نمایی از فیلم پسر ویشتاسب ساخته‌ی عباس صاحباغلب کسانی که به کرمانشاه سفر کرده‌اند، احتمالاً سری هم به ایزدکده‌ی باستانی «بیستون» در چهل کیلومتری این شهر زیبا زده‌اند. کوهِ ستبری، تکیه داده به کناره‌راهی باستانی که سنگ‌نگاره‌ها و سنگ‌نوشته‌های تاریخی و مهمی را در قلب خود جای داده است. کتیبه‌ای که تقریباً 2509 سال پیش به دستور داریوش هخامنشی بر سینه‌ی کوه «بیستون» ایجاد شد تا در کنار «فرّ‌ وَ هَر»، 9 نفر از فرمانروایان شکست‌خورده، 2 تن از بزرگان پارس و هم‌چنین گئوماتِ مُغ، نقشی از او نیز به عنوان پادشاه پیروز باقی بماند. اثری متعلق به پانصد و بیست سال پیش از میلاد مسیح (ع) که اینک در ارتفاع 130 متری سطح زمین، یکی از مهم‌ترین مفاخر کهن و باستانیِ ایران‌زمین به شمار می‌رود؛ یکی از زیباترین و ارزشمندترین یادگارهای به جا مانده از دوران هخامنشیان.
در این کتیبه، جدا از فرمان‌نامه و اندرزهای داریوش بزرگ، شرح پیروزی‌های این فرمانروای هخامنشی، هم به خط میخی و هم به سه زبان دیگر (پارسیِ باستان، عیلامی و بابِلی) آمده است. کتیبه‌ای که در آن، داریوش با تاجی کنگره‌دار و قامتی 178 سانتی‌متری، فراتر و بزرگ‌تر از سایرین دیده می‌شود؛ و مستند «پسر ویشتاسپ» می‌کوشد سایر جزییات آن را با مخاطبان خود به اشتراک بگذارد. جزییاتی نظیر حضور ذلت‌بار و پرخفّت گئوماتِ مُغ (پیشوایی زردشتی که ادعای پادشاهی داشت و به دستور داریوش‌شاه کشته شد) در زیر پای چپِ پادشاه، شورشی‌های همراه او در حالی که ریسمان بر گردن و دست در نگاره دارند، ملازمان شاه با نیزه و کمان، و مهم‌تر از همه، نشان نمادین «اهورا مزدا» در حال اعطای حلقه‌ی قدرت به پادشاه هخامنشی.
شاید بتوان مهم‌ترین امتیاز این مستند را نزدیک کردن تماشاگر به این کتیبه‌ی فاخر و چشم‌نواز دانست. کتیبه‌ای که به روایت همین فیلم، رالینسون، باستان‌شناس اروپایی و علاقه‌مند به تاریخ ایران را بر آن داشت تا در وضعیتی کاملاً متزلزل (در حالی که بدنش را به صخره تکیه داده و دفترچه‌ی یادداشت خود را با دست چپ گرفته بود) با دست راست از کتیبه رونوشت بردارد! کتیبه‌ای که اینک به لطف این فیلم، امکان پیدا کرده تا از پی قرن‌ها با مخاطب خود ارتباط برقرار کند.
از این زاویه می‌توان گفت مستند «پسر ویشتاسب» شرایطی فراهم می‌کند تا تماشاگران علاقه‌مندی که همواره از پایینِ کوه به این سنگ‌نگاره‌ی زیبا ولی سراسر ابهام و ایهام نگاه کرده‌اند دست‌کم بتوانند بخشی از رازهای آن را دریابند. رازهایی که والتر هنکلمن (پروفسور مطالعات هخامنشی و عیلامی) در همین فیلم می‌گوید با تمام تلاش‌هایی که در طول دهه‌ها و سده‌های گذشته صورت گرفته، هنوز هم نمی‌توان تحقیقات به دست آمده را ترجمه و یک برگردان دقیق از محتوای این سنگ‌نوشته دانست؛ و بیش‌تر، نوعی خوانش و ساختن متن است تا چیزی دیگر. خوانشی برآمده از اتاق مطالعات اروپا و کپی‌های مختلف باستان‌شناسان در قرن نوزدهم میلادی.
در این زمینه باید گفت آن‌چه که باعث می‌شود تا جزییاتِ تصویریِ کتیبه، از جلوه‌ی قابل انتظار و مورد نظر برخوردار نباشد، گرافیک کم‌وبیش نامناسب و انتخاب فونت‌های نامتناسب با این فضای کهن و تاریخی‌ است. عناصری که گاهی مثل بخش اشاره به کاربرد خط‌های مختلف در سنگ‌نگاره‌های چپ و راستِ کتیبه، کاربرد لازم را ندارد (زبان اکدی، «اکری» خوانده می‌شود)؛ و گاهی مثل سکانس اشاره به مشابهت‌های کتیبه‌ی «بیستون» با نگاره‌ی «آنوبانینی» در منطقه‌ی سر پل ذهاب از جذابیت لازم و متناسب با ویژگی‌های این فیلم برخوردار نیست.
با این وجود آن‌چه در پایان تماشای «پسر ویشتاسپ» در ذهن مخاطب ته‌نشین می‌شود، عظمت، اهمیت و جذابیت بی‌انتها در این کتیبه‌ی کهن‌تاریخی است. کتیبه‌ای که در آن بخشی از تاریخ پر فراز و نشیب سلسله‌ی هخامنشی روایت شده؛ و چه بسا اگر به دستور داریوش، مسیر دسترسی به آن تخریب نشده بود، شاید امروز از این سنگ‌نوشته و سنگ‌نگاره‌ی زیبا چیزی باقی نمانده بود که به آن ببالیم.
مرتبط: پیوند به همین نوشته در سایت جشنواره‌ی سینماحقیقت