه‌ی حرف «خ» درست است و ریشه‌ی ‌ساخت این کلمه از خورایان می‌آید که در واژه‌هایی نظیر خراسان نیز به کار رفته است.»
وی گفت: «این اصطلاح به معنای آمدن خورشید است که یکی از واژگان کلیدیِ رامشگری و رقص است. شامل خور به معنای خورشید (در تکواژ نخست) و آیان به معنای آمدن است.»   
اسحاقی هم‌چنین با تشکر از شخصیت محوری فیلم خود گفت: «او حدود سه سال حضور من را در زندگی خود تحمل کرد و این مستند بیش‌تر از آن که فیلم من باشد اثری از اوست. خوش‌حالم که این اعتماد به فیلمی تبدیل شده که امروز و در این جلسه مورد قضاوت تماشاگران قرار می‌گیرد.» متن کامل را در ادامه‌ی مطلب بخوانید.

ادامه نوشته

یک فیلم نفیس درباره‌ی مناسک حج/ گزارش نمایش «خانه‌ی خدا» در کانون فیلم خانه سینما

تبلیغ مطبوعاتی «خانه‌ی خدا»

سالن سیف‌الله داد خانه سینما بعدازظهر روز یک‌شنبه دوازدهم خرداد، شاهد نمایش و سپس نقد و بررسی نسخه‌ی ترمیم شده‌ی فیلم «خانه‌ی خدا» بود.
در ابتدای این جلسه که با حضور منتقدان مهمان، محمد تهامی‌نژاد و رضا درستکار برگزار شد، ناصر صفاریان، دبیر کانون فیلم خانه سینما با اشاره به این که فیلم مورد بحث در سی‌ام آذرماه 1345 و به شکل عجیبی هم‌زمان با ماه مبارک رمضان به نمایش گذاشته شده گفت: «نمایش «خانه‌ی خدا» در بیش از ده سینمای تهران باعث شده بود کسانی که حتی کم‌ترین علاقه‌ای به سینما نداشتند برای تماشای این فیلم به سالن‌های نمایش‌دهنده‌ی آن قدم بگذارند.»
وی گفت: «اکران گسترده‌ی «خانه‌ی خدا» که به غیر از تهران، در حدود هشت شهر بزرگ ایران نیز در جریان بود بخش عمده‌ای از افراد مذهبی این شهرها را به خود جلب کرد و جالب این که در شرایط متفاوتی که برای نمایش عمومی این فیلم در نظر گرفته شد،‌ برخلاف رسم آن سال‌ها سرود شاهنشاهی در ابتدای فیلم پخش نشد و برای رعایت حال افراد مذهبی، عکس‌هایی که در سالن انتظار سینماها به نمایش برنامه‌ی آینده اختصاص داشت نیز جمع‌‌آوری شد.»
صفاریان افزود: «فیلم «خانه‌ی خدا» را می‌توان یکی از نخستین مستندهای ایرانی دانست که به اکران عمومی راه پیدا کرده و با فروش قابل توجهی هم روبه‌رو شده است.» متن کامل را در ادامه‌ی مطلب بخوانید.

ادامه نوشته

خاطره‌های مشترک/گزارش نمایش «330 سی‌سی خاطره» در مرکز گسترش سینمای مستند و تجربی

پوستر فیلم 330 سی‌سی خاطره

تازه‌ترین جلسه‌ی نمایش فیلم مرکز گسترش سینمای مستند و تجربی که بعدازظهر دوشنبه سی‌ام اردیبهشت‌ماه در سالن سینماحقیقت این مرکز برگزار شد به نمایش و نقد و بررسی فیلم مستند «330 سی‌سی خاطره» به کارگردانی الهام معروفی اختصاص داشت.
در ابتدای این جلسه که سحر عصرآزاد به عنوان منتقد مهمان در آن حضور داشت، الهام معروفی در پاسخ به پرسش ناصر صفاریان (مجری برنامه و مسئول جلسه‌های نمایش فیلم) درباره‌ی نحوه‌ی ساخت «330 سی‌سی خاطره» گفت: «این فیلم بر اساس خاطرات شخصی خودم ساخته شد و برخلاف تصور، ساخت آن اصلاً سفارشی نبود.»
وی گفت: «ماجرای فرار مردم از آبادانِ در حال سقوط که در بخشی از فیلم به آن اشاره می‌شود بر اساس خاطره‌ای است که خودم در کودکی آن را تجربه کرده بودم. وقتی تصمیم گرفتم این فیلم را بسازم دنبال مواد تصویری برای ساخت آن خاطره می‌گشتم اما در فیلم‌های آرشیویِ موجود موفق به پیدا کردن تصویرهای مورد نظر نشدم. به همین خاطر تصمیم گرفتم فیلم‌نامه‌ را بنویسم و در جشنواره‌های فیلم‌نامه‌نویسی شرکت دهم.»
معروفی که در فیلم خود به مرور برخی خاطرات خانوادگی در آبادان دهه‌های اخیر پرداخته هم‌چنین گفت: «زمانی که برای گرفتن جایزه از جشنواره‌ی منطقه‌ای سینمای جوان در آبادان روی صحنه رفتم خطاب به مدیران مربوطه گفتم: «امیدوارم مثل قولی که برای حمایت از فیلم‌نامه‌های برگزیده می‌دهید، از ساخت آن‌ها نیز حمایت کنید.» و بعد از این که از روی صحنه پایین آمدم مجری برنامه اعلام کرد مدیرعامل منطقه‌ی آزاد اروند برای حمایت از ساخت این فیلم اعلام آمادگی کرده‌ است. خوش‌بختانه شرکت در آن جشنواره و دریافت آن جایزه باعث شد بتوانم برای سوژه‌ی مورد علاقه‌ام حامی مالی پیدا کنم و آن را بسازم.» متن کامل را در ادامه‌ی مطلب بخوانید.

ادامه نوشته

پرهیز از قضاوت شخصی/ گزارش نمایش «اصفهان در بوق کارخانه‌ها» در کانون فیلم خانه سینما

اصفهان در بوق کارخانه‌ها

در تازه‌ترین برنامه از کانون فیلم خانه سینما که روز شنبه بیست و هشتم اردیبهشت‌ماه و با مشارکت انجمن کارگردانان سینمای مستند برگزار شد ابتدا مستند «اصفهان در بوق کارخانه‌ها» ساخته‌ی بهروز ملبوس‌باف به نمایش درآمد و سپس جلسه‌ی پرسش و پاسخ با حضور سازنده‌ی این فیلم برگزار شد.
در ابتدای این برنامه که مصطفی شیری به نمایندگی از کارگروه نمایش انجمن کارگردانان سینمای مستند اجرای آن را برعهده داشت بهروز ملبوس‌باف در پاسخ به پرسشی درباره‌ی نحوه‌ی تولید فیلم خود گفت: «تدوین نسخه‌ی چهل دقیقه‌ای این فیلم که قرار بود بعدها گسترش پیدا کند در زمستان سال 91 به پایان رسید. در حقیقت فیلم فعلی که هفتاد دقیقه است نسخه‌ی گسترش‌یافته‌ی همان طرح قبلی است و بد نیست بدانید تسویه‌حساب نهایی این فیلم، سرانجام، ماه گذشته و هفت سال پس از پایان تولید آن انجام شد!»
ملبوس‌باف که این فیلم را درباره‌ی حیات اجتماعی صنعت در اصفهان ساخته گفت: «مستند «اصفهان در بوق کارخانه‌ها» یکی از قسمت‌های مجموعه‌ای است که در صدا و سیمای مرکز اصفهان تولید شد. نسخه‌ی اولیه‌ی این فیلم چهل دقیقه بود و قرار بود بعد از ساخته شدن این قسمت، سایر قسمت‌های پیشنهادی نیز ساخته شود که بنا به دلایلی این اتفاق نیفتاد.»
وی گفت: «طرح اولیه‌ی من شامل سه قسمت بود که بخش اول به کارخانه‌ها در اصفهان می‌پرداخت و قسمت دوم و سوم آن که ساخته نشد قرار بود به ذوب آهن اصفهان و شرکت فولاد مبارکه بپردازد.»
ملبوس‌باف هم‌چنین درباره‌ی نمایش‌های محدود «اصفهان در بوق کارخانه‌ها» گفت: «این فیلم سال 92 در جشنواره‌ی سینماحقیقت نامزد دریافت یکی از جوایز جنبی بود و تا جایی که خبر دارم جدا از نمایش‌های محدودی که در این جشنواره داشت فقط یک‌بار از شبکه‌ی تلویزیونی «شما» پخش شده است.» متن کامل را در ادامه‌ی مطلب بخوانید.

ادامه نوشته

شهرت در هشتاد سالگی/گزارش نمایش فیلم «منیر» در کانون فیلم خانه سینما

منیر فرمانفرماییان

بعدازظهر روز شنبه بیست و یکم اردیبهشت‌ماه و در تازه‌ترین برنامه از کانون فیلم خانه سینما، فیلم مستند «منیر» ساخته‌ی بهمن کیارستمی به نمایش درآمد و سپس نشست پرسش و پاسخ با حضور سازنده‌ی این فیلم برگزار شد. 
در ابتدای این جلسه که با همکاری انجمن کارگردانان سینمای مستند و با مشارکت کارگروه نمایشِ این انجمن برگزار شد، بهمن کیارستمی در پاسخ به پرسش مصطفی شیری (مجری برنامه) درباره‌ی ایده‌ی ساخت «منیر» گفت: «این فیلم به منظور نمایش در حاشیه‌ی نمایشگاهی از آثار منیر فرمانفرماییان که سال 2014 در موزه‌ی گوگنهایم به نمایش درآمد ساخته شد و در طول ماه‌هایی که این نمایشگاه برگزار می‌شد بارها به نمایش گذاشته شد.»
کیارستمی که در «منیر» به برش‌هایی از زندگی و فعالیت‌های منیر فرمانفرماییان، هنرمند فقید عرصه‌ی هنرهای تجسمی پرداخته هم‌چنین درباره‌ی نمایش این فیلم بدون زیرنویس فارسی گفت: «امروز، نخستین نمایش رسمی این فیلم به حساب می‌آید و متاسفانه‌ی نسخه‌‌ای از این فیلم که زیرنویس فارسی داشته باشد هنوز آماده نشده است.»
کیارستمی سپس با اشاره به این که مستند «منیر» حدود پنج سال قبل از درگذشت منیر فرمانفرماییان (در فروردین‌ماه گذشته) ساخته شده گفت: «تصویری که از خانم فرمانفرماییان در این فیلم ثبت شده نشان می‌دهد او آدم بسته‌ای بود. جلسه‌ی اول فیلم‌برداری، همان سکانس آغاز فیلم بود که در آن می‌گوید اصلاً دلش نمی‌خواهد در فیلم حضور داشته باشد و از جلوی دوربین کنار می‌رود. متاسفانه ایشان حتی تا آخرین روز تصویربرداری که حدود یک‌‌سال و نیم طول کشید هم با حضور در مقابل دوربین راحت نبود و از انجام این کار سر باز می‌زد.» متن کامل را در ادامه‌ی مطلب بخوانید.

ادامه نوشته

شور حضور و اشتیاق به زندگی/ گزارش نمایش «فریاد رو به باد» در مرکز گسترش سینمای مستند و تجربی

پوستر فیلم فریاد رو به باد
 فریاد رو به باد

سالن سینماحقیقت مرکز گسترش سینمای مستند و تجربی، بعدازظهر دوشنبه شانزدهم اردیبهشت میزبان نمایش و سپس نقد و بررسی فیلم مستند «فریاد رو به باد» ساخته‌ی مشترک سیاوش جمالی و عطا مهراد بود.
استقبال چشم‌گیر مخاطبان از این فیلم به گونه‌ای بود که هر دو سالن نمایش فیلم مرکز گسترش پر از تماشاگر بود و با ظرفیت کامل اقدام به نمایش این فیلم کرد.
در ابتدای این جلسه که پیروز کلانتری به عنوان منتقد مهمان در آن حضور داشت، سیاوش جمالی (یکی از کارگردان‌های فیلم مورد بحث) در پاسخ به پرسش ناصر صفاریان (مسئول جلسه‌های نمایش فیلم و مجری برنامه) درباره‌ی نحوه‌ی آشنایی خود و همکارش با شخصیت محوری فیلم گفت: «ما در سال 1391 زمانی که در محله‌ی دروازه‌غار تهران مشغول کار بودیم با میثم آشنا شدیم. او به دفتری که ما در آن‌جا کار می‌کردیم رفت و آمد داشت و معمولاً یکی از دوستانش به‌نام محمد نیز همراهی‌اش می‌کرد.»
جمالی که همراه با عطا مهراد، به روایت تلاش‌های یک نوجوان برای فراگیری موسیقی راک پرداخته هم‌چنین گفت: «میثم، نوجوان بسیار فعالی بود و به محیط اطراف خود خیلی اهمیت می‌داد. او و محمد خیلی دل‌شان می‌خواست تغییراتی در محل زندگی خود به وجود بیاورند. در حقیقت، انگیزه و اراده‌ی میثم برای تغییر محیط اطراف خود، ما را جذب شخصیت او کرد و تصمیم گرفتیم درباره‌اش فیلم بسازیم.»
وی هم‌چنین گفت: «در سال 1393 وقتی میثم تصمیم گرفت یک کنسرت خانگی برگزار کرده و در آن آواز بخواند، با دوستم عطا مهراد به این نتیجه رسیدیم که می‌توان از حضور این شخصیت پر انگیزه در محله‌ی دروازه‌غار تهران فیلم ساخت.» متن کامل را در ادامه‌ی مطلب بخوانید.

ادامه نوشته

شناسنامه‌ی ناصر تقوایی/ گزارش نمایش «ناخدا خورشید» در کانون فیلم خانه سینما

ناخدا خورشید
پوستر فیلم ناخدا خورشید

تازه‌ترین برنامه‌ی کانون فیلم خانه سینما که بعدازظهر یک‌شنبه پانزدهم اردیبهشت برگزار شد به نمایش نسخه‌ی دیجیتالی و ترمیم شده‌ی فیلم «ناخدا خورشید» ساخته‌ی تحسین شده‌ی ناصر تقوایی اختصاص داشت.
در ابتدای این برنامه که با حضور هارون یشایایی، یکی از تهیه‌کنندگان فیلم مورد بحث برگزار شد، خسرو دهقان، منتقد سینما در پاسخ به پرسش ناصر صفاریان (دبیر کانون فیلم خانه سینما) درباره‌ی کیفیت اقتباس ناصر تقوایی از فیلم و رمان «داشتن و نداشتن» (نوشته‌ی ارنست همینگوی) که در تیتراژ «ناخدا خورشید» آشکارا به آن اشاره شده گفت: «به نظر نمی‌رسد ارنست همینگوی و رمان او موضوع این بحث باشد. چنان که «ناخدا خورشید» یک اقتباس عادی از داستانی است که هوارد هاکز، مایکل کورتیز و دیگران هم نگاه خاص خود را به آن داشته‌اند.»
وی سپس «تحلیل این فیلم از مسیر تمرکز بر اقتباس ادبی» را «یک کوشش بیهوده» دانست و افزود: «از میان کارهای همینگوی، این داستان که از نظر فضای بندری و روابط آدم‌ها در یک مرز آبی، شباهت‌های زیادی به زندگی مردم جنوب داشته برای تقوایی به عنوان فیلم‌سازی که بخش عمده‌ای از زندگی‌اش در این منطقه گذشته جذاب بوده است. اگر بخش عمده‌ی ماجرا در کنار شهر ساحلی و روی آب اتفاق نیفتاده بود شاید این داستان برای او جذابیت خاصی نداشت.» متن کامل را در ادامه‌ی مطلب بخوانید.

ادامه نوشته

در ستایش تصویر/ گزارش نمایش «بهارستان؛ خانه‌ی ملت»

بهارستان؛ خانه‌ی ملت

در نخستین برنامه از تازه‌ترین دوره‌ی کانون فیلم مرکز گسترش سینمای مستند و تجربی که بعدازظهر دوشنبه بیست و ششم فروردین در سالن سینماحقیقت این مرکز برگزار شد ابتدا مستند تحسین شده‌ی «بهارستان؛ خانه‌ی ملت» ساخته‌ی بابک بهداد به نمایش درآمد و سپس این فیلم با حضور امید نجوان، منتقد سینما مورد نقد و بررسی قرار گرفت.
در ابتدای این جلسه، ناصر صفاریان، مسئول جلسه‌های نمایش فیلم و مجری برنامه با اشاره به این که در دور تازه‌ی کانون فیلم، نمایش آثار از روزهای یک‌شنبه به دوشنبه و ساعت17:30 تغییر پیدا کرده گفت: «این اتفاق در پی درخواست‌های متعدد علاقه‌مندان انجام شده و امیدواریم با انجام این تغییر، رضایت آن‌ها فراهم شده باشد.»
وی سپس با اشاره به شاخص‌ترین ویژگی «بهارستان؛ خانه‌ی ملت» گفت: «در این فیلم بیش از نمونه‌های مشابه و مستندهایی که درباره‌ی محله‌ها و مناطق مختلف شهر تهران ساخته شده، بر تاریخ معاصر ایران و فراز و فرودهای آن تاکید شده؛ و این نکته، مهم‌ترین وجه تمایز «بهارستان؛ خانه‌ی ملت» با آن مستندها به حساب می‌آید.» متن کامل را در ادامه‌ی مطلب بخوانید.

ادامه نوشته

در ستایش گفت‌وگو/ گزارش نمایش «آشغال‌های دوست‌داشتنی» در کانون فیلم خانه سینما

پوستر فیلم آشغال‌های دوست‌داشتنی

در نخستین برنامه از کانون فیلم خانه سینما در سال جدید که سه‌شنبه بیستم فروردین‌ماه در سالن سیف‌الله داد برگزار شد ابتدا فیلم «آشغال‌های دوست‌داشتنی» ساخته‌ی محسن امیریوسفی به نمایش درآمد و سپس جلسه‌ی نقد و بررسی این فیلم با حضور امیر پوریا، منتقد سینما برگزار شد.
در ابتدای این جلسه که با ازدحام و استقبال چشم‌گیر مخاطبان همراه بود، ناصر صفاریان، دبیر کانون فیلم خانه سینما با عذرخواهی از برخی تماشاگران که به دلیل حجم محدود سالن نمایش در شرایطی نامطلوب به تماشای فیلم نشسته بودند به برخی حاشیه‌ها پیرامون نمایش عمومی «آشغال‌های دوست‌داشتنی» اشاره کرد و گفت: «این فیلم از جمله آثاری است که ظاهراً بررسی‌ آن بدون پرداختن به حواشی خاص پیرامون‌اش امکان‌پذیر نیست. حاشیه‌هایی که در مورد «آشغال‌های دوست‌داشتنی» از هنگام آماده شدن نهایی همراه فیلم بود و متاسفانه نمایش آن را حدود شش سال به تعویق انداخت.»
محسن امیریوسفی در پاسخ به این نکته گفت: «در مورد این فیلم می‌توان «یکی داستان پر آب چشم» تعریف کرد که شامل مشکلات و موانع موجود بر سر راه نمایش آن و در طول سال‌های گذشته باشد اما به نظرم به‌ جای پرداختن به حاشیه‌ها شاید بهتر باشد به این فکر کنیم که «آشغال‌های دوست‌داشتنی» مثلاً همین چند روز پیش ساخته شده و حالا به نمایش درآمده است.»
وی گفت: «همواره آرزویم این بود که روزی فیلم «آشغال‌های دوست‌داشتنی» بدون پرداختن به حاشیه‌های آن مورد بررسی واقع شود و خوش‌بختانه می‌توان گفت برگزاری این برنامه در خانه سینما تعبیر آن آرزوی دیرینه است.» متن کامل این گزارش را در ادامه‌ی مطلب بخوانید.

ادامه نوشته

نگاه همدلانه به آدم‌های فراموش شده/ گزارشی از نمایش فیلم «نرگس» در کانون فیلم خانه سینما

پوستر فیلم نرگس
پوستر فیلم نرگس

سه‌شنبه بیست و یکم اسفندماه و در آخرین برنامه از کانون فیلم خانه سینما که در سالن سیف‌الله داد برگزار شد، ابتدا فیلم تحسین شده‌ی «نرگس» (ساخته‌ی رخشان بنی‌اعتماد) به نمایش درآمد و سپس جلسه‌ی نقد و بررسی این اثر با حضور مهرزاد دانش،‌ منتقد سینما برگزار شد.
در ابتدای این برنامه که با حضور جمعی از دست‌اندرکاران فیلم «نرگس» برگزار شد ناصر صفاریان، دبیر کانون فیلمِ خانه سینما ضمن اشاره به فعالیت قابل ستایش فیلمخانه‌ی ملی ایران در نگهداری، مرمت و بازسازی آثار به جا مانده از تاریخ سینمای ایران، از لادن طاهری، مدیر این فیلمخانه دعوت کرد تا پیش از آغاز نمایش «نرگس» توضیحاتی درباره‌ی فعالیت‌های این مرکز ارائه دهد.
در این بخش، لادن طاهری، مدیر فیلمخانه‌ی ملی و رییس فعلی موزه سینمای ایران گفت: «خوش‌حالم که امشب و در کنار شما به تماشای فیلمی می‌نشینم که سال‌ها قبل آن را دیده بودم.»
وی گفت: «با وجود این که در طول سال‌های اخیر، تماشای نسخه‌های اصلاح و مرمت شده‌ی بسیاری از فیلم‌ها را تجربه کرده‌ام اما هر بار که به تماشای یکی از این آثار– خصوصاً فیلم‌هایی که همه‌‌مان آن‌ها را دوست داریم– می‌نشینم احساس می‌کنم تجربه‌ی عجیب و تازه‌ای به دست آورده‌ام.» متن کامل این گزارش را در ادامه‌ی مطلب بخوانید.

ادامه نوشته

دعوت به امید/ گزارشی از نمایش «دیدن و بودن» در کانون فیلم خانه سینما

پوستر فیلم «دیدن و بودن» ساخته‌ی علی شیلاندری

شب گذشته (شنبه یازدهم اسفند) در تازه‌ترین برنامه‌ی کانون فیلم خانه سینما که با مشارکت انجمن کارگردانان سینمای مستند برگزار ‌شد ابتدا مستند «دیدن و بودن» (ساخته‌ی علی شیلاندری) به نمایش درآمد و سپس جلسه‌ی پرسش و پاسخ این فیلم با حضور کارگردان و شخصیت محوری آن برگزار شد.
در ابتدای این جلسه که مصطفی شیری اجرای آن را برعهده داشت مریم زندی (عکاس) که این فیلم درباره‌ی برش‌هایی از زندگی حرفه‌ای او ساخته شده درباره‌ی احساس خود نسبت به مستند «دیدن و بودن» گفت: «از آن‌جا که این فیلم درباره‌ی خودم ساخته شده نمی‌توانم درباره‌ی آن اظهار نظر چندانی داشته باشم اما واقعیت این است که آن را دوست دارم و هر بار از دیدن‌اش لذت می‌برم.»
وی گفت: «ساخت مستند «دیدن و بودن» تقریباً شش سال طول کشید و در طول این مدت با لحظه‌های مختلف آن درگیر بودم. خوش‌بختانه در این فیلم لحظه‌های خاطره‌انگیزی به ثبت رسیده که متاسفانه دیگر تکرار نمی‌شود. لحظه‌هایی نظیر جاهایی که رفته‌ام، عکس‌هایی که گرفته‌ام و کارهایی که انجام داده‌ام.» متن کامل این گزارش را در ادامه‌ی مطلب بخوانید.

ادامه نوشته

در یک زمستان سرد و طولانی/ گزارش نمایش «یک اتفاق ساده» در کانون فیلم خانه سینما

پوستر فیلم یک اتفاق ساده
پوستر فیلم «یک اتفاق ساده» (سهراب شهیدثالث)

در تازه‌ترین برنامه از کانون فیلم که شامگاه سه‌شنبه هفتم اسفند در سالن سیف‌الله داد خانه سینما برگزار شد ابتدا «یک اتفاق ساده» ساخته‌ی سهراب شهیدثالث به نمایش درآمد و سپس نقد و بررسی این فیلم با حضور احمد طالبی‌نژاد برگزار شد.
در ابتدای این جلسه، ناصر صفاریان، دبیر کانون فیلم با اشاره به تغییر ناگهانی در برنامه‌ی نمایش این هفته، سفر مسعود کیمیایی به خارج از کشور را دلیل جایگزین شدن «یک اتفاق ساده» به جای «خط قرمز» دانست و افزود: «فیلم «یک اتفاق ساده» یکی از متفاوت‌ترین فیلم‌های تاریخ سینمای ایران است که جای نمایش و نقد و بررسی آن در کانون فیلم خالی بود.»
وی گفت: «نمایش نسخه‌ی بسیار تمیز و تصحیح شده‌ی «خط قرمز» هفته‌ی آینده در زمان تعیین شده‌ی خود انجام خواهد شد.»
در ادامه‌ی جلسه، احمد طالبی‌نژاد «یک اتفاق ساده» را محصول یک دوران و شرایط اجتماعی و سیاسی حاکم بر دهه‌ی 1350 دانست و افزود: «یادمان باشد که این فیلم در زمان اوج سلطنت شاه بر ایران ساخته شده و فیلم‌ساز در بخش‌های مختلف فیلم با اشاره‌ی عامدانه به عکس او روی دیوار مدرسه یا اسکناس‌های رایج آن روزگار می‌کوشد تناقض میان فقر موجود در زندگی آدم‌ها و رونمای جامعه را به نمایش بگذارد. جریانی در دل فرهنگ این مملکت که امروز به‌راحتی می‌توان آن را «هنر اعتراضی» نامید.» بقیه‌ی گزارش را در ادامه‌ی مطلب بخوانید.

ادامه نوشته

یک مقاله‌ی تصویری درباره‌ی زنان سینمای ایران/ گزارش نمایش «بخت پریشان»

پوستر فیلم بخت پریشان
پوستر فیلم بخت پریشان

در تازه‌ترین برنامه از کانون فیلم خانه سینما که شامگاه شنبه چهارم اسفندماه با مشارکت انجمن کارگردانان سینمای مستند برگزار شد ابتدا فیلم «بخت پریشان» نخستین ساخته‌ی سحر خوش‌نام به نمایش درآمد و سپس جلسه‌ی پرسش و پاسخ با حضور خود او و سعید عقیقی برگزار شد.
در ابتدای این جلسه که مصطفی شیری اجرای آن را برعهده داشت سحر خوش‌نام در پاسخ به پرسشی درباره‌ی نحوه‌ی شکل‌گیری ساخت این فیلم گفت: «من در رشته‌ی سینما تحصیل کرده‌ام و جزو کسانی هستم که از نوجوانی به سینمای داستانی ایران علاقه داشته و دارد. به همین دلیل و به مرور زمان، بخش عمده‌ای از فیلمفارسی‌های قبل از انقلاب و آثار متفاوت با سینمای جریان اصلی را دیده‌ بودم. اما جرقه‌ی اصلی پرداختن به چنین موضوعی سال‌ها پیش و زمانی خورد که فیلم «پیشکسوت» (ساخته‌ی رضا فاضلی) را دیدم. فیلمی که ابتدا باعث خنده‌‌ی من شد اما در نهایت مرا به فکر انداخت تا درباره‌ی آن تحقیق کنم.»
وی که در مستند «بخت پریشان» به نحوه‌ی حضور زنان در سینمای پس از انقلاب پرداخته گفت: «وقتی در نوجوانی فیلم‌ها را می‌بینید شناخت مشخصی از سینما ندارید و فقط جزو علاقه‌مندان این حرفه به حساب می‌آیید. به همین دلیل تماشای بعضی فیلم‌ها باعث تفریح و سرگرمی شما می‌شوند. اما وقتی سن‌ و تجربه‌تان بیش‌تر می‌شود نحوه‌ی نگاه‌تان نیز به همان فیلم‌ها تغییر می‌کند. به عنوان مثال تماشای فیلم «پیشکسوت» در کنار سایر فیلمفارسی‌های آن دوران مرا نسبت به این حجم از انفعال زن‌ها حیرت‌زده کرد.» متن کامل این گزارش را در ادامه‌ی مطلب بخوانید.

ادامه نوشته

تصویر، تصور و تولدی دیگر/ گزارشی از نمایش مستندهای «یک آتش» و «خانه سیاه است»

فروغ فرخ‌زاد در پشت صحنه‌ی خانه سیاه است
فروغ فرخ‌زاد در پشت صحنه‌ی خانه سیاه است

شامگاه سه‌شنبه بیست و سوم بهمن‌ماه سالن سیف‌الله داد خانه سینما شاهد نمایش و سپس نقد و بررسی مستندهای «یک آتش» (ساخته‌ی ابراهیم گلستان) و «خانه سیاه است» (به کارگردانی فروغ فرخ‌زاد) بود.
در ابتدای این جلسه که در آستانه‌ی سال‌روز درگذشت این شاعر بزرگ معاصر برگزار شد، ناصر صفاریان، دبیر کانون فیلم خانه سینما با اشاره به وجه شاعریِ زنده‌یاد فرخ‌زاد به عنوان پررنگ‌ترین جنبه‌ی شهرت او گفت: «نکته‌ی جالب این است که با گذشت بیش از پنج دهه از ساخته شدن «خانه سیاه است» هنوز کسانی پیدا می‌شوند که از وجه فیلم‌سازی فروغ فرخ‌زاد بی‌خبر هستند و به عنوان مثال از کارگردانی و تدوین «خانه سیاه است» توسط او و همکاری‌اش در ساخت یکی دو مستند دیگر اطلاع ندارند.»
وی گفت: «همین نکته‌ی به ظاهر ساده ثابت می‌کند نقد و بررسی فیلم‌هایی که بارها و بارها در جلسه‌های مختلف به نمایش درآمده و البته فروغ فرخ‌زاد در تولید آن‌ها نقش موثری داشته، برخلاف تصور چندان هم بی‌ربط و تکراری نیست.» متن کامل این گزارش را در ادامه‌ی مطلب بخوانید.

ادامه نوشته

بغض دل‌پذیر و جای خالی مسافران/گزارش نمایش «مسافران» در کانون فیلم خانه سینما

بهرام بیضایی در پشت صحنه‌ی مسافرانشامگاه سه‌شنبه دوم بهمن‌ماه سالن سیف‌الله داد خانه سینما شاهد نمایش و سپس نقد و بررسی «مسافران» ساخته‌ی خاطره‌انگیز بهرام بیضایی بود.
در ابتدای این برنامه که با حضور جهانبخش و یاشار نورایی به عنوان منتقدان مهمان برگزار شد، ناصر صفاریان، دبیر کانون فیلم خانه سینما با اشاره به تعطیلی موقت کانون فیلم تا پایان برگزاری جشنواره‌ی فیلم فجر گفت جلسه‌ی بعدی نمایش فیلم در روز بیست و سوم بهمن برگزار خواهد شد.
آغازگر بخش بعدی نیز صحبت‌های امیرحسین سیادت (نویسنده و منتقد سینما) بود که در غیاب دبیر کانون فیلم، اجرای برنامه را برعهده داشت. سیادت در این بخش با تشکر از زحمات سرکار خانم لادن طاهری (مدیر فیلمخانه‌ی ملی ایران) در تولید نسخه‌ی دیجیتالی شفاف و پالوده‌ای از فیلم «مسافران» ابراز امیدواری کرد تا این اقدام در مورد سایر فیلم‌های مهم و باارزش تاریخ سینمای ایران تکرار شود.
وی گفت: «تماشای مجدد «مسافران» باعث شد دل‌تنگ کسانی شوم که در زمان تولید این فیلم حضور داشته‌اند و متاسفانه دیگر در میان ما نیستند. کسانی نظیر: جمیله شیخی، هما روستا، فرخ‌لقا هوشمند، نیکو خردمند، علی‌اصغر گرمسیری، جمشید اسماعیل‌خانی، جهانگیر فروهر، باقر صحرارودی (از جمع بازیگران)، بابک بیات (آهنگ‌ساز) و مهرداد فخیمی (فیلم‌بردار) که همگی نقش مهمی در ساخت این فیلم داشته‌اند.» متن کامل گزارش را در ادامه‌ی مطلب بخوانید.

ادامه نوشته

گوهر گمشده‌ی اصفهان امروز/ گزارش نمایش «خنده در تاریکی» در کانون فیلم خانه سینما

مژگان خالقی و نصرت‌الله وحدت در پشت صحنه‌ی خنده در تاریکیسالن سیف‌الله داد خانه سینما شامگاه شنبه بیست و دوم دی‌ماه شاهد نمایش و نقد و بررسی فیلم مستند «خنده در تاریکی» به کارگردانی مژگان خالقی بود.
در ابتدای این جلسه که مصطفی شیری اجرای آن را برعهده داشت کارگردان فیلم مورد بحث «خنده در تاریکی» را سومین تجربه‌ در زمینه‌ی مستندسازی و پنجمین فعالیت خود در عرصه‌ی فیلم‌سازی دانست و گفت: «پژوهش این فیلم از سال 92 و فیلم‌برداری آن که تا همین اواخر ادامه داشت از اواسط سال 93 آغاز شد.»
وی گفت: «تدوین «خنده در تاریکی» نیز در دو سال اخیر و هم‌زمان با فیلم‌برداری بخش‌های باقی‌مانده‌ی فیلم در جریان بود.» متن کامل این گزارش را در ادامه‌ی مطلب بخوانید.

ادامه نوشته

بلوغ و پرواز به سوی موفقیت/ گزارش نمایش «فریاد رو به باد» در کانون فیلم خانه سینما

پوستر فیلم فریاد رو به بادشنبه هشتم دی ماه در تازه‌ترین جلسه از مجموعه برنامه‌های نمایش فیلم که با مشارکت انجمن کارگردانان سینمای مستند در کانون فیلم خانه سینما برگزار می‌شود ابتدا مستند تحسین شده‌ی «فریاد رو به باد» ساخته‌ی مشترک عطا مهراد و سیاوش جمالی به نمایش درآمد و سپس جلسه‌ی پرسش و پاسخ میان سازندگان این فیلم و تماشاگران حاضر در سالن برگزار شد.
در ابتدای این جلسه که مصطفی شیری اجرای آن را برعهده داشت سیاوش جمالی در پاسخ به پرسشی درباره‌ی نحوه‌ی پیدا کردن شخصیت محوری «فریاد رو به باد» گفت: «من و همکارم عطا مهراد از سال 91 در برخی دفترهای واقع در محله‌ی دروازه غار یک‌سری فعالیت اجتماعی انجام می‌دادیم و شخصیت اصلی فیلم (میثم) را نیز همان‌جا دیدیم و با او آشنا شدیم.»
وی گفت: «اولین بار که میثم را دیدیم چهارده ساله و بسیار فعال بود. او برای محیط اطراف خود اهمیت بسیار زیادی قائل بود و دلش می‌خواست در منطقه‌ای که در آن سکونت داشت تغییرات عمده‌ای ایجاد کند.»
جمالی سپس با اشاره به ایمانِ شخصیت اصلی «فریاد رو به باد» به عنوان مهم‌ترین مشخصه‌ی او گفت: «همین نکته باعث شد دوستی ما و میثم گسترش پیدا کند. او در سال 93 من و همکارم را به جشن تولد خود دعوت کرد تا به تعبیر خود او در کنسرت خانگی‌اش شرکت کنیم. همان‌جا بود که ایده‌ی اصلی ساخت این فیلم شکل گرفت.» متن کامل این گزارش را در ادامه‌ی مطلب بخوانید.

ادامه نوشته

از هزارتوی تاریخ ایران/ نقد فیلم «بهارستان؛ خانه‌ی ملت»

پوستر فیلم بهارستان؛ خانه‌ی ملت«بهارستان؛ خانه‌ی ملت» چنان که از نامش هم برمی‌آید درباره‌ی سرگذشت مجلس شوراست؛ و داستان شکل‌گیری این نهاد مردمی را از زمان صدور فرمان مشروطه (توسط مظفرالدین‌شاه قاجار) و گشایش مجلس شورای ملی (در کاخ گلستان) تا انقلاب 1357 و انقراض نظام شاهنشاهی روایت می‌کند. داستانی به درازنای بیش از هفت دهه که نشان می‌دهد در طول تاریخ کشور ما اتحاد و اجتماع در سطح ملی، همواره نیازمند تمرین و تجربه‌ی دوباره‌ی مشروطه‌خواهی بوده است.
اما آن‌چه که بیش از هر عامل دیگری روایت این داستانِ «پُرِ آب چشم» را به اثری جذاب و دیدنی تبدیل کرده، نه تصویرسازی برای تجسم بخشیدن به باغ‌ها و بناهای تخریب یا فراموش شده در قلب تهران (مکان‌هایی نظیر عمارت بهارستان در گوشه‌ای از باغ نگارستان یا زمین‌های خارج از حصار طهماسبی) که اینک می‌توان گفت استفاده‌ی کم‌سابقه از عکس‌ها و مواد آرشیوی است. عنصر تفکیک‌ناپذیر فیلم‌ها و مستندهای تاریخی که در «بهارستان؛ خانه‌ی ملت» به لطف جلوه‌های بصری و رنگ بخشیدن به عکس‌های بعضاً بارها دیده شده و تکراری، جذابیت دو چندانی یافته است.
متن کامل را در ادامه‌ی مطلب بخوانید.

ادامه نوشته

سرگذشت باد عاشق/ گزارش نمایش «باد صبا» در خانه سینما

پوستر فیلم باد صبادر چهارمین جلسه از تازه‌ترین دوره‌ی کانون فیلم خانه سینما که سه‌شنبه سیزدهم آذرماه در سالن سیف‌الله داد خانه‌ سینما برگزار شد ابتدا مستند تحسین‌شده‌ی «باد صبا» (ساخته‌ی زنده‌یاد آلبر لاموریس) به نمایش درآمد و سپس جلسه‌ی نقد و بررسی این فیلم با حضور مهرداد فرهمند به عنوان منتقد مهمان برگزار شد.
در ابتدای این برنامه، ناصر صفاریان، دبیر کانون فیلم خانه سینما پس از ارائه‌ی اطلاعاتی درباره‌ی آلبر لاموریس و کارنامه‌ی فیلم‌سازی او گفت: «مهم‌ترین ویژگی فیلم‌های او که در تلویزیون ایران هم بارها به نمایش گذاشته شده‌اند استفاده از نماهای هوایی است که عمدتاً توسط وسیله‌ای که به هلی‌کوپتر وصل می‌شده فیلم‌برداری شده‌اند.»
وی ساخته شدن فیلم مستند «ورسای» توسط لاموریس را زمینه‌ساز تولید «باد صبا» دانست و افزود: «ظاهراً شاه این فیلم را دیده و با خود فکر کرده بود اگر چنین فیلمی درباره‌ی ایران ساخته شود می‌تواند جلوه‌های نوین تلاش‌هایی که در آن روزگار در زمینه‌ی توسعه‌ی کشور ایجاد شده را در معرض دید مردم سراسر دنیا قرار دهد. در چنین شرایطی این فیلم‌ساز فرانسوی از طریق وزارت وقت فرهنگ و هنر به ایران دعوت شد تا فیلم مشابهی درباره‌ی این سرزمین بسازد.»
متن کامل این گزارش را در ادامه‌ی مطلب بخوانید.

ادامه نوشته

زندگی در کنار ورسک/ گزارش نمایش و نقد و بررسی فیلم «ورس»

پوستر فیلم ورسشامگاه یک‌شنبه بیست و نهم مهرماه جلسه‌های هفتگی نمایش فیلم در مرکز گسترش سینمای مستند و تجربی با نمایش مستند «ورس» به کارگردانی جواد وطنی به کار خود پایان داد.
بیست و هفتمین و آخرین جلسه‌ی نمایش فیلم در سال جاری، در حالی به پایان رسید که به دلیل استقبال چشم‌گیر مخاطبان و علاقه‌مندان سینمای مستند، فیلم مورد بحث، در هر دو سالن با ظرفیت کامل به نمایش گذاشته شد.
در ابتدای این جلسه که با حضور دکتر امید روحانی به عنوان منتقد مهمان برگزار شد، کارگردان «ورس» در پاسخ به پرسش ناصر صفاریان (مجری برنامه و مسئول جلسه‌های نمایش فیلم) مبنی بر دلیل انتخاب پل ورسک برای ساخت فیلم مستند گفت: «من اهل فیروزکوه هستم و بدون اغراق، از زمان کودکی دلم می‌خواست از کوه‌های بلند آن منطقه بالا رفته و حضور در مناطق صعب‌العبور آن منطقه را تجربه کنم.»
وطنی افزود: «در سال‌های اخیر به نظرم رسید بهتر است این کار را به عنوان مستندساز یا پژوهش‌گر انجام دهم؛ و از آن‌جا که به ورسک، راه‌آهن و موضوع‌های مرتبط با آن علاقه داشتم تصمیم گرفتم این‌بار به صورت متمرکز به این سوژه پرداخته و درباره‌اش فیلم بسازم.» متن کامل گزارش را در ادامه‌ی مطلب بخوانید.

ادامه نوشته

دیوار امید/ نقد فیلم مستند «قاب‌ها»

پوستر فیلم قاب‌ها به کارگردانی کیوان مهرگانفیلم قاب‌ها که نخستین‌بار در دهمین دوره‌ی جشنواره‌ی سینماحقیقت به نمایش درآمد درباره قاب عکس‌‌هایی است که دکتر صادق زیباکلام (استادتمامِ دانشکده حقوق و علوم سیاسی) به دیوار اتاق کار خود در دانشگاه تهران آویخته. عکس‌هایی از شخصیت‌ها و دوره‌های مختلف تاریخی که خود او در جایی از فیلم، دلیل جمع شدن‌ آن‌ها در کنار هم را علاقه‌اش به گذشته جامعه‌ی ایران می‌داند و می‌گوید آن‌چه باعث شده به افزودن این قاب‌ها و نصب آن‌ها روی بخش‌‌های خالیِ دیوار ادامه دهد واکنش جالب آدم‌هایی است که وارد این اتاق می‌شوند. آدم‌هایی از اقشار و طبقه‌های مختلف که بعضی از آن‌ها برای نخستین‌بار با این تصویرها روبه‌رو می‌شوند؛ و به همین دلیل حتی تصویر قوام‌السلطنه را با عکس پدر استاد زیباکلام اشتباه می‌گیرند! متن کامل را در ادامه‌ی مطلب بخوانید.

ادامه نوشته

هم‌سُرایی در رثای یک بحران/گزارشی از نمایش فیلم «تالان»

پوستر فیلم تالانشامگاه روز گذشته یک‌شنبه هشتم شهریورماه مستند «تالان» در سالن سینماحقیقت مرکز گسترش سینمای مستند و تجربی به نمایش درآمد و سپس این فیلم با حضور مهرداد فراهانی به‌ عنوان منتقد مهمان مورد نقد و بررسی قرار گرفت.
به گزارش روابط عمومی مرکز گسترش سینمای مستند و تجربی، استقبال چشم‌گیر مخاطبان و علاقه‌مندان سینما به حدی بود که مستند مورد بحث در هر دو سالن با ظرفیت کامل به نمایش درآمد.
در ابتدای این جلسه، محمدصادق دهقانی، کارگردان فیلم «تالان» در پاسخ به پرسش ناصر صفاریان، مجری برنامه و مسئول جلسه‌های نمایش فیلم مرکز، درباره‌ی دلیل تمرکز فیلم بر استان خراسان گفت: «این فیلم ابتدا قرار بود بر کل ایران تمرکز داشته باشد اما از آن‌جا که جرقه‌ی اصلی تولید این فیلم توسط «جمعیت ناجیان آب» واقع در همین استان زده شد تصمیم گرفتیم جغرافیای کار را کمی محدودتر در نظر بگیریم تا بتوانیم به آمار واقعی‌تری برسیم. با این وجود وقتی کمی بیش‌تر تحقیق کردیم متوجه شدیم بحرانی‌ترین آب‌های زیرزمینی در زمینه‌ی اضافه برداشت در همین استان قرار دارد و به همین دلیل تصمیم گرفتیم موضوع فیلم را بر استان خراسان متمرکز کنیم.» متن کامل گزارش را در ادامه‌ی مطلب بخوانید.

ادامه نوشته

نمایش فردیت و اقتدار/ گزارشی از نمایش فیلم «بانو قدس ایران»

پوستر فیلم بانو قدس ایرانشامگاه روز یک‌شنبه اول مهرماه سالن سینماحقیقت مرکز گسترش سینمای مستند و تجربی، شاهد نمایش و سپس نقد و بررسی فیلم مستند «بانو قدس ایران» به کارگردانی مصطفی رزاق‌کریمی بود.
استقبال علاقه‌مندان و تماشاگران سینمای مستند از این فیلم به حدی بود که هر دو سالن نمایش فیلم با ظرفیت کامل اقدام به نمایش این مستند کردند.
در ابتدای این برنامه که با حضور حبیب احمدزاده به عنوان منتقد مهمان برگزار شد، مصطفی رزاق‌کریمی در پاسخ به پرسش ناصر صفاریان (مجری برنامه و مسئول جلسه‌های نمایش فیلم مرکز) درباره نحوه ساخته شدن فیلم خود گفت: «پیشنهاد ساخت این فیلم تقریباً چهار سال پیش و از سوی موسسه‌ی عروج‌فیلم مطرح شد. اما من موافقت خود برای ساخت این فیلم را به بررسی جوانب و پایان تحقیق درباره‌ی این موضوع موکول کردم. بنابراین برای انجام تحقیق، قرارداد بسته و کار آغاز شد.»
رزاق‌کریمی که در «بانو قدس ایران» به زندگی پر فراز و نشیب بانو خدیجه ثقفی، همسر امام خمینی (ره) پرداخته افزود: «وقتی کار تحقیق این فیلم گسترش پیدا کرد احساس کردم نتیجه‌ی کار، از قابلیت ساخت یک مستند درباره‌ی این سوژه برخوردار است. البته یک‌بار در میانه‌ی کار به این نتیجه رسیدم که مرحله‌ی تحقیق فیلم‌نامه باید از ابتدا آغاز شود؛ و به همین دلیل کار را دوباره از نقطه‌ی صفر آغاز کردیم.» متن کامل را در ادامه‌ی مطلب بخوانید.

ادامه نوشته

سند مالکیت ایران‌زمین/گزارشی از نمایش فیلم «پرسپولیس، شیکاگو»

پوستر فیلم پرسپولیس، شیکاگوبعدازظهر روز یک‌شنبه هجدهم شهریورماه فیلم مستند «پرسپولیس، شیکاگو» به کارگردانی و تهیه‌کنندگی اُرُد عطارپور در سالن سینماحقیقت مرکز گسترش سینمای مستند و تجربی به نمایش درآمد و سپس نقد و بررسی این فیلم با حضور نیما عباس‌پور برگزار شد.
استقبال علاقه‌مندان سینمای مستند از این فیلم که نخستین نمایش خود را پشت سر می‌گذاشت به حدی بود که با وجود نمایش هم‌زمان در هر دو سالن مرکز گسترش و افزودن صندلی، تعدادی از تماشاگران مجبور شدند به صورت ایستاده آن را تماشا کنند.
در ابتدای این جلسه که با حضور محمدمهدی طباطبایی‌نژاد، مدیرعامل و مرتضی رزاق‌کریمی، معاون مرکز گسترش سینمای مستند و تجربی برگزار شد، اُرُد عطارپور در پاسخ به پرسش ناصر صفاریان (مجری برنامه و مسئول جلسه‌های نمایش فیلم) درباره‌ی شکل‌گیری ایده‌ی «پرسپولیس، شیکاگو» گفت: «سال 89 از سوی مدیران وقت سیمافیلم به من پیشنهاد شد تا برای این موسسه یک فیلم مستند بسازم. موضوع «پرسپولیس، شیکاگو» یکی از طرح‌هایی بود که همان زمان به سیمافیلم ارائه دادم و با ساخت آن موافقت شد.»
وی که در این فیلم به موضوع ارسال الواح پیدا شده در تخت جمشید و تلاش برای رمزگشایی از آن‌ها در ارسال به شیکاگو پرداخته گفت: «تولید این فیلم مدتی پس از آغاز فیلم‌برداری و زمانی که گروه تولید آماده می‌شد تا در یکی از دادگاه‌ها که در آمریکا برای بازگرداندن این لوح‌ها به ایران برگزار شده بود شرکت کند متوقف شد؛ و متاسفانه این بلاتکلیفی حدود شش سال گریبان آن را گرفت.» بقیه‌ی گزارش را در ادامه‌ی مطلب بخوانید.

ادامه نوشته

فیل در تاریکی/ نقد فیلم مستند «رابین ویلیامز: به درون ذهن من بیا»

رابین ویلیامزرابین ویلیامز: به درون ذهن من بیا چنان که از عنوان‌اش هم پیداست می‌کوشد تا مخاطب را در سفر به عمق ذهن و هزارتوی سلول‌های مغز رابین ویلیامز همراهی کند. بازیگری که خبر درگذشت او (در یازدهم آگوست 2014) بیش از آن که به داستان نخ‌نما شده و تکراری شده‌ی خودکشی بر اثر ابتلا به افسردگی اشاره داشته باشد، نشان‌دهنده‌ی مسیر لغزنده افراد (در این‌جا: کمدین‌های همیشه خندان) در عبور از مرز ناامیدی و پذیرش تباهی است. خطر روبه‌رو شدن با یک «بن‌بست» کامل که به شهادتِ همین فیلم، توانایی آن را دارد تا بازیگر پرانرژی، طناز و بی‌قراری با ویژگی‌های رابین ویلیامز را نیز به ورطه سقوط و نابودی بکشاند. متن کامل این نوشته در ادامه‌ی مطلب قابل مطالعه است.

ادامه نوشته

زندگی زیر سایه‌ی جنگ/گزارشی از نمایش فیلم «زنانی با گوشواره‌های باروتی»

پوستر فیلم زنانی با گوشواره‌های باروتیبعدازظهر روز یک‌شنبه سی و یکم تیرماه سالن سینماحقیقت مرکز گسترش سینمای مستند و تجربی، شاهد نمایش و سپس نقد و بررسی مستند «زنانی با گوشواره‌های باروتی» به کارگردانی رضا فرهمند بود.
گفتنی است استقبال تماشاگران و مخاطبان سینمای مستند از این اثر تحسین شده به حدی بود که هر دو سالن با ظرفیت کامل اقدام به نمایش این فیلم کردند.
در ابتدای جلسه‌ی نقد و بررسی، رضا فرهمند در پاسخ به پرسش ناصر صفاریان، مجری برنامه و مسئول جلسه‌های نمایش فیلم درباره‌ی نحوه‌ی ساخته شدن این فیلم گفت: «این نخستین‌بار بود که تصمیم گرفته بودم در عراق فیلم بسازم و با هماهنگی تهیه‌کننده‌ی فیلم (مرتضی شعبانی) قرار بود اگر به سوژه‌ای برخورد کردم که جذاب بود آن را بسازم.»
وی که در این فیلم به برش‌هایی از فعالیت یک زن خبرنگار در جریان نبرد سربازان عراقی با نیروهای داعش پرداخته گفت: «با توجه به این که تعدادی از فیلم‌های قبلی‌ام را درباره‌ی موضوع‌های مربوط به زنان ساخته بودم تصمیم داشتم همین مسیر را ادامه دهم و در این فیلم هم به چنین موضوع‌هایی بپردازم. البته می‌دانستم که در عراق، صحبت کردن با زن‌ها مشکلات و دشواری‌های خاص خود را دارد. با این وجود وقتی برای تحقیقات اولیه به این کشور رفته بودم با خبرنگاری به‌نام «نور الحلی» برخورد کردم و تصمیم گرفتم در این فیلم به عملکرد او در بطن جنگ با داعش بپردازم.»
فرهمند افزود: «زمانی که ایشان را ملاقات کردم، تابوی صحبت کردن با زن‌های عراقی شکسته شد و ما خیلی زود موفق شدیم برای همکاری در ساخت این فیلم به نتیجه برسیم.» متن کامل این گزارش را در ادامه‌ی مطلب بخوانید.

ادامه نوشته

آقای قرن بیستم/نگاهی به فیلم مستند «من اکبر اعتماد، اتم می‌شکنم»

پوستر فیلم من اکبر اعتماد، اتم می‌شکنماین روزها که با خروج آمریکا از برنامه جامع مذاکرات هسته‌ای، تصمیم‌گیری درباره سرنوشت و آینده برنامه اتمی به دشوارترین و در حقیقت به حساس‌ترین بخش خود نزدیک شده، تماشای مستندی درباره اکبر اعتماد، پایه‌گذار سازمان انرژی اتمی حس و حال ویژه‌ای دارد. مردی که او را پدرِ دانش هسته‌ای در ایران می‌دانند و ثبت پیش‌بینی عجیب او درباره سرانجام این مذاکرات فرساینده و طولانی‌مدت، برگ برنده مستند مورد بحث به حساب می‌آید: «در یک جمله بگویم مذاکرات [هسته‌ای] ایران و کشورهای غربی به نتیجه نخواهد رسید. اگر هم رسید من به شما می‌گویم به ضرر ایران خواهد بود.»
البته اکبر اعتماد در همین فیلم به تلاش‌های سازمان تحت اختیار خود برای گسترش و تکمیل تحقیقات هسته‌ای هم اشاره کرده و گفته شاه سابق، ایران را «قدرت بزرگ خاورمیانه» می‌دانست ولی معتقد بود اگر در آینده، تعادل قدرت نظامی در منطقه به هم بخورد، از سال‌ها قبل باید برای این مشکلْ چاره اندیشید. او در ادامه می‌گوید به همین دلیل بی آن که ایده‌های ذهنی‌اش را با کسی در میان بگذارد به فعالیت‌های علمی و تحقیقاتی سرعت بخشیده و از همه کارشناسان مربوطه دعوت کرده تا با همکاری همدیگر مقدمات انجام کارهای بزرگ‌تری را فراهم کنند. متن کامل را در ادامه‌ی مطلب بخوانید.

ادامه نوشته

سوگواره‌ای برای محیط زیست ما/ نگاهی به فیلم «همه‌ی درختان من»

نمایی از پشت صحنه‌ی مستند همه‌ی درختان منهمه‌ی درختان من آن‌گونه که رخشان بنی‌اعتماد در یادداشت ضمیمه دی‌وی‌دیِ این فیلم نوشته، از تصمیم به ساخت مستندی درباره محیط زیست و بحران‌های آلودگی هوای تهران حاصل شده است. فیلمی که ظاهراً قرار بوده در سال 1393 به سفارش یکی از سازمان‌های مرتبط با این مقوله تولید شود اما‌ به گفته بنی‌اعتماد، اشتیاق این سازمان که بیش از او و گروهش به ضرورتِ انجام این کار معتقد بوده– و مدیریت آن، اصلاً از همان ابتدا پیشنهاد و قول حمایت مالی را مطرح کرده– آرام‌آرام کمرنگ شده و مثل اغلب پروژه‌ها و حمایت‌های دولتی، در نهایت به دست فراموشی سپرده شده است: «و دیگر نه تماسی برقرار شد و نه اثر و ثمری در پی داشت.» متن کامل را در ادامه‌ی مطلب بخوانید.

ادامه نوشته

صفحه‌ای از تاریخ فراموش شده‌ی ایران/گزارشی از نمایش فیلم «خاطرات خانه‌ی متروک»

پوستر فیلم خاطرات خانه‌ی متروکبعدازظهر روز یک‌شنبه نهم اردیبهشت‌ماه سالن سینماحقیقت مرکز گسترش سینمای مستند و تجربی میزبان نمایش و سپس نقد و بررسی فیلم مستند «خاطرات خانه‌ی متروک» بود.
در ابتدای این برنامه که با حضور مهدی فارسی، کارگردان و محسن یزدی، تهیه‌کننده‌ی فیلم یاد شده و هم‌چنین همایون امامی به عنوان منتقد برگزار شد، ناصر صفاریان، مجری برنامه، حضور تهیه‌کننده در جلسه‌ی نقد و بررسی را کم‌سابقه عنوان کرد و ضمن اشاره به فعالیت محسن یزدی به عنوان مدیر مستندسازی حوزه هنری گفت: «به این ترتیب پرسش‌های حاضران در برنامه می‌تواند در بر گیرنده‌ی سایر تولیدات حوزه هنری و سیاست‌های کلی این مرکز هم باشد.»
در ادامه‌ی جلسه، مهدی فارسی در پاسخ به پرسش مسئول جلسه‌های نمایش فیلم درباره‌ی نحوه‌ی ساخت این فیلم مستند گفت: «خاطرات خانه‌ی متروک» طرحی بود که از سوی تهیه‌کننده‌ی فیلم پیشنهاد شد. ابتدا ایشان کتاب «قحطی بزرگ» که بر اساس اسناد وزارت امور خارجه‌ی آمریکا نوشته شده بود را در اختیار من گذاشت تا بخوانم. وقتی این کتاب را مطالعه کردم از خودم پرسیدم چرا ما در داخل کشور از وقوع چنین حادثه‌‌های مهمی بی‌خبریم؟ و این نکته، مهم‌ترین عامل در ساخت این فیلم بود.» متن کامل را در ادامه‌ی مطلب بخوانید.

ادامه نوشته

از آدم‌های روزگار ما/ نگاهی به فیلم مستند «آی آدم‌ها...» (رخشان بنی‌اعتماد)

پوستر فیلم آی آدم‌هاعنوان آی آدم‌ها... از یکی از معروف‌ترین شعرهای نیما یوشیج گرفته شده. آن‌جا که پدرِ شعرِ نو ایران می‌گوید: «آی آدم‌ها.../ که بر ساحل نشسته شاد و خندانید/ یک نفر در آب دارد می‌سپارد جان/ یک نفر دارد که دست و پای دایم می‌زند/ روی این دریای تُند و تیره و سنگین که می‌دانید...» به این ترتیب نیاز به توضیح ندارد که هدف از تولید چنین فیلمی که درباره‌ی کمک‌های موسسه‌ی خیریه‌ی زنجیره‌ی امید به کودکان و نوجوانان بیمار ساخته شده، تلنگر زدن به برخی آدم‌های منفعل یا بی‌واکنش در روزگار ماست. آدم‌هایی که سرهایشان را در گریبان فرو برده‌اند و به قول زنده‌یاد مهدی اخوان‌ثالث «کسی سر بر نیارد کرد پاسخ گفتن و دیدار یاران را». احتمالاً به همین خاطر هم رخشان بنی‌اعتماد به جای برگزاری همایش‌های موسوم به «همت عالی» و جمع‌آوری کمک‌های مالی، با تمهید جالبی، تماشاگران فیلم خود را به حلقه‌های متعدد زنجیره‌ی امید افزوده است. چنان که به شهادت متن ابتدای فیلم، کلیه‌ی درآمد حاصل از فروش دی‌وی‌دیِ آی آدم‌ها... به موسسه‌ی زنجیره‌ی امید تعلق دارد؛ و به این ترتیب مخاطبان سینمای مستند با خرید نسخه‌ی قانونی این فیلم در درمان کودکان بیمار سهیم شده‌اند. رخداد خجسته‌ای که بیش از هر چیز بر تاثیر چشم‌گیر سینمای مستند سال‌های اخیر بر تحولات اجتماعی و از جمله، رواج خیرخواهی و گسترش نوع‌دوستی اشاره دارد. متن کامل را در ادامه‌ی مطلب بخوانید.

ادامه نوشته

آینه‌ای رو به لایه‌های اندوه/ گزارشی از نمایش مستند «زنبورک در گام مینور»

پوستر فیلم زنبورک در گام مینورتازه‌ترین دوره‌ی نمایش فیلم‌های کوتاه و مستند که از این پس یک‌شنبه‌ها و به‌صورت هفتگی برگزار می‌شود، شب گذشته (یک‌شنبه بیست و ششم فروردین‌ماه) با نمایش مستند «زنبورک در گام مینور» ساخته‌ی مریم سپهری فعالیت خود را آغاز کرد.
در ابتدای این جلسه که با حضور سازنده‌ی فیلم و هم‌چنین مجید اسلامی، منتقد مهمان جلسه برگزار شد، ناصر صفاریان، مسئول جلسه‌های نمایش فیلم و مجری برنامه، حضور چشم‌گیر علاقه‌مندان سینمای مستند در سالن سینماحقیقت را نشان‌دهندة رضایت نسبی مخاطبان از برگزاری این‌گونه جلسه‌های نقد و بررسی دانست و افزود: «امیدوارم تماشاگران و مخاطبان سینمای مستند، در سال جدید نیز به حمایت خود از برنامه‌های فرهنگی ادامه داده و به رونق این نوع نمایش‌ها و هم‌چنین نقد و بررسی فیلم‌ها کمک کنند.»در بخش بعدی جلسه،‌ مریم سپهری که در فیلم «زنبورک در گام مینور» به برش‌هایی از زندگی شخصی و حرفه‌ای دکتر حمید نفیسی پرداخته در پاسخ به پرسش مجری برنامه درباره‌ی ایده‌ی ساخت فیلم گفت: «دکتر نفیسی را نخستین‌بار چند سال قبل و زمانی که برای نمایش یکی از مستندهایم در آمریکا حضور داشتم ملاقات کردم. آن فیلم در دانشگاه شیکاگو به نمایش درآمده بود و دکتر نفیسی هم که مثل همیشه اخبار و برنامه‌های سینمایی را دنبال می‌کنند به همراه همسر خود در محل نمایش فیلم حضور داشت.» متن کامل این گزارش را در ادامه‌ی مطلب بخوانید.

ادامه نوشته

چاقویی که دسته‌اش را برید!/ نگاهی به فیلم مستند «بزم رزم»

پوستر فیلم بزم رزمبزم رزم (سید وحید حسینی) را از برخی جنبه‌های متفاوت می‌توان یک مستند «نمونه‌ای» دانست. شاید مهم‌ترین جنبه آن، پرداختن به زوایای پنهان و ناگفته مانده تصنیف‌های آهنگین و پرشور و حالی است که به شهادت خود این فیلم برای جلوگیری از حساسیت‌ نیروهای متدین و مذهبی (کسانی که انقلاب روی دوش بخشی از آن‌ها متولد شد) و البته توجیه حضور سازهای تشکیل‌دهنده موسیقی (در ارکسترها) به «سرود» تغییر نام داد! متن کامل را در ادامه‌ی مطلب بخوانید.

ادامه نوشته

شلیک به خاطرات/ نگاهی به فیلم مستند «خوانِ بی‌خان»

پوستر فیلم خوان بی‌خان ساخته‌ی هادی معصوم‌دوستخوانِ بی‌خان با نمایی از رانندگی فیلم‌ساز/ راویِ فیلم در جاده‌ای طولانی و به‌ظاهر بی‌انتها آغاز می‌شود؛ و سپس صدای او را می‌شنویم که می‌گوید به بهانه‌ی زمین‌گیر شدن و شرایط نامساعد مادربزرگ‌اش در حال رفتن (و در حقیقت، در حال بازگشت) به زادگاهش مشهد است؛ شهری که بعداً می‌فهمیم بخش عمده‌ای از خاطرات تلخ و شیرین زندگی او را در خود جا داده است. نمای پایانی فیلم نیز کم‌وبیش، تکرار همین نماست؛ با این تفاوت که این‌بار راوی، پس از در میان گذاشتن (و در حقیقت، به اشتراک گذاشتن) مشکلات و گرفتاری‌های خانوادگی خود با بیننده، به سوی آسمانی با ابرهای تیره و باران‌زا حرکت می‌‌کند. تمثیلی از حرکت جبرآلود فیلم‌ساز و در وجهی عمیق‌تر، انسان، در بخشی از جاده‌ی زندگی که از بد حادثه این‌بار به تنهایی، سکوت و فضایی غم‌زده آمیخته است.در نهایت، آن‌چه در فاصله‌ی این دو نما پیش چشم مخاطب جان می‌گیرد برشی از سوء‌تفاهم‌های فامیلی و البته مشکلات موجود در زندگی خانوادگیِ سازنده‌ی فیلم است که مثل سایر مستندهای خودبیان‌گرِ سال‌های اخیر (در راس آن‌ها: پیر پسر به کارگردانی مهدی باقری) می‌کوشد داستان را به نحوی تعریف کند که در پایان، کفه‌ی همذات‌پنداری (بخوانید: حمایت) مخاطبان به طرف راوی سنگینی کند.  متن کامل را در ادامه‌ی مطلب بخوانید.

ادامه نوشته

نگاهی به فیلم مستند «هفتاد و شش دقیقه و پانزده ثانیه با عباس کیارستمی» (سیف‌الله صمدیان)

عباس کیارستمیهفتاد و شش دقیقه و پانزده ثانیه... با نمایی از تلاشِ عباس کیارستمی برای کنار زدن برف از روی پاترولِ معروف خود آغاز می‌شود و با تصویری از دویدن و دور شدن او در یک بیشه‌زار پر از درخت‌های زیتون به پایان می‌رسد. آن‌چه در فاصله‌ی این دو نما پیش چشم تماشاگر رژه می‌رود برش‌های کوتاه و بلندی از زندگی این فیلم‌ساز سرشناس و جهانی است که شاید در نگاه نخست، معمولی و در برخی موارد حتی پیش پا افتاده به نظر برسد اما عمیق‌تر که نگاه کنیم، برش‌های کوتاه و بلندی از سبک زندگی یا به تعبیری بهتر، نوع نگاه خاص کیارستمی به دنیای اطرافش را به نمایش می‌گذارد که به لطف مشاهده‌گری‌ها و البته نگاه کنجکاوانه‌ی سیف‌الله صمدیان به پرده‌ی سینمای مستند راه یافته است. نگاهی که گاهی مثل همین نمای آغاز فیلم– که ذکرش رفت– تلاش‌های فردی و عمدتاً یک‌نفره‌ی کیارستمی برای لذت بردن از زندگی را بازتاب می‌دهد و گاهی مثل نمای آخر آن، تعبیری از آغوش گشودن او رو به طبیعت و به نوعی، گردن نهادن به مشیت الهی است. متن کامل در ادامه‌ی مطلب.

ادامه نوشته

پادشاه آواره/ نگاهی به فیلم مستند «اورسن ولز صحبت می‌کند»

اورسن ولز صحبت می‌کند را می‌توان یکی از معدود مستندهای ایرانی دانست که تا کنون درباره یک فیلم‌ساز غیر ایرانی ساخته شده است. فیلمی درباره «پسر عجیب هالیوود» (لقب سینمای آمریکا به او) که یکی از بزرگ‌ترین فیلم‌های تاریخ سینمای این کشور (همشهری کین) را در بیست و دو سالگی کارگردانی کرد. به تعبیر گفتار متن همین فیلم: «آن‌هم بدون قید و شرط و با آزادی کامل.» نیازی به توضیح ندارد که این مستند بر مبنای تصویرهای به جا مانده از این فیلم‌ساز و نماهای آرشیوی بنا شده است. تصویرهایی که نیما قلیزادگان در یکی از گفت‌وگوهای پیرامون آن گفته از میان آن‌ها پنج فیلم یک ساعته و یک نسخه‌ی یک ساعت و چهل و پنج دقیقه‌ای، مناسب نمایش عمومی تدوین شده است. متن کامل را در ادامه‌ی مطلب بخوانید.

ادامه نوشته

روز باشکوه شهر کوچک/ نگاهی به فیلم مستند «صفر تا سکو» ساخته‌ی سحر مصیبی

پوستر فیلم صفر تا سکوصفر تا سکو را می‌توان رمزگشایی از موفقیت‌های ورزشی در سطح ملی و جهانی دانست. موفقیت‌هایی که اغلب ما تنها از طریق اخبار و هم‌چنین نمایش برش‌هایی از این‌گونه مسابقه‌ها در برنامه‌های ورزشی یا شبکه‌های اجتماعی شاهد آن بوده‌ایم؛ بی آن که بدانیم در پسِ این خوش‌حالی‌های عمیق و وصف‌ناپذیری که در ورزشگاه‌ها و محافل ورزشی موج می‌زند، چه مرارت‌ها و رنج‌هایی در جریان بوده و چه تلاش‌هایی انجام شده تا مثلاً یک قهرمان از کشور ما روی سکو بایستد، و شادی و غرور ملی را به مردم سرزمین خود اهدا کند. قهرمانی که برای به چنگ آوردن موفقیت و جنبه‌های مختلف آن، سخت تلاش کرده و جنگیده؛ آن‌هم درست در زمانی که اغلب ما درگیر روزمرّگی بوده‌ایم و شاید مشکلات را بهانه کرده‌ایم تا کمی استراحت کنیم و از زندگی لذت ببریم!می‌توان گفت این فیلم حتی در سطحی وسیع‌تر، اصلاً درباره‌ی عنصری به نام موفقیت است؛ که اصلاً آسان به دست نمی‌آید، که برای به دست آوردنش باید خیلی تلاش کرد، که باید پشتکار و جدیت داشت، و خیلی «باید»های دیگر باید انجام داد تا به آن رسید. خصوصاً اگر زن باشی، مثل خواهران منصوریان در شهر نسبتاً کوچکی مثل سمیرم زندگی کنی و همیشه از این بترسی که روزی، همسرت از «حق» شرعی و قانونی‌اش برای ایجاد محدودیت و مانع‌تراشی استفاده کند! متن کامل را در ادامه‌ی مطلب بخوانید.

ادامه نوشته

پارتیتور «عشق»/ نگاهی به فیلم «اُبوایست» ساخته‌ی امیر صادق‌‌محمدی

مجید انتظامی«اُبوایست» در لغت به معنای نوازنده‌ی ساز بادیِ «اُبوا» در ارکسترهاست و البته فیلمی که چنین عنوانی را بر خود دارد درباره‌ی آهنگ‌سازی با ویژگی‌های مجید انتظامی است. موسیقی‌دان برجسته و پرآوازه‌ای که زمانی (اواخر دهه‌ی پنجاه) در ارکستر سمفونیک تهران «اُبوا» می‌نواخته و اتفاقاً همین ساز تخصصی، مسیر زندگی او را تغییر داده است: «جایی که معمولاً نوازنده‌ی «اُبوا» می‌نشیند، وسط ارکستر و قلب آن است. یک روز رهبرِ وقتِ ارکستر که می‌دانست اغلب نوازنده‌ها در کافه‌ها و کاباره‌ها هم می‌نوازند، با عصبانیت یک مشت پول خُرد از جیب‌اش درآورد، روی سر نوازنده‌ها ریخت و گفت: «بزنید مطرب‌ها!» همین بی‌احترامی و جمع بستن آدم‌ها با لحن تمسخرآلود باعث شد از جایم بلند شوم و به نشانه‌ی اعتراض ارکستر را ترک کنم.» واکنشی که انتظامی می‌گوید باعث اخراج‌ او از کادر آموزشی هنرستان و دانشکده‌ی موسیقی شده؛ و به نوعی می‌توان گفت ناخواسته مسیر زندگی او را تغییر داده است. متن کامل را در ادامه‌ی مطلب بخوانید.

ادامه نوشته

هدرمندی و نفرین منابع/ نگاهی به فیلم «مادر زمین» ساخته‌ی مهناز افضلی

ادموند لمپکز در نمایی از فیلم مادر زمین

«زمین، حرف نمی‌زند؛ ولی اگر می‌شد صدایش را شنید، تا حالا فریادش به آسمان رسیده بود!» این، چکیده‌ی تمام حرف‌های هایده شیرزادی، شخصیت اصلی مادر زمین تازه‌ترین فیلم مهناز افضلی‌ست. شیرزنی از خطه‌ی کرمانشاه که می‌گوید خود را از موهبتِ مادر شدن محروم کرده تا دست‌کم در زادگاهش، مادر زمین باشد؛ جلوی آلوده و بیمار شدن‌ او را بگیرد، از فلج شدن نجاتش بدهد و کاری کند تا نفرین‌اش دامن‌‌ ما– ساکنان بی‌رحم و بی‌خیال این کُره‌ی در حال نابودی– را نگیرد. اهمیت کار او زمانی مشخص می‌شود که بدانیم در پایتخت و سایر شهرهای بزرگ کشور، در هر دقیقه بیش از پنج تُن، و روزانه بیش از پنجاه هزار تُن زباله تولید می‌شود! چیزی نزدیک به دو برابر سرانه‌ی جهانی که با وضعیت بغرنج ایران (از نظر خشک‌سالی و مشکلات زیست‌محیطی)‌ می‌توان گفت این خبر، هشداری بر آغاز یک بحران کاملاً جدی‌ست. بحرانی که بی‌توجهی به آن می‌تواند واکنش خشم‌آلود زمین نسبت به ساکنان این بخش از کُره‌ی خاکی را به همراه داشته باشد. متن کامل این نوشته که در سایت ماهنامه‌ی سینمایی فیلم منتشر شده را در ادامه‌ی مطلب بخوانید.

ادامه نوشته

از بچه‌های بیرجند/نگاهی به فیلم مستند «پازلی‌ها» ساخته مهدی گنجی

پشت صحنه‌ی فیلم پازلی‌هاپازلی‌ها را می‌توان نزدیک‌ترین فیلم به ایده‌ی مرکزی مجموعه‌ی «کارستان» دانست. فیلمی درباره‌ی شکل‌گیری و موفقیتِ ایده‌ی کارآفرینی در میان نسل جوان (آن‌هم نسل جوانِ دور از پایتخت) که شاید خیلی‌هایشان به جای «پشت میز نشینی» و برخورداری از «رفاه» نسبی و «امنیت شغلی» که معمولاً با دریافت یک حقوق ثابت به دست می‌آید، ایده‌ی چندانی برای کار کردن و گسترش آن به نفع دیگران نداشته باشند؛ و این دقیقاً همان چیزی‌ست که یکی از قهرمانان این فیلم تلاش می‌کند تا در دیداری کوتاه با نامزد و شریک آینده‌ی زندگی خود، به صورت خلاصه برای او توضیح دهد.
این بخشی از یادداشتی‌ست که درباره‌ی مستند پازلی‌ها (مهدی گنجی) نوشته‌ام. متن کامل در ادامه‌ی مطلب در دسترس قرار دارد.

ادامه نوشته

عکاس در قاب/ گزارشی از نمایش فیلم «چشم جنگ»

پوستر فیلم چشم جنگشامگاه روز یک‌شنبه دوم مهرماه فیلم مستند «چشم جنگ» (ساخته‌ی مشترک یوسف حاتمی‌کیا و مهدی برجیان) در سالن سینماحقیقت مرکز گسترش سینمای مستند و تجربی به نمایش درآمد و سپس نقد و بررسی این اثر با حضور حبیب احمدزاده (نویسنده و پژوهشگر پر سابقه‌ی دفاع مقدس) برگزار شد.
در ابتدای این جلسه، ناصر صفاریان (مجری برنامه و مسئول جلسه‌های نمایش فیلم) گفت: «این برنامه، بیست و چهارمین و آخرین جلسه‌ی نمایش فیلم‌های مستند در سال جاری به حساب می‌آید.»
وی سپس با اشاره به استقبال محدود علاقه‌مندان و مخاطبان سینمای مستند از فیلم‌های مرتبط با موضوع جنگ، از منتقد مهمان جلسه خواست تا تحلیل خود را در این‌باره ارائه کند. حبیب احمدزاده در پاسخ گفت: «احتمالاً ریشه‌ی این مشکل را باید در نحوه‌ی تبلیغ دولتی و اشاره به دوران جنگ، آن‌هم در زمان بروز مشکل‌های اجتماعی جست‌وجو کرد. روشی که متاسفانه در روزگار ما به نوعی تبلیغ منفی تبدیل شده است.»
وی در ادامه گفت: «نسل ما از آن‌جا که به درستیِ اهداف خود یقین داشت هیچ‌وقت به روش‌های خود شک نکرد. اما نسل جدید وقتی با برخی روش‌های غلط روبه‌رو شد با تردید به آن‌ها نگریست؛ و در ضمن، از آن‌جا که موفق شده بود نسبت به این روش‌ها شک کند دچار احساس خوش‌حالی شد.»
احمدزاده عدم تلاش برای پیدا کردن پاسخ پرسش‌های خود را بزرگ‌ترین مشکل نسل پس از جنگ دانست و افزود: «این نسل آشکارا نسبت به وضع موجود اعتراض دارد و البته بیان اعتراض، حق طبیعی آن‌ها هم هست اما مشکل این‌جاست که هیچ‌کدام از افراد این نسل تلاشی برای به‌روز کردن اطلاعات خود و حل این موضوع نمی‌کند؛ و این نشان می‌دهد که نسل ما و نسل جدید، هر دو در تنبلی مشترکیم!» متن کامل این گزارش را در ادامه‌ی مطلب بخوانید.

ادامه نوشته

از تاریکی به نور/ نگاهی به فیلم مستند «پنبه تا آتش» (بهرام عظیم‌پور)

پوستر فیلم پنبه تا آتشداستان‌های مربوط به زندگی‌های پر فراز و نشیب، و شرح موفقیت‌هایی که معمولاً از فقر در کفِ خیابان تا عالی‌ترین موقعیت‌های اجتماعی، ثروت و توانمندی را در بر می‌گیرند، همیشه در طول تاریخْ جذاب، نظرگیر و درخشان بوده‌اند. حالا می‌خواهد این داستان‌ها فراز هیجان‌انگیزی از یک کتاب‌ روان‌شناسی، برشی از یک رُمان عامه‌پسند یا حتی مثل زندگی چارلی چاپلین، تصویری باورنکردنی از آن‌روی سکه‌ی شانس باشد. مهم، عبور خیال‌انگیز اما دشوار و رازآلودِ قهرمانِ ماجرا از پیچ و خم‌های سرنوشت، و رسیدن و قدم گذاشتن به سرزمینِ رستگاری است. مسیر پُرسنگلاخی که حتی اگر وجه عمیقاً فانتزیِ زندگی را هم نادیده بگیریم، در برخی موارد، بیش‌تر شبیه رویاست تا واقعیت!رویایی که در مستند پنبه تا آتش (بهرام عظیم‌پور) همشاگردیِ مصطفی چمران در مدرسه‌ی انتصاریه‌ی عودلاجان را از دستفروشی در شهرستان‌ها و لحاف‌دوزی در راسته‌ی بازار تا پیوستن به خانواده‌ی صنعت آهن و فولاد کشور همراهی می‌کند. یا به عبارتی دیگر، از انبار کردن پنبه‌ها و عرضه‌ی مستقیم لحاف‌ها در مغازه‌ی شخصیِ خود تا تصمیم به تغییر شغل و سپس چرخشی ناگهانی به سوی فروش آهن. متن کامل این یادداشت را در ادامه‌ی مطلب بخوانید.

ادامه نوشته

هم‌نشینی فرم و محتوا/ گزارشی از نمایش مستندهای «کوپریتو» و «جمعه‌قالی»

پوستر فیلم‌های کوپریتو و جمعه‌قالیبعد از ظهر روز بیست و دوم مردادماه، مستندهای «کوپریتو» (ساخته‌ی مهران فیروزبخت) و «جمعه‌قالی» (به کارگردانی مهدی اسدی) در سالن سینماحقیقت مرکز گسترش سینمای مستند و تجربی به نمایش درآمد و سپس جلسه‌ی نقد و بررسی این دو فیلم با حضور رضا صائمی به‌عنوان منتقد مهمان برگزار شد.

در ابتدای این جلسه، ناصر صفاریان، مجری برنامه با اشاره به دشواری‌های انتخاب دو فیلم برای نمایش در یک جلسه گفت: «در چنین شرایطی گاهی محاسبه‌ی زمان کلی آثار، باعث دشوارتر شدنِ کار انتخاب فیلم‌ها می‌شود. به‌هرحال زمان استاندارد برای نمایش و نقد و بررسی فیلم‌های مستند محدود است و هر فیلمی را به صرف زمان کوتاه آن نمی‌توان در چنین جلسه‌هایی به نمایش گذاشت.»
مسئول جلسه‌های نمایش فیلم افزود: «نتیجه‌ی چنین تلاشی منجر به نمایش آثار کوتاه و میان‌مدتی می‌شود که گاهی مثل فیلم‌های این جلسه هیچ قرابت مضمونی و شباهتی با هم ندارند اما به دلیل جذابیت‌های محتوایی و فرم‌گرایانه‌‌شان از قابلیت نمایش در کنار هم برخوردارند.» متن کامل این گزارش را در ادامه‌ی مطلب بخوانید.

ادامه نوشته

فرصتی برای تجسم گذشته‌های دور/ گزارشی از نمایش مستندهای «آثار عجم» و «شاه‌جهان»

بعدازظهر روز یک‌شنبه بیست و چهارم تیرماه سالن سینماحقیقت مرکز گسترش سینمای مستند و تجربی، میزبان نمایش و سپس نقد و بررسی مستندهای «آثار عجم» و «شاه‌جهان» هر دو از ساخته‌های حسن نقاشی بود.
در ابتدای این جلسه که با حضور شاهین شجری‌کهن به‌عنوان منتقد مهمان برگزار شد، حسن نقاشی در پاسخ به پرسش ناصر صفاریان (مجری برنامه و مسئول جلسه‌های نمایش فیلم) درباره‌ی انگیزه‌ی خود از ساخت این فیلم‌ها گفت: «تاریخ معاصر برایم همیشه نوعی دل‌مشغولی بوده و من همواره با نگاهی بومی به این مقوله نگاه کرده‌ام. به عنوان مثال همیشه دلم می‌خواسته بدانم در گذشته‌های دور و در ولایت‌های مختلف ایران چه اتفاقات جالب و مهمی رخ داده است.»
وی مواجهه با زندگی پرویز شاهجهان را نقطه‌ی آغاز تولید فیلمی درباره‌ی او دانست و افزود: «نخستین جذابیت چنین سوژه‌ای برایم این بود که متوجه شدم این شخصیت هم مثل من در یزد به دنیا آمده؛ و به همین دلیل هر بار که در کوچه پس کوچه‌های قدیمی این شهر تاریخی قدم می‌زدم با او بیش‌تر همذات‌پنداری می‌کردم.» متن کامل این گزارش را در ادامه‌ی مطلب بخوانید.

ادامه نوشته

پیش‌گفتاری برای ورود به دنیای تصوّف/گزارشی از نمایش مستند «خرابات»

خرابات ساخته‌ی آرش اسحاقیشامگاه یک‌شنبه هجدهم تیرماه فیلم مستند «خرابات» در سالن سینماحقیقت مرکز گسترش سینمای مستند و تجربی به نمایش درآمد و سپس نقد و بررسی این فیلم با حضور خسرو دهقان به‌عنوان منتقد مهمان برگزار شد.
در ابتدای این جلسه که با استقبال علاقه‌مندان مواجه شده بود آرش اسحاقی، کارگردان مستند مورد بحث در پاسخ به پرسش ناصر صفاریان (مجری برنامه و مسئول جلسه‌های نمایش فیلم) درباره‌ی نحوه‌ی علاقه‌مندی خود به سوژه‌ی تصوّف گفت: «ریشه‌ی علاقه‌ی من به این موضوع، به حدود بیست سال قبل و دوران تحصیلم در رشته‌ی ادبیات بازمی‌گردد. زمانی که دریافتم صوفی‌گری و تصوّف، از قرن چهارم به بعد ادبیات را تسخیر کرده است.»
وی ضمن تشکر از تماشاگرانی که در هر دو سالن نمایش به تماشای فیلم «خرابات» نشسته بودند گفت: «بیش‌تر دلم می‌خواست پژوهش خود را به صورت مکتوب انجام دهم اما هنگام مطالعه در این زمینه متوجه شدم در این حوزه، کمبود پژوهش بصری به‌شدت احساس می‌شود. بنابراین تصمیم گرفتم پژوهشم را به‌صورت فیلم و با زبان سینما روایت کنم.»
متن کامل این گزارش را در ادامه‌ی مطلب بخوانید.

ادامه نوشته

کودک درون، جهان دیجیتال و نگاه هم‌سطح/ مستندسازی عباس کیارستمی در یک نگاه

زنده‌یاد عباس کیارستمیدر ابتدای مستندی که زنده‌یاد حمیده رضوی از پشت صحنه‌ی فیلم کپی برابر اصل ساخته، کیارستمی رو به کارگردان/تصویربردار می‌گوید: «خوب نیست...دوربینت پایینه...دوربینت باید این‌جا باشه.» و با دست به جایی در مقابل صورت خود اشاره می‌کند. چند لحظه بعد، کیارستمی که از سازنده‌ی فیلمِ پشت‌صحنه خواسته تا نمایش‌گر دوربین دیجیتال را رو به او برگرداند وقتی تصویر خود را می‌بیند، به اطراف نگاه می‌کند و می‌گوید: «برو اون‌ورتر.» در نمای بعدی کیارستمی که ظاهراً این‌بار کم‌وبیش از نتیجه‌ی کار راضی به نظر می‌رسد می‌گوید: «خودمو کُشتم تا زاویه‌ی دوربینت رو با من لِوِل (هم‌سطح) کردی!» نیازی به گفتن ندارد که خانم رضوی این صحنه را در فیلمش گذاشته تا نشان بدهد ایرادهای فنی فیلمش (خصوصاً صدابرداری غیرحرفه‌ای آن) ربطی به دیدگاه‌های کمال‌گرایانه‌ی کیارستمی ندارد؛ و ایرادی هم اگر هست متوجه خود اوست. گذشته از این شجاعت و اعتراف حرفه‌ای، آن‌چه که در این مستند اهمیت دارد ثبت غیر مستقیم بخشی از سلیقه‌ یا سبک کیارستمی در زمینه‌ی فیلم‌سازی است. یعنی قرار دادن دوربین در جایی هم‌سطح با سوژه یا سوژه‌ها که از گذشته تا امروز در اغلب فیلم‌های او تکرار شده است.  متن کامل را در ادامه‌ی مطلب بخوانید.

ادامه نوشته

صید کردن لحظه‌ها در زمان مناسب/ گزارشی از نمایش فیلم مستند «آهستگی»

پوستر فیلم آهستگی ساخته‌ی ناصر خیّر

در تازه‌ترین برنامه از جلسه‌های هفتگی نمایش فیلم در مرکز گسترش سینمای مستند و تجربی، بعد از ظهر روز یکشنبه (چهارم تیرماه) ابتدا مستند «آهستگی» ساخته‌ی یاسر خیّر به نمایش درآمد و سپس نقد و بررسی این فیلم با حضور مازیار فکری‌ارشاد به‌عنوان منتقد مهمان برگزار شد.
در ابتدای این جلسه، ناصر صفاریان (مجری برنامه و مسئول جلسه‌های نمایش فیلم) فیلم «آهستگی» را نمونه‌ی موفق مستندهایی دانست که در آن‌ها دوربین تصویربرداری وارد زندگی و حریم خصوصی مردم عادی شده و در سال‌های آینده از آن‌ها می‌توان به‌ عنوان اسناد تصویری موجود درباره‌ی بخشی از مردم ایران یاد کرد. سپس یاسر خیّر که در فیلم خود به تاثیر بیماری ام‌اس بر زندگی زناشویی یک زوج اهل زاهدان پرداخته در پاسخ به پرسش صفاریان درباره‌ی اهمیت این بیماری در شکل‌گیری بحران مورد نظر خود گفت: «من فیلم‌های مختلفی ساخته‌ام که هرکدام از آن‌ها به‌خاطر دغدغه‌ها و به دلایل خاصی ساخته شده‌اند. بعضی سوژه‌ها می‌طلبند که به زبانی فاخر روایت شوند و بعضی سوژه‌ها نیاز دارند به نفع آن‌ها از بعضی چیزهای مهم‌تر بگذری تا به کشف حقایق بزرگ‌تر و بیش‌تری برسی.»
وی گفت: «حتماً بعضی نکته‌های موجود در این فیلم در خانواده و نزدیکانم وجود داشته که باعث شده جذب چنین سوژه‌ای شوم. اما خود این بیماری، عامل جذب من به چنین سوژه‌ای نبود و ابتدا از سوی انجمن ام‌اس زاهدان دعوت به کار شدم تا در انجام یک کار خیر درباره‌ی این نوع بیماران سهیم باشم.»
متن کامل این گزارش را در ادامه‌ی مطلب بخوانید.

ادامه نوشته

پدیده‌ی کیارستمی در آینه‌ی سینمای مستند

اول تیرماه، زادروز زنده‌یاد عباس کیارستمی است. فیلم‌سازی که اگر زنده بود اینک وارد هفتاد و هفت سالگی شده بود. سال گذشته (در نهمین شماره‌ی فصلنامه‌ی «سینماحقیقت») گزارش تحقیقی مفصلی نوشته بودم درباره‌ی فیلم‌های مستند و داستانی مختلفی که از زوایای مختلف به این فیلم‌ساز سرشناس جهانی پرداخته‌اند. فهرست نسبتاً کامل این فیلم‌ها را در ادامه‌ی مطلب بخوانید.

ادامه نوشته

ضایعات جنگ/گزارشی نمایش مستند «آبی کم‌رنگ»

نمایی از فیلم آبی‌ کم‌رنگ ساخته‌ی آرش لاهوتی

در ادامه جلسات هفتگی نمایش فیلم در مرکز گسترش سینمای مستند و تجربی، عصر روز یکشنبه بیست و هشتم خرداد مستند «آبی کم‌رنگ» به کارگردانی آرش لاهوتی در سالن سینما حقیقت به نمایش درآمد و سپس نقد و بررسی این فیلم با حضور محمدرضا مقدسیان به عنوان منتقد مهمان برگزار شد. آن‌چه در ادامه‌ی مطلب می‌خوانید گزارشی‌ست از نقد و بررسی این فیلم که در آن به آسیب‌های روانی ناشی از جنگ تحمیلی پرداخته شده است.

ادامه نوشته

در حد فاصل مستند و داستانی/ گزارشی از نمایش فیلم مستند «مسافران»

نمایی از فیلم مسافران ساخته‌ی محمود رحمانیبعدازظهر روز گذشته (یک‌شنبه بیست و یکم خرداد) در تازه‌ترین برنامه از جلسه‌های هفتگی نمایش فیلم، ابتدا مستند «مسافران» به نمایش درآمد و سپس نقد و بررسی این اثر با حضور دکتر مصطفی جلالی‌فخر به عنوان منتقد مهمان انجام شد.
در ابتدای این جلسه، محمود رحمانی، کارگردان فیلم مورد بحث، در پاسخ به پرسش ناصر صفاریان (مسئول جلسه‌های نمایش فیلم و مجری برنامه) در خصوص شباهت مضمونی «مسافران» با برخی فیلم‌های تولید شده در سال‌های اخیر گفت: «فیلم‌برداری این فیلم در سال 92 انجام شد و تدوین آن در سال 94 به پایان رسید. در روزهای منتهی به نهایی شدن و آماده‌سازی این فیلم خبر رسید که فیلم ایرانی «تاکسی» در جشنواره‌ی برلین موفق به دریافت جایزه شده است. تماشای برش‌هایی از این فیلم که در لابه‌لای اخبار به نمایش درآمده بود ضمن تایید شباهت‌های عجیب این دو فیلم، برای دست‌اندرکاران ساخت «مسافران» بسیار شوکه‌کننده بود و می‌توان گفت روند تکمیل آن را با وقفه‌ای جدی مواجه کرد.»
رحمانی که در این فیلم برش‌هایی از افکار و دیدگاه‌های بخشی از مردم اهواز را در یک خودروی حمل مسافر به نمایش گذاشته گفت: «با موفقیت «تاکسی» و نمایش گسترده‌ی آن در سطح اروپا و آمریکا عملاً شانس دیده شدن «مسافران» در جشنواره‌های جهانی از دست رفت؛ و ما مجبور شدیم به تمهید دیگری فکر کنیم.» متن کامل این گزارش را در ادامه‌ی مطلب بخوانید.

ادامه نوشته

ناگفته‌های جنگ به روایت عکاس‌ها/ گزارشی از نمایش فیلم «صدای سکوت»

ناگفته‌های جنگ به روایت عکاس‌هابعدازظهر روز یک‌شنبه سی‌ و یکم اردیبهشت، در تازه‌ترین برنامه از جلسه‌های هفتگی نمایش فیلم در مرکز گسترش سینمای مستند و تجربی، ابتدا مستند «صدای سکوت» به کارگردانی پناه‌برخدا رضایی به نمایش درآمد و سپس نقد و بررسی این فیلم با حضور نیما عباس‌پور به‌عنوان منتقد مهمان برگزار شد.
در ابتدای این برنامه که کامران جاویدی تدوین‌گر فیلم یاد شده نیز در آن حضور داشت پناه‌برخدا رضایی درباره‌ی انگیزه‌ی خود از ساخت «صدای سکوت» گفت: «سوژه‌ی این فیلم بیش از ده سال ذهن مرا درگیر کرده بود اما متاسفانه با وجود تعلق خاطر به چنین سوژه‌ای شرایط ساخت آن فراهم نمی‌شد.»
وی که در این فیلم به روایت جنگ تحمیلی از زبان تعدادی از عکاسان پرداخته گفت: «چند سال پیش در سفری به جنوب و غرب کشور شرایطی فراهم شد تا درباره‌ی این سوژه تحقیقات مفصلی انجام دهم. در حقیقت پیش از آغاز تصویربرداری فیلم، زمان بسیار زیادی صرف پژوهش این فیلم شد تا به مرحله‌ی ثبت آغاز، میانه و پایان جنگ از نگاه عکاس‌ها برسیم.» متن کامل این گزارش را در ادامه‌ی مطلب بخوانید.

ادامه نوشته

ناگفته‌های زندگی شهید آوینی/ گزارشی از نمایش مستند «انحصار ورثه»

پوستر فیلم انحصار ورثهبعدازظهر روز یک‌شنبه بیست و چهارم اردیبهشت‌ماه مستند «انحصار ورثه» که در آن، بخش‌های ناگفته‌ای از زندگی و افکار شهید سیدمرتضی آوینی مورد بررسی قرار گرفته در سالن سینماحقیقت مرکز گسترش سینمای مستند و تجربی به نمایش درآمد و سپس جلسه‌ی نقد و بررسی این فیلم با حضور دکتر امید روحانی برگزار شد.

در ابتدای جلسه، محمدعلی شعبانی، کارگردان مستند مورد بحث، در پاسخ به پرسش ناصر صفاریان (مجری برنامه و مسئول جلسه‌های نمایش فیلم) درباره‌ی دلیل پرداختن به این سوژه گفت: «شاید بهتر باشد بگویم این سوژه‌ بود که سراغ من آمد؛‌ نه این که من دنبال آن بروم!»
وی گفت: «آوینی برای مردم ایران با صدای خاص‌اش که روی برنامه‌ی معروف «روایت فتح» پخش می‌شد آشناست؛ در حالی که خیلی‌ها اطلاعی از گذشته‌ی پر فراز و فرود او ندارند. فیلم «انحصار ورثه» در حقیقت تلاش برای بیان حرف‌هایی است که تا کنون بنا به اقتضائات زمانه و مصلحت‌ها به زبان آورده نشده است.»
وی با اشاره به همکاری پدر خود (مرتضی شعبانی) با شهید آوینی گفت: «پدرم سال‌ها به‌عنوان فیلم‌بردار با گروه روایت فتح همکاری داشت و طبعاً ارتباط نزدیکی با او داشت. خود من هم در مقطعی با این گروه تلویزیونی همکاری داشتم؛ و این نکته عاملی بود تا بتوانم شخصیت آوینی را از نزدیک و در راش‌های به‌جا مانده از کارهای او حس کنم.» متن کامل را در ادامه‌ی مطلب بخوانید.

ادامه نوشته

سایه‌ی سنگین خانواده/ گزارشی از نمایش مستند «متهمین دایره‌ی بیستم»

پوستر فیلم متهمین دایره‌ی بیستمدر ادامه‌ی جلسات هفتگی نمایش فیلم که روزهای یکشنبه در مرکز گسترش سینمای مستند و تجربی برگزار می‌شود شامگاه دیروز، یک‌شنبه هفدهم اردیبهشت‌ماه، مستند تحسین شده‌ی «متهمین دایره‌ی بیستم» (ساخته‌ی حسام اسلامی) در سالن سینماحقیقت به نمایش درآمد و سپس جلسه‌ی نقد و بررسی این فیلم با حضور امید نجوان به‌عنوان منتقد مهمان برگزار شد.
به گزارش روابط عمومی مرکز گسترش سینمای مستند و تجربی، این برنامه در حالی برگزار شد که پر شدن ظرفیت هر دو سالن نمایش این فیلم، نشان از استقبال تماشاگران و علاقه‌مندان سینمای مستند داشت.
در ابتدای این جلسه، حسام اسلامی در پاسخ به پرسش ناصر صفاریان (مجری برنامه و مسئول جلسه‌های نمایش فیلم) درباره‌ی چگونگی پیدا کردن شخصیت‌ها و نحوه‌ی نزدیک شدن به آن‌ها گفت: «سال 89 زمانی که در تدارک ساخت مستندی درباره‌ی بچه‌های کار و حضور آن‌ها در خیابان‌ها بودم با «جمعیت حمایت از کودکان کار» آشنا شدم. ایده‌ی اولیه‌ام این بود که فیلمی درباره‌ی بچه‌های ده دوازده ساله بسازم اما شرایطی پیش آمد که تصمیم گرفتم سوژه‌‌‌ی اولیه‌ام را کنار بگذارم و با شخصیت‌هایی که اینک در فیلم حضور دارند کار را ادامه بدهم.»
وی با اشاره به سرعت تغییرات در زندگی سوژه‌های فیلم خود گفت: «هم‌زمان با آغاز تحقیقات و پژوهش فیلم، چند نفر از نوجوان‌ها که به «جمعیت حمایت از کودکان کار» رفت و آمد داشتند خودروی من را به سرقت بردند. در این دوران با میانجی‌گری مدیر این مرکز تصمیم گرفتم به‌جای تنظیم و ارائه‌ی شکایت از آن‌ها تمهیدی ایجاد کنم تا بتوانم به این افراد نزدیک شده و درباره‌شان فیلم بسازم.» متن کامل این گزارش را در ادامه‌‌ی مطلب بخوانید.

ادامه نوشته

در حلقه‌های مفقود تاریخ/ گزارشی از نمایش «نیمه‌ی پنهان ماه»

پوستر فیلم مستند نیمه‌ی پنهان ماهبعد از ظهر روز یک‌شنبه دهم اردیبهشت، فیلم مستند «نیمه‌ی پنهان ماه» در سالن سینماحقیقت مرکز گسترش سینمای مستند و تجربی به نمایش درآمد و سپس جلسه‌ی نقد و بررسی این فیلم با حضور محمد تهامی‌نژاد به‌عنوان منتقد مهمان برگزار شد.
در ابتدای جلسه، آزاده بی‌زار گیتی، کارگردان فیلم مورد بحث، در پاسخ به پرسش ناصر صفاریان (مجری برنامه و مسئول جلسه‌های نمایش فیلم) درباره‌ی نحوه‌ی پژوهش و زمان صرف شده برای آن گفت: «طرح اولیه‌ی «نیمه‌ی پنهان ماه» سال 86 به مدیریت وقت مرکز گسترش [سینمای مستند و تجربی] پیشنهاد داده شد و تصویب پژوهش آن حدود یک سال و نیم زمان برد.»
وی که در این فیلم به نقش و حضور زنان در جنبش مشروطه پرداخته گفت: «در حقیقت، تکمیل پژوهش و متقاعد کردن مدیران دوره‌های مختلف درباره‌ی این که ساخته شدن چنین فیلمی امکان‌پذیر خواهد بود زمانی طولانی (حدود شش سال) را به خود اختصاص داد. در حالی که پژوهش این فیلم تا پایان مرحله‌ی تدوین آن ادامه داشت و تا لحظه‌ی آخر از هر عکس و تصویری که به دستم می‌رسید استفاده کردم.»
بی‌زار گیتی افزود: «می‌توان گفت ساخته شدن این فیلم باعث شد تمام آن‌چه که طی دهه‌های مختلف در حافظه‌ی تاریخی و جمعی کشور ما خفته و خاموش شده بود دوباره‌ جان گرفته و زنده شود. در حقیقت «نیمه‌ی پنهان ماه» نخستین فیلم مستندی است که درباره‌ی حضور زنان در جنبش مشروطه‌ی ایران ساخته شده است. امیدوارم در سال‌های آینده افراد و مستندسازان دیگری پیدا شوند و بتوانند به گسترش مباحث مطرح شده در این فیلم کمک کنند.» متن کامل را در ادامه‌ی مطلب بخوانید.

ادامه نوشته

فراز و فرود تاریخ معاصر ایران/گزارشی از نمایش فیلم مستند «رییس‌الوزرا»

پوستر فیلم رییس‌الوزرا

بعدازظهر روز یک‌شنبه سوم اردیبهشت، سالن سینماحقیقت مرکز گسترش سینمای مستند و تجربی، میزبان نمایش و سپس نقد و بررسی مستند «رییس‌الوزرا» به کارگردانی محمدرضا هاشمیان بود. استقبال تماشاگران و علاقه‌مندان از این مستند تاریخی به حدی بود که هر دو سالن نمایش این فیلم کاملاً پر شده بود.
در ابتدای این جلسه که با حضور سعید قطبی‌زاده به عنوان منتقد مهمان همراه بود محمدرضا هاشمیان در پاسخ به پرسش ناصر صفاریان (مسئول جلسه‌های نمایش فیلم و مجری برنامه) درباره‌ی حجم تحقیقات انجام شده برای ساخت این فیلم گفت: «از مدت زمانی که صرف ساخت این فیلم شد حدود سه سال و نیم آن به تحقیقات اختصاص داشت. یعنی حتی تا آخرین روزهایی که تدوین این فیلم در جریان بود، اگر به اسناد تازه‌ای دسترسی پیدامی‌کردیم آن را به نسخه‌ی نهایی اضافه می‌کردیم.» متن کامل را در ادامه‌ی مطلب بخوانید.

ادامه نوشته

سیمای مهاجرت، از نگاه مهاجران/ گزارشی از نمایش فیلم مستند «اعتراض وارد نیست»

نمایی از فیلم اعتراض وارد نیست

شب گذشته و در دومین جلسه از برنامه‌های نمایش فیلم که در مرکز گسترش سینمای مستند و تجربی برگزار می‌شود مستند «اعتراض وارد نیست» ساخته‌ی مشترک فرناز و محمدرضا جورابچیان به نمایش درآمد و سپس این فیلم با حضور روبرت صافاریان، منتقد سینما مورد نقد و بررسی قرار گرفت.‌
در ابتدای این جلسه که با استقبال علاقه‌مندان سینمای مستند همراه بود، فرناز جورابچیان در پاسخ به پرسش ناصر صفاریان (مسئول جلسه‌های نمایش فیلم و مجری برنامه) در خصوص نحوه‌ی کارگردانی مشترک و تقسیم وظایف در هنگام ساخت فیلم گفت: «این پرسشی ا‌ست که معمولاً همه از ما می‌پرسند و اغلب می‌خواهند بدانند یک خواهر و برادر چه‌گونه با هم و در کنار هم کار می‌کنند!»
متن کامل این گزارش را در ادامه‌ی مطلب بخوانید.

ادامه نوشته

ثبت لحظه‌های دشوار زندگی؛ از چشم دوربین خانوادگی/ گزارشی از نمایش «پنجاه سالگی»

پوستر فیلم پنجاه‌سالگیتازه‌ترین دوره‌ی نمایش فیلم‌های کوتاه و مستند که از این پس یک‌شنبه‌ها و به‌صورت هفتگی برگزار می‌شود، شب گذشته (یک‌شنبه بیستم فروردین‌ماه) با نمایش مستند «پنجاه سالگی» ساخته‌ی صبا ندایی فعالیت خود را آغاز کرد.
در ابتدای این برنامه که به مناسبت دومین سالگرد درگذشت زنده‌یاد مرتضی ندایی و با حضور مدیرعامل و تعدادی از معاونان مرکز گسترش سینمای مستند و تجربی و هم‌چنین جمعی از فیلم‌سازان و مستندسازان برگزار شد، ناصر صفاریان، مسئول جلسه‌های نمایش فیلم و مجری برنامه، ضمن خیر مقدم به مژگان صیادی و صبا ندایی (تهیه‌کننده و کارگردان فیلم مورد بحث) به نحوه‌ی ارتباط این فیلم با تماشاگرانی که هیچ شناختی از زنده‌یاد مرتضی ندایی ندارند اشاره کرد و آن را یکی از مهم‌ترین امتیازهای «پنجاه سالگی» برشمرد.وی سپس از صبا ندایی خواست تا درباره‌ی نحوه‌ی تصمیم‌گیری نسبت به ساخت فیلمی درباره‌ی پدر خود توضیحاتی ارائه کند. صبا ندایی در پاسخ به این پرسش گفت: «پدرم پیش از فوت، تصمیم داشت با همکاری مرکز گسترش [سینمای مستند و تجربی] مستندی درباره‌ی ابوالحسن صبا بسازد. ایشان به کارهای این آهنگ‌ساز برجسته‌ی ایرانی بسیار علاقه داشت و ساخته‌های او را از دوران کودکی دنبال کرده بود. اما متاسفانه زمانی که طرح یاد شده مورد تصویب قرار گرفت، بیماری او دیگر خیلی پیشرفت کرده بود و عملاً فرصت چندانی برای ساخت آن فیلم وجود نداشت.»
متن کامل را در ادامه‌ی مطلب بخوانید.

ادامه نوشته

گفت‌وگو با محمدعلی سجادی درباره‌ی نقاشی، ادبیات و سینما

محمدعلی سجادیمحمدعلی سجادی از آن دست کارگردان‌هاست که جدا از فعالیت در بستر هنرهای نمایشی، در هنرهای تجسمی (نقاشی)، گرافیک (تصویرسازی کتاب کودکان)، ادبیات (شعر، داستان، رمان) و البته تازگی‌ها در زمینه‌ی بازیگری هم آثاری را از خود به جا گذاشته است. از آن دست فیلم‌سازها که هنرپیشه (به مفهوم یک بازیگرِ موظف) نیست اما به مفهوم مطلق کلمه، «هنر» پیشه‌ی اوست. هنری که شاید خیلی‌ها آن را احساس کنند اما به تعبیر او کم‌تر کسی موفق می‌شود آن را در وجود خود شناسایی کرده و با پشتکار، تمرین و ممارست به استعداد تبدیل کند.
متن کامل این‌ گفت‌وگو که در ضمیمه‌ی شش و هفت (در روزنامه‌ی همشهری) به چاپ رسیده را می‌توانید در ادامه‌ی مطلب بخوانید.

ادامه نوشته

خرده‌فرهنگ‌های شهری در جامعه‌ی امروز/ گزارشی از نمایش مستندهای ماهان خمامی‌پور

پوستر فیلم‌های «روی زیرزمین» و «بهتر از زندگی» به کارگردانی ماهان خمامی‌پور

بعد از ظهر روز یکشنبه هفدهم مرداد دو مستند از ساخته‌های ماهان خمامی‌پور به‌نام‌های «روی زیرزمین» و «بهتر از زندگی» در سالن سینماحقیقت مرکز گسترش سینمای مستند و تجربی به نمایش درآمد و سپس این فیلم‌ها با حضور پوریا جهانشاد مورد نقد و بررسی قرار گرفت.
در ابتدای این جلسه، ناصر صفاریان، مسئول جلسه‌های نمایش فیلم و مجری برنامه با اشاره به پتانسیل قابل توجه فیلم‌های به نمایش درآمده برای جذب مخاطب، فعالیت جمعی از دوستان قدیمی که در ساخت این دو مستند نقش داشته‌اند را یکی از ویژگی‌های این آثار دانست و گفت: «فعالیت این افراد، جدا از شباهت‌های محتوایی و مضمونی، تولید فیلم‌های قابل توجهی را رقم زده که نشان از سلیقه‌ و البته دیدگاه نسبتاً نزدیک این افراد به هم دارد.» متن کامل این گزارش را می‌توانید در ادامه‌ی مطلب بخوانید.

ادامه نوشته

موسیقی خیابانی در یک نگاه/ گزارشی از نمایش مستند «والسی برای تهران»

پوستر فیلم «والسی برای تهران» ساخته‌ی زینب تبریزیدر هشتمین جلسه از برنامه‌ی نمایش آثار مستند در مرکز گسترش سینمای مستند و تجربی که بعد از ظهر یک‌شنبه بیست و سوم خرداد در سالن سینماحقیقت برگزار شد ابتدا فیلم مستند «والسی برای تهران» ساخته‌ی زینب تبریزی به نمایش درآمد و سپس این فیلم با حضور یاشار نورایی، از منتقدان سینما مورد نقد و بررسی قرار گرفت.
در ابتدا ناصر صفاریان، مسئول جلسه‌های نمایش فیلم، با اشاره به موسیقی خیابانی به‌عنوان سوژه‌ی محوری فیلم، استقبال چشم‌گیر و قابل توجه تماشاگران از این فیلم را ناشی از جذابیت سوژه‌ی آن برای جوانان و علاقه‌مندان موسیقی دانست و گفت: «همان‌طور که انتظار و تصور می‌رفت گرمای این روزهای تهران و شرایط دشوار روزه‌داری در این هوای گرم هم باعث کاهش تماشاگران نشد و خوش‌بختانه این جلسه هم مورد استقبال مخاطبان واقعی سینمای مستند قرار گرفت.» متن کامل این گزارش را می‌‌توانید در ادامه‌ی مطلب بخوانید.

ادامه نوشته

از یک دیدار تاریخی با محمدعلی

محمدعلی کلیمحمدعلی کِلِی را فقط یک‌بار از نزدیک دیدم؛ آن‌هم فقط برای چند ثانیه! بیست و سه سال پیش بود و جزییات این دیدار تاریخی، به گونه‌‌ای در ذهنم ثبت شده که انگار همین دیروز بود. رفته بودم ترجمه‌ی گفت‌وگویی با ویم وندرس (فیلم‌ساز محبوبم) را به تحریریه‌ی مجله‌ی «کیهان فرهنگی» برسانم که درست روی پل معروف روزنامه‌ی کیهان (همان پلی که در فیلم خانه خلوت عزت‌الله انتظامی و رضا رویگری، در حال صحبت از روی آن می‌گذرند) با کِلِی روبه‌رو شدم. آن روزها آمده بود ایران و ظاهراً در جریان بازدیدهایی که برای او ترتیب داده بودند گذرش به سازمان انتشاراتی کیهان افتاده بود. داشتند روی آن پل معروف او را هدایت می‌کردند به طرف یکی دیگر از بخش‌های کیهان که اتفاقی سر پله‌ها با هم روبه‌رو شدیم. هیکل تنومندش و دست‌هایی که به شکلی رقت‌‌انگیز می‌لرزید، تنها چیزهایی است از آن دیدار کوتاه و تاریخی به یادم مانده است. چند ثانیه‌ی کوتاه نگاهمان در هم گره خورد و من انگار که در رینگ بوکس گیر کرده باشم ناگهان ترس برم داشت که نکند با یک هوکِ چپ (یا شاید هم راست!) کارم را بسازد؛ و مثل پر کاه از بالای پل به پایین پرتابم کند! اما عمرِ این خیال‌پردازی، تنها چند لحظه‌ی کوتاه بود.‌ کِلِی با آن هیبت افسانه‌ای از کنارم گذشت؛ بی آن که حتی برای نگاه خیره‌ و متعجب من پاسخی داشته باشد. سال‌ها بعد که در سالن نمایش خانه سینما، تنهای تنهای تنها نشسته بودم و مستند بسیار درخشان وقتی که ما سلطان بودیم (لئون گاست/ 1996) را می‌دیدم، بی‌اختیار یاد نگاه نافذ محمدعلی روی پل کیهان افتادم و خدا را شکر کردم که در هیچ‌کدام از رینگ‌های جهان با او مسابقه نداشتم! اینک که کِلِی در جهان ما نیست، مهم‌ترین خاطره‌ام از او همان نگاه کوتاهی‌ست که بین ما رد و بدل شد. نگاهی که در کنار ترجمه‌ی مطلب ویم وندرس و صدمین شماره‌ی نشریه‌ی عزیزِ کیهان فرهنگی، رفت و نشست در کنار دیگر خاطره‌های زندگی؛ خاطره‌هایی که مطمئنم دیگر هرگز تکرار نخواهد شد.

تصویر شاعر در آینه سینمای مستند/ گزارشی از نمایش «این بامداد خسته» در باره‌ی احمد شاملو

پوستر فیلم «این بامداد خسته» ساخته‌ی فرشاد فداییانشب گذشته (یکشنبه نهم خرداد) در هفتمین برنامه از دوره‌ی جدید کانون فیلم «سینماحقیقت» ابتدا مستند «این بامدادِ خسته» ساخته‌ی فرشاد فداییان به نمایش عمومی درآمد و سپس کارگردان به همراه مهدی جعفری (فیلمبردار فیلم) به پرسش‌های تماشاگران و حاضران در سالن پاسخ دادند.
به گزارش روابط عمومی مرکز گسترش سینمای مستند و تجربی،‌ استقبال از این مستند یک‌صد و بیست دقیقه‌ای به حدی بود که هر دو سالن نمایش‌دهنده‌ی فیلم، پر از تماشاگر بود و با وجود اضافه کردن صندلی، تعدادی از علاقه‌مندان به صورت نشسته روی زمین به تماشای فیلم پرداختند.
در ابتدای جلسه، ناصر صفاریان، مسئول جلسه‌های نمایش فیلم، غیبت منتقد مهمان برای نقد و بررسی مستند مورد بحث را ناشی از طولانی بودن مدت زمان فیلم دانست و گفت: «آن‌چه که در این جلسه‌ بیش از هر چیز دیگر اهمیت دارد پرداختن به گفته‌های کارگردان «این بامداد خسته» در باره‌ی نحوه‌ی ساخت چنین فیلمی است.»
وی افزود: «انتقال تجربه‌های فرشاد فداییان از ساخت این فیلم می‌تواند برای علاقه‌مندان سینمای مستند الهام‌بخش و برای کسانی که می‌خواهند تجربه‌ی مشابهی داشته باشند راهگشا باشد.» متن کامل این گفت‌وگو را می‌توانید در ادامه‌ی مطلب بخوانید.

ادامه نوشته

اتاق فرمانی به وسعت مغز انسان/ نگاهی به انیمیشن «پشت و رو»

نمایی از فیلم پشت و رو ساخته‌ی پیت داکترپیت داکتر و یارانش در کمپانی معظم پیکسار که در سال 2009 انیمیشن بلندپروازانه‌ی بالا را به تماشاگران سینما در سراسر دنیا هدیه داده بودند سال گذشته اثر جاه‌طلبانه‌ی دیگری به نام پشت و رو روانه‌ی پرده‌ها کردند. انیمیشنی که برای تصاحب اسکار 2016 رقیب دیگری نداشت؛ و به هدفش هم رسید. از نگاهی واقع‌بینانه باید پذیرفت داکتر که در بالا تمام سعی خود را به کار بسته بود تا با ساخت و پرداخت لحظه‌های چشم‌نواز، پر احساس و تاثیرگذار (آن کلیپ جذاب و جادوییِ ابتدای این فیلم را که یادتان هست) ذهن تماشاگر را از فکر کردن به حفره‌های عجیب فیلم‌نامه باز دارد (کارل فردریکسن در ده سالگی و از طریق یک فیلم خبری با ماجراجویی‌های کاشفی به نام چارلز مانتز آشنا می‌شود اما سرانجام وقتی در هفتاد سالگی از نزدیک موفق به دیدن او می‌شود مانتز تقریباً هم‌سن خود اوست!) این‌بار در پشت و رو جبران مافات کرده و با همراهی دو نفر از خلاق‌ترین نیروهای پیکسار (مگ لوفو و جاش کولی) فیلم‌نامه‌ای نوشته که اصطلاحاً موی لای درزش نمی‌رود! داستان بسیار جذابی درباره‌ی دنیای پرظرافت و تخیل‌آمیزی که در ذهن یک دختربچه‌ی یازده ساله به نام رایلی می‌گذرد. شخصیت‌های اصلی فیلم، پنج احساس اصلی این کودک‌اند: شادی، غم، نفرت، ترس و خشم. احساساتی که به رایلی کمک می‌کنند تا مسیر اتفاقات زندگی روزمره‌اش را مشخص کند و از یک اتاق کنترل مجهز و در عین حال پیچیده که در مغز کوچک او مستقر است به نیروی خودآگاهی‌اش فرمان می‌دهند چه کارهایی را انجام داده و از انجام چه کارهایی اجتناب کند. در حقیقت، کاری که داکتر و همکارانش در گسترش موضوع و نگارش فیلم‌نامه‌ی این فیلم انجام داده‌اند از آن کارهای به ظاهر سهل اما بسیار ممتنعی است که به ذهن هر کسی نمی‌رسد؛ مگر آن که از رویای خود مراقبت کرده و در کمک به پرواز و اوج گرفتن آن کوشا بوده باشد. به گونه‌ای که هیچ عاملی (چه تکنیکی و چه اجرایی) نتواند مانعی بر سر راه گسترش ایده ایجاد کند.
جدا از قدرت و امکانات غیر قابل انکار سینمای آمریکا آن‌چه که می‌تواند برای فیلم‌نامه‌نویسان این سوی آب یک کلاس درس کامل باشد تلاش برای خلق موقعیت‌هایی است که کم‌تر کسی حتی به آن فکر کرده باشد. تکرار می‌کنم: تلاش برای خلق موقعیت‌هایی که کم‌تر کسی حتی به آن‌ «فکر» کرده باشد. لحظه‌هایی که درست است قلب‌ تماشاگران سینما در سراسر دنیا را به تسخیر خود درآورده اما به شکلی کلاسیک و طبیعی، محل تولد آن‌ها روی کاغذ (حالا گیرم صفحه‌ی دیجیتالی ابزارهای رایانه‌ای) و در ذهن طراح ایده‌ی اصلی بوده؛ نه بر خلاف تصور، در تالار اندیشه‌ یا اتاق فرمان هالیوود! به تعبیری دیگر پشت و رو نشان می‌دهد این قدرت رویا و البته شعبده‌ی رویاپردازی است که می‌تواند روح سینما را به غلیان درآوَرَد؛ نه امکانات و ساز و برگی که اینک می‌توان گفت به انحصارِ دژ تسخیرناپذیر پیکسار و کمپانی‌های مشابه آن در آمده است. امکاناتی که به شهادت تاریخ سینما می‌توان گفت همواره از قلب ایده‌های اصیل بیرون آمده؛ نه از دل بیانیه‌های صنفی یا بخشنامه‌های خشک و اداری.


نکته: بهانه‌ی این یادداشت، نمایش نسخه‌ی سه‌بعدی این انیمیشنِ به یاد ماندنی در پردیس سینمایی چارسو است که روز جمعه (هفتم خرداد) در یک سانس برای علاقه‌مندان به نمایش درآمد.

جدال منطق و احساس/ نگاهی به فیلم بادیگارد (ابراهیم حاتمی‌کیا)

پرویز پرستویی و ابراهیم حاتمی‌کیا در پشت‌صحنه‌ی بادیگارد

در ابتدای بادیگارد میان پرستویی در نقش حاج‌حیدر و حاتمی‌کیا در جایگاه یک چشم‌پزشک (نگران چشم‌های جامعه) گفت‌وگویی در می‌گیرد که به نظر ساده اما بسیار تعیین‌کننده است.
شغلت چیه؟
توی حفاظتم.
پس نگهبانی!
نه، محافظم.
بادیگارد؟!
نه، محافظ.
در حقیقت فیلم‌ساز به این طریق تلاش می‌کند تا بین بادیگارد و محافظ بودن تفاوت قائل شود؛ در حالی که عنوان فیلم بادیگارد است و تا پایان هم به «محافظ» تغییر پیدا نمی‌کند. این تناقضی‌ست که البته به سراسر فیلم هم تنیده است. فیلمی که به روش حساب‌ پس‌داده‌ی فیلم‌ساز، پاسخ منطق را با احساس می‌دهد تا برای همراه کردن تماشاگر با خود، رای جمع کرده باشد. آن‌هم احساسی رقیق و آمیخته به بی‌منطقی که اگر اشک‌های لغزان و بغض‌های نگران‌کننده‌ی حاج‌حیدر نبود به دشواری می‌شد پاسخ دقیق و روشنی برای آن یافت. البته انتخاب پرستویی برای اجرای نقشی چنین دشوار و نیازمند مهارت‌ها و آمادگی بدنی (کیمیای بازیگری در روزگار ما) کاملاً هوشمندانه است و آن‌گونه که فیلم‌ساز در پایان فیلم، سرنوشت حاج‌حیدر را رقم می‌زند، حضور او ظاهراً قرار است نقطه پایانی باشد بر زندگی مجازی شخصیتی که در نزدیک به دو دهه‌ی گذشته بر کارنامه‌ی فعالیت پرستویی و حاتمی‌کیا سایه انداخته است؛ شخصیت جذابی به‌نام حاج‌کاظم که سینمای دهه‌ی 70 را به آتش کشید و خاطره‌ای تکرارنشدنی از خود به جا گذاشت.
می‌توان گفت حاج‌حیدر فیلم بادیگارد همان حاج‌کاظم آژانس شیشه‌ای‌ است که اینک پا به سن گذاشته؛ با همان واکنش‌های لحظه‌ای، همان بغض‌ها و همان نگاه تب‌دار و خسته. او به‌جای تحویل گزارش ماموریت به مافوق خود، خلاف جهت موج شنا کرده و «داستان» تحویل می‌دهد. او هم‌چنین در پاسخ به این پرسش که چرا از بدن سیاست‌مدار به‌عنوان سپر بلای خود استفاده کرده بغض و نگاه‌های معروف خود را ارائه می‌دهد. اما در نهایت و به شکلی قابل پیش‌بینی موفق می‌شود همراهی ذهنی مخاطبان را با خود جلب کند؛ چرا که می‌داند در سرزمین ما برانگیختن احساسات و ایجاد پل برای جلب افکار عمومی، همیشه سازنده‌تر بوده تا ارائه‌ی شرح کشاف و توضیح و تفصیلِ بی‌مورد و دامنه‌دار! بادیگارد البته در بطن خود حامل پیام‌های مهم‌تری نیز هست. فیلم‌ساز در این فیلم می‌کوشد تا بین خواسته‌های نسل جوان و نسل خود که به تعبیر حاج‌کاظم (یا همان حاج‌حیدر، چه فرقی می‌کند؟) توی غار دل‌شان خزیده‌اند یک پل ارتباطی به وجود بیاورد. پلی که در فیلم به قیمت جان بادیگارد تمام می‌شود. به این ترتیب فیلم‌ساز به صورت تلویحی با مخاطبان سنتی‌اش وارد گفت‌وگو می‌شود و به نمایندگی از نسل خود، به جوانان نسلی که کیومرث پوراحمد (در کفش‌هایم کو؟) به‌درستی از آن‌ها به «نسل استیو جابز» یاد کرده می‌گوید آن‌ها برای کمک به پیشرفت حتی حاضرند جان خود را نیز فدای جوان‌ها و پیش‌قراولان توسعه و امنیت کشور کنند. اما متاسفانه به شکل عجیبی متناقض‌ترین نکته‌ی فیلم در همین نقطه است که شکل می‌‌گیرد. جایی که فیلم‌ساز فقط شعار می‌دهد ولی به آن عمل نمی‌کند! به نظر نمی‌رسد به توضیح بیش‌تری نیاز باشد. غیبت معنادار حاتمی‌کیا در مراسم اختتامیه‌ی جشنواره (بخوانید: شب ستایش از جوانان سینما) خود به اندازه‌ی کافی گویا بود.


نکته: این یادداشت پیش از این در پانصد و پنجمین شماره‌ی ماهنامه‌ی فیلم (اسفند 94) به چاپ رسیده است.

مستندساز ایرانی و تصویری از عجیب‌ترین فیلمساز تاریخ سینما

پوستر فیلم «اورسن ولز صحبت می‌کند» ساخته‌ی نیما قلیزادگان

در ششمین برنامه از دوره‌ی جدید کانون فیلم «سینماحقیقت» که در سالن نمایش مرکز گسترش سینمای مستند و تجربی برگزار می‌شود ابتدا فیلم مستند «اُورسن ولز صحبت می‌کند» ساخته‌ی نیما قلیزادگان به نمایش درآمد و سپس این فیلم با حضور خسرو دهقان (منتقد سینما) مورد نقد و بررسی قرار گرفت.
در ابتدای جلسه، نیما قلیزادگان در پاسخ به پرسش ناصر صفاریان (مسئول جلسه‌های نمایش فیلم) مبنی بر ایده‌ی ساخت فیلم با استفاده از مواد خام آرشیوی گفت: «از اورسن ولز سخنرانی‌ها و گفت‌وگوهای تصویری متعددی به جا مانده که بخش عمده‌ای از نیازهای این فیلم را برطرف می‌کرد. به همین دلیل از همان ابتدا که ایده‌ی ساخت چنین فیلمی به ذهنم رسید تصمیم گرفتم فقط از تصویرهای خود او استفاده کنم و ایده‌ی ضبط گفت‌وگوهایی در باره‌ی این فیلمساز سرشناس سینمای جهان را کنار بگذارم.»
وی سپس در پاسخ به پرسش دیگری در باره‌ی مدت زمان ساخت این مستند (از مرحله‌ی پرورش ایده و تحقیق تا پایان تدوین و تکمیل فیلم) گفت: «ایده‌ی ساخت «اورسن ولز صحبت می‌کند» از جایی شکل گرفت که در جریان گردآوری مجموعه‌ای از بهترین فیلم‌سازان سینمای جهان متوجه شدم به غیر از مستند اسکاری «نبرد همشهری کین» تقریباً هیچ فیلم قابل اعتنای دیگری در باره‌ی اورسن ولز وجود ندارد. اما از آن‌جا که در هنگام تلاش برای پیدا کردن مستندهایی مرتبط با این فیلم‌ساز به تصویرهای آرشیوی متعددی دست پیدا کرده بودم به این فکر افتادم که خودم دست به کار شوم و در باره‌ی اورسن ولز فیلم بسازم.» متن کامل این گزارش در ادامه‌ی مطلب در دسترس است. بخوانیدش.

ادامه نوشته

چرخش دوربین به سوی درون مستندساز/ گزارشی از نمایش مستندهای «شش چشم» و «دستور آشپزی»

پوستر فیلم «دستور آشپزی» ساخته‌ی محمد شیروانیعصر روز یکشنبه ۱۹ اردیبهشت در پنجمین برنامه از دوره‌ی جدید کانون فیلم «سینماحقیقت» ابتدا فیلم‌های «شش چشم» و «دستور آشپزی» از ساخته‌های مستند و تجربی محمد شیروانی به نمایش درآمد و سپس نقد و بررسی این دو فیلم با حضور امیر پوریا (منتقد سینما) صورت گرفت.
در ابتدای جلسه، ناصر صفاریان، مجری برنامه با اشاره به هم‌زمانی نمایش این فیلم‌ها با برگزاری مسابقه‌های حساس فوتبال در لیگ برتر، استقبال تماشاگران از فیلم‌های به نمایش درآمده را محصول جذابیت سینمای تجربی و مستند، و تمایل قابل ستایش مخاطبان به تماشای این نوع فیلم‌ها در چنین شرایطی دانست.
سپس محمد شیروانی با اشاره به موانع موجود بر سر راه تکثیر و توزیع گسترده فیلم‌های مستند و تجربی در شبکه‌ی نمایش خانگی گفت: «متاسفانه در طول سال‌های گذشته با استفاده از برچسب‌هایی نظیر سینمای مستقل، آلترناتیو و نظیر این‌ها مانع رسیدن این‌گونه فیلم‌ها به دست مردم شده‌اند در حالی که مخاطبان اصلی این آثار مردم هستند و فیلم‌هایی از این دست ساخته شده و می‌شوند تا به دست تماشاگران واقعی خود برسد.»
شیروانی سپس در پاسخ به پرسش ناصر صفاریان مبنی بر نحوه‌ی دسته‌بندی این فیلم‌ها به «ویدئوآرت» و «مستند» گفت: «در سال‌های اخیر شرح و توضیح درباره‌ی فیلم‌ها و نحوه‌ی دسته‌بندی آن‌ها خیلی مهم شده؛ در حالی که قبلاً این‌جور چیزها غیر ضروری به نظر می‌رسید و چندان اهمیت نداشت.»
وی در ادامه در باره‌ی نحوه‌ی ساخت فیلم «شش چشم» گفت: «چند سال پیش از من دعوت شده بود تا با مستند «هفت فیلم‌ساز زن نابینا» در جلسه‌ی نمایش فیلم یکی از موسسه‌های آموزشی شرکت کنم. تصمیم گرفتم برای تبلیغ فیلم مورد بحث و با استفاده از تصویرهای آن، یک «دمو» درست کنم. اما وقتی ساخت این نمونه‌ی آزمایشی به پایان رسید خودم از آن خوشم آمد و احساس کردم با استفاده از آن می‌توان نمایش‌های دیگری تدارک دید. در حقیقت یک تجربه‌ی بازیگوشانه با نماهای آن اثر به فیلم مستقل دیگری تبدیل شد؛ و به تعبیری بهتر این فرصت را پیدا کرد که حیات خود را در قالب دیگری ادامه بدهد.» متن کامل این گزارش را می‌توانید در ادامه‌ی مطلب بخوانید.

ادامه نوشته

تصویر یک سردار، در دل غربت و فراموشی/ گزارشی از نمایش و نقد و بررسی فیلم «ایستاده در غبار»

پوستر فیلم «ایستاده در غبار» ساخته‌ی محمدحسین مهدویان

روز گذشته (پنجم اردیبهشت) «ایستاده در غبار» در حالی مورد نقد و بررسی قرار گرفت که سازنده‌ی این فیلم تحسین شده‌، دلیل نمایش در بخش رقابتی جشنواره‌ی فیلم فجر و هم‌چنین استقبال علاقه‌مندان سینمای مستند از آن را ناشی از ساختار بینابینی این فیلم دانست.
محمدحسین مهدویان که به همراه حبیب احمدزاده (کارشناس ادبیات دفاع‌ مقدس و مستندساز) در جلسه‌ی نمایش و تحلیل این فیلم شرکت کرده بود در توضیح این نکته گفت: «بعضی فیلم‌ها مستندند و بعضی دیگر داستانی. اما بعضی فیلم‌ها هم هستند که در مرز باریک میان این دو گونه قرار دارند و مخاطبان، گاهی آن‌ها را مستند می‌دانند و گاهی داستانی. از این زاویه، تلاش برای توضیح این نکته که کدام یکی از این دو وجه در «ایستاده در غبار» پررنگ‌تر است غیرضروری و بی‌فایده به نظر می‌رسد.»
وی افزود: «مشکل از جایی آغاز می‌شود که مخاطبان سینمای داستانی چنین فیلمی را مستند می‌دانند و مخاطبان سینمای مستند آن را داستانی می‌بینند؛ و همین نکته‌ی به ظاهر ساده باعث شده برخلاف سایر جشنواره‌ها، نمایش این‌گونه فیلم‌ها در کشور ما با چالش‌ مواجه باشد.»
متن کامل این گزارش را می‌توانید در ادامه‌ی مطلب بخوانید.

ادامه نوشته

عشق به تاریخ/ نگاهی به فیلم ایستاده در غبار (محمدحسین مهدویان)

نمایی از فیلم ایستاده در غبار

یک مستند بازسازی‌ شده‌ی جذاب و بسیار درخشان که در نگاه نخست می‌توانست در جشنواره‌ی فیلم‌های مستند شرکت داده شود اما در جشنواره‌ی فیلم‌های داستانی به نمایش درآمد؛ تا هم بهتر دیده شود و هم، سرمشق و نمونه‌ای باشد برای فیلم‌سازانی که علاقه دارند درباره‌ی برخی شخصیت‌های شناخته شده و تاریخی فیلم بسازند. اگر قرار باشد نام ببریم، در سینما فیلم چ و در تلویزیون، معمای شاه از جمله مهم‌ترین آثاری هستند که هنگام فکر کردن به این نکته به ذهن می‌رسند. آثاری که اگر وجه استنادی قوی‌تری داشتند تا این حد شکننده و پر انتقاد ظاهر نمی‌شدند.
در ایستاده در غبار با مدلی از بازسازی لحظه‌های مستند روبه‌روییم که از دامن تحقیقات مفصل و دامنه‌دار، و هم‌چنین کشف و بازیافت مستندات صوتی، تصویری و مکتوب درباره‌ی شخصیت اصلی (‌احمد متوسلیان) حاصل شده است. همان چیزی که فیلم‌های مشابه ندارند یا دست‌کم با خوش‌بینی می‌توان گفت کم دارند. هنر فیلم‌ساز (برخلاف اسلاف خود که متاسفانه در غیبت چهره‌های شاخص، معمولاً بر صدر هم نشانده می‌شوند) بیش از آن که در بازسازی دقیق و مو به موی صحنه‌های واقعی نهفته باشد، در عشق آشکار و البته آغوش گشوده‌ی او رو به اسناد و مدارک به جا مانده تجلی یافته است. عشقی که باعث شده او به‌جای عبور دادن واقعیت از صافی ذهن و جان خود– و نگارش فیلم‌نامه‌ای بر اساس واقعیت‌های تاریخی– از حقایق تاریخی به نفع نمایشِ شاید بتوان گفت منحصر به فردِ خود بهره ببرد. اینک دهه‌ها از زمانی که شخصیت‌های غیرواقعی (نظیر فارست‌گامپ) به لطف جلوه‌پردازی‌های کامپیوتری موفق شدند با شخصیت‌های واقعی (مثل رییس‌جمهور وقتِ آمریکا) دیدار و حتی گفت‌وگو کنند گذشته و زنده کردن شخصیت‌هایی که در دنیای ما حضور فیزیکی ندارند به تمهیدات جذاب دیگری نیاز دارد که یکی از آن‌ها می‌تواند همین باشد که در ایستاده در غبار به کار رفته؛ یعنی استفاده از تصویر فردی شبیه به خود شخصیت، با استفاده از صدا و گفته‌های خود او. البته فیلم‌ساز برای اتصال خط روایتِ فیلم به سایر بخش‌های آن، از روایت دوستان، بستگان و نزدیکان سردار متوسلیان نیز به نفع داستان‌پردازی بهره برده اما آن‌چه که می‌تواند چشم اسفندیارِ چنین فیلمی تلقی شود نحوه‌ی خاص معرفی این شخصیت برای کسانی‌ست که از نقش و تاثیر او در تاریخ جنگ اطلاع دارند؛ نه کسانی که درباره‌ی او هیچ نمی‌دانند. عدم اشاره به نام کسانی که از صدایشان در خط روایتِ فیلم استفاده شده و هم‌چنین پرش‌های (گاه ناگزیر) فیلم‌ساز از روی برخی مقاطع زندگی متوسلیان (نظیر تحصیل در دانشگاه و نحوه‌ی خاص ربوده شدن او در لبنان) ناخواسته چنین کارکردی را تقویت کرده است. حال آن که ایستاده در غبار اساساً برای معرفی این شخصیت به جوانان و نوجوانان ساخته شده؛ نه میان‌سال‌ها و پیرهایی که از میان فیلم‌های خبری، مطالب نشریات و تحلیل‌های رسانه‌ها برش‌هایی از زندگی او را شنیده یا خوانده‌اند.


نکته: این یادداشت پیش از این در پانصد و پنجمین شماره‌ی ماهنامه‌ی سینمایی فیلم به چاپ رسیده است.

فیلم‌درمانی در قالب یک روایت شخصی/ گزارشی از نمایش و نقد و بررسی «رد پای چه‌گوارا» در مرکز گسترش

پوستر فیلم «رد پای چه‌گوارا» ساخته‌ی علی‌رضا رفوگرانشب گذشته (یکشنبه بیست و نهم فروردین‌ ماه) در تازه‌ترین برنامه از مجموعه جلسه‌های نمایش فیلم که هر هفته در مرکز گسترش سینمای مستند و تجربی برگزار می‌شود ابتدا مستند «رد پای چه‌گوارا» به نمایش درآمد و سپس این فیلم با حضور نیما عباس‌پور از منتقدان سینما مورد نقد و بررسی قرار گرفت.در ابتدای این جلسه، ناصر صفاریان، مسئول برگزاری جلسات نمایش فیلم ضمن اشاره به معدود تولیدات سینمای جهان که درباره‌ی شخصیت ارنستو چه‌گوارا ساخته شده، به ردپای تولیدات سینمای مستند ایران در این زمینه اشاره کرد و «رد پای چه‌گوارا» را شاخص‌ترین فیلمی دانست که تا کنون توسط مستندسازان ایرانی ساخته شده است.
وی افزود: «همین که در کشور ما و به جای سینمای داستان‌گو، سینمای مستند برای پرداختن به زندگی شخصیتی با ویژگی‌های ارنستو چه‌گوارا پیش‌قدم شده، حکایت از موفقیت این سینما در نگاه به چشم‌اندازهایی فرامرزی و پرداختن به سوژه‌هایی با ویژگی‌های بین‌المللی دارد.» متن کامل این گزارش را می‌توانید در ادامه‌ی مطلب بخوانید.

ادامه نوشته

بیان هنرمندانه در قالب سینمای دیجیتال/ گزارشی از نمایش فیلم‌های کیارستمی در مرکز گسترش

شب گذشته در نخستین جلسه از تازه‌ترین سری برنامه‌های نمایش فیلم که در مرکز گسترش سینمای مستند و تجربی برگزار می‌شود ابتدا فیلم‌های کوتاه «پرنده‌ها»، «تخم‌مرغ‌ها»، «فرش ایرانی» و «جاده‌ها» (از ساخته‌های عباس کیارستمی) به نمایش درآمد و سپس این فیلم‌ها توسط سیف‌الله صمدیان و شادمهر راستین مورد نقد و بررسی قرار گرفت. متن کامل را در ادامه‌ی مطلب بخوانید.

عباس کیارستمی

ادامه نوشته

یک روز تا ابد/ گفت‌وگو با سعید روستایی، کارگردان «ابد و یک روز»

پوستر فیلم ابد و یک روزچه موفقیت‌های خیره‌کننده ابد و یک روز را حاصل ذوق‌زدگی دسته‌جمعیِ جشنواره، تماشاگران و منتقدان بدانیم، و چه این موفقیت‌ها را حق طبیعی اثری با این میزان تاثیرگذاری بدانیم، باید پذیرفت کارگردان جوان این فیلم، پدیده سی و چهارمین دوره جشنواره فیلم فجر بوده است. فیلم‌سازی که در بیست و شش سالگی موفق شده کاری کند تا فیلمی چنین تلخ و گزنده (با تعدادی از درخشان‌ترین و تکان‌دهنده‌ترین سکانس‌های دست‌کم یک دهه اخیر) در صدر فهرست بهترین انتخاب‌های سال جا خوش کند.
سعید روستایی که در سال‌های گذشته به واسطه فیلم‌های کوتاهش در جشنواره‌های مختلف مطرح بوده، در گفت‌وگویی که در ادامه‌ی مطلب می‌خوانید درباره دلایل رویکرد خود برای ساخت فیلم بلند و سینمایی و هم‌چنین عناصری که به‌صورت مستقیم در شکل‌گیری و پرورش ابد... تاثیر داشته توضیح داده است.

ادامه نوشته

ارزش افزوده‌ی کلمات/ نگاهی به فیلم «جوانی» ساخته‌ی پائولو سورنتینو

پاول دانو و مایکل کین در صحنه‌ای از فیلم جوانی

در صحنه‌ای از فیلم جوانی (پائولو سورنتینو) بازیگری که در دامنه‌ی آلپ و در هتل محل اقامت فِرِد بالینجر (استاد بزرگ عرصه‌ی موسیقی با حضور سِر مایکل کِینِ ِبزرگ) حضور دارد در حین قدم‌زدن با او می‌گوید: «توی ویکی‌پدیا خوندم در جوانی، یه مدت زیر نظر [ایگور] استراوینسکی* بودید.» و از بالینجر می‌خواهد تا درباره‌ی استراوینسکی و احتمالاً رفتار و عقایدش برای او توضیح بدهد. بالینجر وقتی اصرار جیمی تری (پائول دانو) را می‌بیند در پاسخ می‌گوید: «استراوینسکی یه بار بهم گفت که روشنفکرها سلیقه ندارن؛ و من از اون روز هر کاری تونستم کردم تا روشنفکر نشم!» این جمله‌ها و کلمه‌ها جدا از آن که فضای کلی فیلم را بازتاب می‌دهند نشانه‌هایی هستند تا بیننده از طریق آن بتواند زیر و بم چنین شخصیتی را دریافته و احتمالاً با او همدلی کند. اصلاً به نظر می‌رسد کاربرد همین کلمه‌هاست که می‌تواند تماشاگر این فیلمِ غریب و کُند و ساکن را قانع کند که بالینجر پیشنهاد اجرای کنسرت از سوی ملکه الیزابت دوم (به مناسبت تولد شاهزاده فیلیپ) را رد کند یا فراتر از آن‌، رابطة غریب او و دوست قدیمی‌اش (میک با حضور درخشانِ هاروِی کایتل در این نقش) را دریابد.

در صحنه‌ی دیگری از همین فیلم، پزشک معالج بالینجر بدون آن که ملاحظات اخلاقی را در نظر بگیرد، در پاسخ به پرسش او مبنی بر تحلیل آزمایش‌هایی که برای چکاپ سلامتی انجام داده می‌گوید: «خوش‌بختانه شما مثل یک اسب سالمید!» و در ادامه، زمانی که نگرانی بالینجر نسبت به بزرگ شدن غده‌ی پروستات خود را می‌بیند به او می‌گوید: «نگرانی‌تون بی‌مورده و باید بگم تنها چیزی که بیرون از این‌جا انتظار شما رو می‌کشه جوونیه.» بیان این جمله، در حقیقت جدا از آن که استدلال نام‌گذاری اثر را بر ملا می‌کند، حامل مهم‌ترین پیام فیلم نیز هست. پیامِ نادیده گرفتن نشانه‌های پیری و دل سپردن به آن‌چه که فرشِ روزگار پیش پای آدم می‌گسترد. به این ترتیب پائولو سورنتینو که خود، نویسنده‌ی فیلم‌نامه‌ی جوانی نیز هست ضمن کاربرد کلمه‌های موثری که ارزش و قدرت‌های نهفته‌ای در درون خود دارند مضمون اصلی فیلم را از مرز فراواقعیت (مکتب ظاهراً مورد علاقه‌ی پائولو سورنتینو) فراتر می‌بَرَد و طعم و ذائقه‌ای جهانی به آن می‌بخشد. چنان که در حال حاضر اغلب جوامع دنیا (از جمله ایران) بیم آن را دارند که دردسرها، دغدغه‌ها و مشکلات دامن‌گیرِ نسل پیر و پا به سن گذاشته بر امور رایج و عمدتاً ضروری سایه انداخته و چرخ زندگی را از کار بیندازد. به همین دلیل پایین آمدن فِرِد بالینجر از خر شیطان و برگزاری کنسرت مجلل و باشکوه آخر فیلم را احتمالاً باید به حساب قدرت همان کلمه‌های آرمان‌گرایانه و امیدبخش گذاشت. در غیر این صورت دلیلی نداشت بالینجر که در ابتدای فیلم با آن همه اعتماد به نفس– و البته تفرعن کنترل شده– به فرستاده‌ی ویژه‌ی ملکه الیزابت پاسخ منفی داده بود روی صحنه رفته و آن قطعه‌ی جادویی را به نمایش بگذارد. قطعه‌ای که به گفته‌ی بالینجر تنها کسی که می‌توانسته آن را اجرا کند همسرش بوده؛ و در پایان فیلم می‌بینیم خواننده‌ای دیگر (و چه‌بسا بهتر) جایگزین او شده است.
* ایگور استراوینسکی: آهنگساز شهیر روسی


نکته: این یادداشت پیش از این در یک‌صدو پنجاه و ششمین شماره‌ی ماهنامه‌ی فیلمنگار (آذر 94) به چاپ رسیده است.نمایی از فیلم جوانی

زیر چتر رحمت/ نگاهی به فیلم «غیرمنتظره» ساخته‌ی کریس سوانبرگ

نمایی از فیلم «غیرمنتظره» ساخته‌ی کریس سوانبرگغیرمنتظره (کریس سوانبرگ) با نماهایی آغاز می‌شود که جدا از معرفی کوتاه شخصیت اصلی داستان (سامانتا ابوت) برش‌های کوتاهی از محل زندگی این شخصیت (شهر شیکاگو)، ویژگی خاص و عجیب محل کار او (استفاده از اشعه ایکس در گِیت بازرسی دبیرستان) و هم‌چنین تصویر یافته‌هایش از جست‌وجو در اینترنت را هم در بر می‌گیرد. یافته‌هایی که نشان می‌دهد سامانتا ابوت به دنبال دریافت اطلاعات درباره‌ی علائمی‌ست که بتواند پیش از مراجعه به پزشک، او را از احتمال بارداری‌ خود مطمئن سازد. این بخش از فیلم که زمانی کم‌تر از سه دقیقه را در بر می‌گیرد یک معرفی بسیار کوتاه و فشرده، و هم‌چنین یک مقدمه‌ی پرانرژی برای ورود تماشاگر به دنیایی‌ست که شاید برای بسیاری از مخاطبان ناشناخته باشد. اما همین قطعه‌ی کوتاه دست‌کم به‌عنوان یک تمهید پیش‌برنده در نگارش فیلم‌نامه قابل بررسی است؛ و البته به نکته‌ای اشاره دارد که به شهادت همین فیلم، در سراسر دنیا دغدغه‌ی بخشی از زنان را تشکیل می‌دهد. زنانی که امنیت شغلی ندارند و هم‌زمان با رشد جنینی که در رَحِم‌ دارند، موقعیت شغلی و حرفه‌ای خود را در خطر می‌بینند و نگرانند تا در کنار دست و پنجه نرم کردن با دنیای عجیب و غریبی که تولد نوزاد (بخوانید: فرزندِ ناخواسته) آن را رقم می‌زند، شاید در تلاطم و تنگنای اقتصادی هم غوطه‌ور شوند. در همین فیلم، زمانی که سامانتا مشغول جست‌وجوی اینترنتی‌ست نامه‌‌ای از یکی از دوستانش دریافت می‌کند که موضوع آن یافتن شغلی تازه در یکی از موزه‌هاست اما همین موقعیت شغلی هم با وجود تمایل کارفرما (پس از انجام گفت‌وگوی حضوری) به سرانجام نمی‌رسد و بارداریِ بدون برنامه‌ی قبلی، سامانتا را از دست یافتن به آن باز می‌دارد. نکته این‌جاست که کریس سوانبرگ (کارگردان فیلم که به همراه مگان مرسی‌یر نگارش فیلم‌نامه‌ی غیرمنتظره را برعهده داشته‌) در این بخش با ایجاد یک چالش غافلگیرکننده‌ی دیگر (مواجهه قهرمان داستان با بارداری یکی از دانش‌آموزانش که باعث انصراف او از رفتن به دانشگاه خواهد شد) کاری می‌کند تا توجه مخاطب به‌جای تمرکز بر تغییرات فیزیولوژیک، فردی، خانوادگی و حتی اجتماعیِ ناشی از حاملگی، به موضوع دیگری جلب شود. موضوع کمک غریزیِ والدین به تداوم چرخه‌ی حیات و تاکید بر معجزه‌ی به‌ظاهر ساده‌ای که نشان می‌دهد خداوند با وجود اِشراف بر اَعمالِ افرادی که پهنه‌ی زمین را با حضور خود آلوده کرده‌اند خوش‌بختانه هنوز سایه‌ی رحمتش را از نوع بشر دریغ نکرده است؛ حتی اگر این باران غیرمنتظره به نظر برسد.


 نکته: این نوشته پیش از این در یک‌صد و پنجاه و پنجمین شماره‌ی ماهنامه‌ی فیلمنگار (آبان 94) به چاپ رسیده است. 

با مرهم نوستالژی

پوستر فیلم مستند «روزی روزگاری سینما»اگر فیلم‌ها و مستندهایی که به صورت پراکنده و حاشیه‌ای به موضوع سالن‌های سینما و تعطیلی آن‌ها پرداخته‌اند را کنار بگذاریم می‌توان گفت روزی روزگاری سینما (ساخته‌ی مشترک شهرام میراب‌اقدم و سام ارجمندی) تا امروز تنها فیلم مستندی‌ست که به صورت متمرکز به موضوع تاسیس و تعطیلی گسترده‌ی سینماها در ایران پرداخته است. این فیلم که اتفاقاً در روز ملی سینمای ایران در شبکه‌ی نمایش خانگی توزیع شد غم‌نامه‌ای بر سرگذشت تالارهای پر از رنگ و نوری‌ست که زمانی منبع الهام و رویاپردازی بخش عمده‌ای از مخاطبان سینما بودند و اینک در گوشه‌گوشه‌ی تهران و برخی شهرهای بزرگ، به آینه‌‌های دق تبدیل شده‌اند. آینه‌هایی رو به رویابین‌ها و عاشقان سینما که تنها کارکردشان برآوردن آه و افسوس آن‌هاست و دیگر هیچ. روزی روزگاری سینما با نماهایی از سینماهای قدیمی و در هم شکسته‌ی خیابان پیروزی تهران آغاز می‌شود. به این ترتیب و به صورت تلویحی به یکی از مهم‌ترین مقاطع تاریخ سینمای ایران اشاره می‌شود که شامل پیروزی انقلاب اسلامی و سوختن تعدادی از سینماها در آتش خشم مردم انقلابی‌ست. مقطعی که سازندگان این فیلم، بنای حسرت و غم‌خواری خود را در زمین آن پی‌ریزی کرده‌اند. به این ترتیب بلافاصله پس از نمایش تصویرهایی از وضعیت بغرنج نخستین سالن سینما در ایران (که بقایای رو به تخریب آن در خیابان امیرکبیر فعلی به نمایش گذاشته می‌شود) با تلخ‌کامی آپاراتچی سینما گلریز همراه می‌شویم که به ورشکستگی سینما و سرنوشت غم‌انگیز کارکنان آن اشاره می‌کند. روزی روزگاری سینما بی آن که ادعای پژوهش و تحقیق درباره‌ی دلیل یا دلایل تعطیلی سینماها در ایران را داشته باشد می‌کوشد تا با مرهم نوستالژی، زخم ناسورِ آدم‌های غریب سینما را تا حدی خنک نگه‌دارد. آدم‌هایی که زمانی قلب سینماهای این شهر را به حرکت وا می‌داشته‌اند و حالا جز گریستن بر مزار آن، چاره‌ی دیگری ندارند. به تعبیری بهتر این فیلم به پاسِ دلِ غمگین و زخم‌خورده‌ی آپاراتچی‌ها و کارکنان گم‌نام سینماها ساخته شده و این، مهم‌ترین امتیاز اثری‌ست که با جزییاتی تحسین‌برانگیز به بزرگ‌ترین گورستان سینما در جهان (لاله‌زار با حدود بیست سالن) اشاره کرده است. از این زاویه، تاثیرگذارترین بخش فیلم جایی‌ست که دوربین سازندگان فیلم، اشک‌های تلخ و صادقانه‌ی سرکنترل سینما پیروزی را در قاب می‌گیرد. مردی از یک نسل تباه شده که گویی می‌رود تا با بستن درهای سینما، دردهای خود را در پشت دهلیز رویا پنهان کند.
از دیگر ویژگی‌های قابل اشاره‌ی این فیلم می‌توان به ثبت نماهایی از سینماهای رها شده در غبار فراموشی اشاره کرد که تغییر کاربریِ تعدادی از آن‌ها باعث شده تصویر امروزشان بسیار عجیب و غیرمنتظره از کار در بیاید. از آن جمله می‌توان به تصویری از سینماهای «پارک»، «امپریال» و «اسکار» اشاره کرد که به‌ ترتیب به کمیته‌ی رزمی مساجد، دفتری برای یک جمعیت خیریه و حسینیه‌ی شانجانی‌های مقیم تهران تبدیل شده‌اند! با این وجود رویکرد سازندگان فیلم با چنین اتمسفری چندان هم‌خوان نیست و به جای این که غم‌خوارانه و نوستالژیک باشد بیش‌تر خبری و گزارشی‌ست. این احساسی‌ست که تمهید دوربین روی دست کارگردان‌های فیلم و بی‌قراری‌ها و تکان‌های پایان‌ناپذیر بخش عمده‌ای از تصویرها به تماشاگر منتقل می‌کند. این در حالی‌ست که نگاه حسرت‌آلود فیلم ایجاب می‌کرد غمِ از دست رفتن این سرمایه‌های عمومی با حساسیت و دقت بیش‌تری به مخاطب القا شود. به عنوان مثال زمانی که به «گراندسینما» به‌عنوان نخستین سینمای تهران به سبک امروزی اشاره می‌شود کافی بود تصویر این مکان قدیمی به وضعیت غم‌انگیز آن در لاله‌زارِ امروز پیوند بخورد تا طبق خواسته‌ی سازندگان فیلم، آه از نهاد تماشاگر برخیزد اما حتی در این بخش هم با تصویرهایی با رویکرد خبری روبه‌رو هستیم که گویی از اخبار تلویزیون در حال پخش است! البته تصویربردار فیلم (شهرام‌ میراب‌اقدم که خود یکی از کارگردان‌ها هم بوده) برای تقویت این حس از هیچ تلاشی فروگذار نبوده و تلاش کرده تا با ثبت تصویرهایی از پلاک‌های جدید و قدیم برخی سینماها، کیسه‌های چای که به در و دیوار آن‌ها پرتاب شده، صندلی‌های پاره، دیوارهای فروریخته و چیزهایی از این قبیل بر افسوس عمیق مخاطب خود بیفزاید. این رویکرد متناقض (تفاوت در زبان و تصویر فیلم) که احتمالاً از سلیقه‌های متفاوت سازندگان فیلم نشات گرفته فقط شامل دکوپاژ نیست و جدا از گرافیک ناهمسان، گفتار متن و جنبه‌ی استنادی فیلم را نیز در بر می‌گیرد. استفاده از تپق‌ها، نماهای غیر قابل استفاده و لحن خبری یک مجری در لابه‌لای گفتار متن هم از آن تمهید‌های نخ‌نما شده‌ای‌ست که به دشواری می‌توان برای آن منطق تراشید. اوج این طنز سبُک جایی‌‌‌ست که گوینده‌ی اخبار (هوشنگ رادی‌پور) خطاب به «بینندگان عزیز» می‌گوید: «اطلاع داشته باشید تا پایان سال 1389 از اول خیابان شریعتی تا انتها پنج سینما وجود دارد!» یا برای خواندن خبر تعطیل شدن سینما کانون قدس (پس از چند ماه فعالیت نمایشی) از عبارت «به خبری که هم‌ اکنون به دست ما رسید...» استفاده می‌کند که بیش از آن که طنزآمیز و تصویری از حامد بهداد، راوی مستند «روزی روزگاری سینما»نمایشی باشد لوس و بی‌معنی است. جالب‌ این که راوی گفتار متن (حامد بهداد که می‌توانست امتیاز اصلی و برگ برنده‌ی فیلم باشد) هم نتوانسته از نخستین آزمون خود در این زمینه سربلند بیرون بیاید و حاصل آن، قرائت نادرست کلمه‌ها و نام‌هایی‌ست که متاسفانه بدون تصحیح نهایی، در حاشیه‌ی صوتی فیلم به جا مانده است. از کاربرد خودمانیِ نام ساموئل خاچیکیان (که به‌صورت سام‌وِل بیان‌ می‌شود) و سِندیکا (به‌جای سَندیکا) که بگذریم، آن‌چه مایه‌ی تعجب می‌شود تلفظ نادرست نام برخی سینماها و چهره‌ها توسط اوست که در بعضی موارد کم‌وبیش هم‌زمان با اشاره‌ی تصویری فیلم به همان مکان‌ها و آدم‌ها به نمایش گذاشته می‌شود. در این میان تلفظ نام قدیمیِ سینما صحرا (Rivoli) که بهداد آن را با کاربرد کسره برای حرف «واو» (به‌صورت ریوِلی) می‌خواند بیش از همه به چشم می‌آید. یا رابرت آلدریچ، کارگردان فیلم 12 مرد خبیث که با روایت او به اِلدریچ تبدیل شده است.
این تمهید سازندگان فیلم (دعوت از حامد بهداد برای اجرای گفتار متن) بیش از هر چیز آدم را یاد حرفی از احمدرضا احمدی می‌اندازد که در جایی گفته بود: «برای کمک به فروش کتاب‌ها بهتر است از علی دایی یا هدیه تهرانی خواهش کنیم برای آن‌ها مقدمه بنویسند!» با این وجود ظاهراً این تمهید تبلیغاتی موثر بوده و در آشفته‌بازار شبکه‌ی نمایش خانگی توجه مخاطبان بیش‌تری را به این فیلم و موضوع آن جلب کرده است. البته مواردی که ذکر شد تنها بخشی از دیدگاه ساده‌گیرانه‌ی سازندگان فیلم در برابر این موضوع جذاب و گسترده را به نمایش می‌گذارد. دیدگاهی که باعث می‌شود عدم اشاره‌ی آن‌ها به منابع مکتوب و تصویری خود را به حساب خام‌دستی و شتاب‌زدگی بگذاریم، عدم معرفی تکه فیلم‌های سینمایی را به پای خستگی مفرط تدوین‌گر بنویسیم و تاکید کارگردان‌های فیلم بر نامعلوم بودن نشانی سینما «شهاب» را نادیده بگیریم. آن‌هم در فیلمی که اصلاً در رثای سینماهای نابود و فراموش شده ساخته شده است! متاسفانه در سال‌های اخیر مستندهای متعددی را می‌توان نمونه آورد که سازندگان آن‌ها پس از پایان تدوین اولیه، کار فیلم را پایان‌یافته و نهایی تلقی کرده‌اند. در حالی که بعضی فیلم‌ها تازه پس از نخستین نمایش‌ها زبان باز کرده و حیات و راه خود را برای ماندگار شدن پی می‌گیرند؛ و این اصلی‌ترین و مهم‌ترین نقطه‌ضعفی‌ست که روزی روزگاری سینما با آن روبه‌روست.


مرتبط: پیوند به همین مطلب در سایت ماهنامه‌ی سینمایی فیلم

مرتبط: یادداشت دیگری در ارتباط با همین فیلم

در اهمیت یک خط نگاه ساده/ نگاهی به فیلم «مرد پرنده‌ای» ساخته‌ی الخاندرو گونزالس‌ایناریتو

نمایی از فیلم «مرد پرنده‌ای» ساخته‌ی الخاندرو گونزالس ایناریتوآخرین لحظه‌های مرد پرنده‌ای (الخاندرو گونزالس‌ایناریتو) در جایی به پایان می‌رسد که ریگان تامسون (مایکل کیتون) از پیِ یک خودکشی نافرجام روی تخت بیمارستان افتاده و در آینه به بینیِ تازه عمل‌کرده‌اش– که بیش‌تر به منقار شبیه شده– نگاه می‌کند. در چنین وضعیتی ظاهراً نقاب ابرقهرمان مورد علاقه‌ی ریگان– که زمانی نان زندگی و شهرت او را در روغن می‌انداخته– از کاربرد ابزاریِ خود فاصله گرفته و به جای چهره قبلی، روی صورت بازیگر این نقش نشسته است. نمودی از شباهت جسم به آن‌چه که بخشی از آرمان‌های بی‌پایان و ذهنی بشر را در بر می‌گیرد. در حقیقت، ریگان تامسون که اینک در آستانه‌ی پیری، خود را در ورطه‌ی سقوط به ژرفنای فراموشی و هم‌چنین کم‌توجهی از سوی مخاطبان دنیای سرگرمی می‌بیند با عبور کردن از مرز باریک و حریرِ حایل میان واقعیت و خیال، بیش از هر زمان دیگری خود را در رویای یک مرد پرنده و ابرقهرمان غوطه‌ور ساخته است. آن‌گونه که با خود می‌پندارد اگر پنجره‌ی اتاق بیمارستان را باز کرده و رو به فضای خالی و سیال آسمان تا کف خیابان آغوش بگشاید شاید تا ابد بتواند در گوشه‌ای از رویای دختر جوانش قهرمان باقی بماند. دختری که از بدِ حادثه– یا شاید هم خوش‌بختانه– راه و مسیر خود او را پی گرفته و دنبال پیشه و حرفه‌ی بازیگری است. جدا از گزینش هوشمندانه‌ی گونزالس‌ایناریتو در انتخاب اِما استون برای اجرای این نقش (با آن‌ چشمان بسیار درشت و عجیب که گویی از آسمان چشم درشت‌های فیلم تیم برتون به زمین این فیلم پرتاب شده!) آن‌چه که واپسین سکانس مرد پرنده‌ای را به درخشان‌ترین بخش این «فضیلت» تبدیل کرده (می‌دانید که عنوان فرعی این اثر «فضیلت غیرمترقبه ناآگاهی» است) تمهید [احتمالاً] دسته‌جمعیِ چهار فیلمنامه‌نویس فیلم برای تشریح و کاربرد خط نگاه او است. خطی که همزمان با نگاه نگران سامانتا (استون) از سنگفرش‌های کف خیابان تا ابرهای دل آسمان ادامه پیدا می‌کند و مسیر نزول تا صعود یک قهرمان فراموش‌شده را به نمایش می‌گذارد. قهرمانی که می‌توانست لکه ننگی باشد پهن شده در پیاده‌روِ کنار بیمارستان، اما ظاهراً به جای آن در آغوش آسمان به پرواز درآمده است. آن‌هم با یک خط نگاه ساده؛ از پایین به بالا!


 نکته: این یادداشت پیش از این در یک‌صد و پنجاه و چهارمین شماره‌ی ماهنامه‌ی فیلمنگار (مهرماه 94) به چاپ رسیده است.

نمای دیگری از فیلم «مرد پرنده‌ای»

بازخواني يك گفت‌وگو با كارگردان ايراني برنده اسكار: بيماري يعني بي‌ماري!

زمستان هشت سال پيش، زماني كه فيلم رقص در غبار اكران شده بود به پيشنهاد هوشنگ گلمكاني قرار شد با اصغر فرهادي تماس بگيرم و با او درباره اولين فيلمش گفت‌وگو كنم. اين گفت‌وگو كه قرار بود در ماهنامه فيلم منتشر شود در آخرين روز فيلم‌برداري فيلم دومش (شهر زيبا) و در دفتر توليد اين دو فيلم (شركت نشانه) انجام شد. وقتي براي اولين بار فرهادي را با آن جثه ريزنقش و قد نسبتاً كوتاه ديدم هرگز نمي‌توانستم تصور كنم روزي او را در مقابل چشم ميلياردها تماشاگر مراسم اسكار و بالاي پله‌هاي سالن كداك تيه‌تر خواهم ديد؛ در حالي كه با افتخار، اين تنديس جادويي را به دست گرفته و آن را به ايراني‌هاي خوش‌حالي تقديم مي‌كند كه «در روزهاي تبادل كلماتي نظير جنگ، تهديد و خشونت در ميان سياستمداران» نام ايران عزيز را از «دريچه باشكوه فرهنگ» مي‌شنوند. فرهنگ غني و كهني كه به تعبير زيباي او «زير غبار سياست» پنهان مانده است.
فرهادي در اين گفت‌وگو‌ كه دي ماه 1382 منتشر شده– و گزيده‌اي از آن را مي‌توانيد در ادامه مطلب بخوانيد– به نكته‌هاي جالبي اشاره كرده كه از پيِ گذشت سال‌ها هنوز هم جذاب و خواندني‌ست. او در فيلم اولش به شكل عجيبي داستانش را به مكان خلوتي هدايت كرده بود (تا شايد بهتر بتواند توانايي و استعدادش را به نمايش بگذارد)؛ و در اين خلوت‌گزيني اختياري، به سراغ بياباني رفته بود كه به قول خودش «تخت نباشد و در عين حال، خط افق در آن به صورت يك خط صاف ديده نشود.» سرزميني به گفته او «برآمده از يك زندگي مدفون شده» كه خيلي اتفاقي و در يكي از سفرهايش به حاشيه‌ي كوير يزد آن را يافته بود: «درست پشت يك تپه...روستايي فرورفته در خاك كه گنبدهاي بيرون مانده‌ي چند تا از خانه‌ها تنها نشانه‌هايش بود. روستايي بدون روح زندگي، و البته با كانال آب و قنات كه مارهاي داستان فيلم به راحتي مي‌توانستند در آن نفس بكشند.»
ادامه نوشته

قلب‌های شیشه‌ای/ نگاهی به فیلم «شاعر زباله‌ها»

شاعر زباله‌ها ساخته‌ی محمد احمدینكته: چهارشنبه سيزدهم دی قرار بود فيلم شاعر زباله‌ها اولين ساخته محمد احمدي به نمايش عمومی گذاشته شود. حتا قراردادهای اكرانش هم امضا شده بود. اما ظاهراً مديران اداره كل نظارت و نمايش  صلاح ندانسته‌اند که این فیلم در شرایط فعلی به نمايش گذاشته شود؛ و البته اصلاحيه‌هايی به آن زده‌اند كه اگر من جای سازنده‌ی فیلم بودم ديگر قيدش را می‌زدم؛ چون در اين صورت شاعر زباله‌ها تبدیل به فيلم بيهوده‌ای مي شود كه به قول محسن مخملباف دیگر حتا تلنگری به هيچ‌كس نيست! به هر حال با خودم قرار گذاشته بودم يادداشتی را كه برای اين فيلم نوشته بودم همزمان با اكرانش در وبلاگ بگذارم. عجالتاً نقدش را بخوانيد تا شايد مديران اداره كل نظارت و ارزشيابی از خر شيطان پايين بيايند و  دستور بایگانی کردن مجوز نمايشش را پاره کنند!


کسانی که فيلم‌نامه‌ی اوليه شاعر زباله‌ها را در وب‌سايت محسن مخملباف خوانده باشند می‌دانند دشواری کار سازنده فيلم، در کجا بوده ؛ خيلی سخت است که آدم يکی از فيلم‌نامه های مخملباف را (آن‌هم به عنوان اولين تجربه‌ی فيلمسازی) برگزيند و البته استقلال خود را هم حفظ کند. ادبيات، زبان و لحن و نگاه مخملباف به گونه ای است که هرچقدر فيلم ساز، فيلم را کنترل کند، باز هم نگاه و ايده های او از جایی بيرون می زند! يکي از آن ها نگاه سياسی است که در آثار متاخر او حکم سقوط آزاد را برايش داشته و به عنوان مثال به داستان و فيلم نامه‌ای با ويژگی‌های فراموشی منجر شده؛ نوشته‌ای که به طور حتم جزو ضعيف ترين آثار مکتوب مخملباف محسوب می‌شود و شانس با او يار بود که مقدمات ساخت آن فراهم نشد! محمد احمدی که از گبه به اين سو، با خانه و خانواده مخملباف همسو بوده، در هنگام ساخت شاعر زباله‌ها بيش از آن که موقعيت را براي تخليه روانی خود مناسب ببيند به دنبال تجربه کردن بوده؛ تجربه نزديک شدن به قلب شيشه ای برخي آدم ها که در اين روز و روزگار، در حکم کيميا است. البته او در مستند درخشان اسير، انتظار... هم  دورخيز مناسبی براي نزديک شدن به حريم اين محدوده داشت. اصلاً شايد بتوان موفقيت اين فيلم را در تعريف کردن کم و بيش بدون لکنت داستانش به حساب تجربه قبلی فيلم ساز گذاشت. اما بی‌انصافی است اگر از تسلط او در هدايت فيلم به مسير سلامت، يادی به ميان نيايد.

 متن اصلی شاعر زباله ها به صورت بالقوه ازاين نيرو برخوردار بوده که اثری سطحی و شعارزده از آن ساخته شود. اما سازنده فيلم با به جان خريدن غيرمنطقی بودن رفتار دختر جوان (ليلا حاتمی) از اشاره مستقيم  به دليل آن صرفنظر کرده تا با تلنگرهايی که  به هوش تماشاگر می‌زند، فيلم خود را بسازد. مرگ غير منتظره مرد شاعر در حمام خانه‌اش يکی از آن هاست. و تعبير او از گاو بودن خود – که کاغذ می‌خورد و شعر تحويل مي دهد- هم يکي ديگر. (گفتم که، بالاخره ديدگاه مخملباف، در جايی از فيلم بيرون می‌زند!) با اين وجود آن‌چه که گرمای فيلم را در برخی لحظه‌ها (مثل گريستن رفتگر هنگام زمزمه کردن شعری از فدريکو گارسيالورکا) کم يا کم اثر کرده، لحن آميخته به تصنع بازيگر آن نقش است؛ نکته‌ای که البته  به‌دليل  ويژگی‌های خاص فيزيکی‌اش، نزديک شدن فيلم به لحن مطلوب فيلمساز را رقم زده اما با وجود تلاش های انجام شده، در نفوذ به عمق قلب و جان تماشاگر، چندان موفق نيست.