روز باشکوه شهر کوچک/ نگاهی به فیلم مستند «صفر تا سکو» ساختهی سحر مصیبی
نویسنده و کارگردان: سحر مصیبی. تصویربردار: رضا عبیات. صدابردار: هادی معنوی. تدوین: حمیلا مؤید. عکاس: مریم مجد. مدیر تولید: سمیرا علایی. تهیهکنندگان: مهتاب کرامتی، طهورا ابوالقاسمی.
صفر تا سکو را میتوان رمزگشایی از موفقیتهای ورزشی در سطح ملی و جهانی دانست. موفقیتهایی که اغلب ما تنها از طریق اخبار و همچنین نمایش برشهایی از اینگونه مسابقهها در برنامههای ورزشی یا شبکههای اجتماعی شاهد آن بودهایم؛ بی آن که بدانیم در پسِ این خوشحالیهای عمیق و وصفناپذیری که در ورزشگاهها و محافل ورزشی موج میزند، چه مرارتها و رنجهایی در جریان بوده و چه تلاشهایی انجام شده تا مثلاً یک قهرمان از کشور ما روی سکو بایستد، و شادی و غرور ملی را به مردم سرزمین خود اهدا کند. قهرمانی که برای به چنگ آوردن موفقیت و جنبههای مختلف آن، سخت تلاش کرده و جنگیده؛ آنهم درست در زمانی که اغلب ما درگیر روزمرّگی بودهایم و شاید مشکلات را بهانه کردهایم تا کمی استراحت کنیم و از زندگی لذت ببریم! میتوان گفت این فیلم حتی در سطحی وسیعتر، اصلاً دربارهی عنصری به نام موفقیت است؛ که اصلاً آسان به دست نمیآید، که برای به دست آوردنش باید خیلی تلاش کرد، که باید پشتکار و جدیت داشت، و خیلی «باید»های دیگر باید انجام داد تا به آن رسید. خصوصاً اگر زن باشی، مثل خواهران منصوریان در شهر نسبتاً کوچکی مثل سمیرم زندگی کنی و همیشه از این بترسی که روزی، همسرت از «حق» شرعی و قانونیاش برای ایجاد محدودیت و مانعتراشی استفاده کند! اما به شهادت صفر تا سکو سختکوشیِ این سه خواهر، ظاهراً تا حد زیادی این موانع را مهار کرده است. به عنوان مثال سهیلا منصوریان میگوید از وقتی او و خواهرش شهربانو در رقابتهای قهرمانیِ جهان رتبه آوردهاند نگاه منفی مردم نسبت به آنها تغییر کرده و حالا اجازه دارند با گرمکُن ورزشی در سطح شهر تردد کنند؛ آنهم در شهری که به گفتهی او یک نقطهی مذهبیست و بیشترِ زنها در آن چادر به سر دارند. یا همسر شهربانو میگوید با وجود زندگی در یک جامعهی مردسالار، خودش را از حقِ «ایجاد محدودیت برای همسر» محروم کرده تا سد راه موفقیتهای او نباشد؛ و مهمتر از همه این که آوازهی موفقیت رشکبرانگیز آنها در رشتهی خشن و رزمیِ «ووشو» باعث شده اینک در زادگاهشان به چهرهی معتبر و شناختهشدهای تبدیل شوند (اشاره به سکانس استقبال گسترده و عمومی در پایان فیلم) و این در حالیست که به دلایلی آشکار (خشونت نهفته در این رشتهی ورزشی و همچنین تیپ ظاهری زنان ورزشکار) امکان پخش این مسابقهها از تلویزیون وجود ندارد و اعلام خبر موفقیت احتمالی آنها فقط محدود به پخش خبر یا گزارشهای پراکندهی ورزشیست. البته باید پذیرفت همین نکتههای به ظاهر ساده، درامِ درونی فیلم را تشکیل داده و از این قابلیت آن برخوردار بوده که مخاطب فیلم را به یک مهمانی دعوت کند. مهمانی کوچک اما باشکوهی که در وهلهی نخست، خانواده و خواهران منصوریان برگزارکنندهی آن هستند؛ و البته شوق و گرمایی که تماشای فیلم در بین مخاطبان ایجاد کرده نشان میدهد آنها در کار خود موفق بودهاند. اما تاکید بر امواج این فضای شوقانگیز، بدون اشاره به نحوهی خاص کارگردانیِ آن بیانصافیست. شکلی از کار که در این فیلمِ بهخصوص، با حذف جلوهگریِ دوربین همراه بوده و اتفاقاً به ثبت جذابترین و تکرارنشدنیترین بخشهای آن منجر شده است. بخشهایی نظیر نیایشهای شبانهی مادر، اشکها و دعاهای خالصانهی او برای موفقیت دخترانش، تنهایی آزاردهندهی همسر شهربانو (در هنگام حضور او در اردو یا مسابقهها)، واکنش اعضای خانواده در هنگام پخش مستقیم مسابقه از ماهواره و بسیاری لحظههای جذاب دیگر که مهمترین فرازهای صفر تا سکو را تشکیل دادهاند. مستندی که با هوشمندیِ سازندهی فیلم، بهترین، مهمترین و تاثیرگذارترین بخشهای زندگی این سه خواهر را در مناسبترین زمان ممکن به تصویر آورده است. کافیست این فیلم را بدون نمایش ریاضت آنها (برای رسیدن به آمادگی و وزن مناسب)، حذف تلخ و ناباورانهی دو نفرشان (در جریان اردوهای سخت و نفسگیر) و پیروزی دراماتیک و غرورآفرین شهربانو (در سختترین و آخرین مرحلهی مسابقههای جهانی) تصور کنیم؛ تا دریابیم تحمل این لحظههای تاثیرگذار و دراماتیک، بدون پریدن قهرمان فیلم روی سکوی نخست و پخش سرود غرورآمیز «ای ایران» میتوانسته چهقدر دشوار و جانکاه باشد. و این نکتهایست که در برخی فیلمهای مشابه، معمولاً نتیجهی معکوس به همراه داشته. به گونهای که متاسفانه دراماتیکترین بخش فیلم به غمانگیزترین بخش آن تبدیل شده است! به عنوان مثال در مستند فوقماراتن (سعید کشاورز) که اتفاقاً موضوع مشابهی هم دارد و سال گذشته در جشنوارهی سینماحقیقت به نمایش درآمد، با قهرمانی به نام «قدرت» مواجهیم که یکنفس و بیوقفه در مسیری به طول 92 کیلومتر میدود و کارشناسان دو و میدانی، عنوان «قهرمانِ فوقماراتنِ جهان» را به او اطلاق میکنند اما وقتی تصمیم میگیرد با شکستن این رکورد، قهرمانی دوِ ماراتن المپیک و جهان را کسب کند، از درون میشکند و درمییابد که قادر به انجام این کار نیست!
در صفر تا سکو اهمیت طراحی مسیر فیلمنامه و فرصتیابی برای پاسخ به نیاز روانی تماشاگر (رسیدن به موفقیت در گام آخر) زمانی اهمیت پیدا میکند که بدانیم «واقعیت» در چنگ سازندهی فیلم نبوده تا به دلخواه یا نفعِ خود آن را تغییر بدهد؛ و چهبسا اگر قهرمان ماجرا در پایان شکست میخورد یا حتی روی سکوی دوم یا سوم میایستاد، در حال حاضر با فیلمی یکسره متفاوت روبهرو بودیم. فیلمی که هرچه بود، دیگر صفر تا سکو نبود!
در نهایت باید گفت در وانفسای رقابت امروز پخشکنندهها و فیلمسازان (برای دریافت نوبت اکران و سالن نمایش) آنچه که باعث شده تا این مستند جذاب ورزشی به سینماها راه پیدا کند، بیشک تاثیری برآمده از یک کار دستهجمعی و گروهیست. محصولی از سینمای پیشرو و مستند ایران که از نوع «نامریی» کارگردانی گرفته تا تدوین و صداگذاریِ آتشفشانی و همچنین انتخاب بهترین لحظههای آرشیوی، در شکلگیری آن نقش داشتهاند. به همین خاطر هم هست که اشاره به جاگیریِ نامتناسب تصویربردار فیلم در بعضی لحظهها (آنجا که سایهی دوربین، نقشِ عاملی فاصلهگذارانه را بازی میکند) یک ایراد اضافه و حتی میتوان گفت قابل چشمپوشیست. نکتهای که در کلیتِ ساختاری با ویژگیهای صفر تا سکو اصلاً قابل اشاره نیست!
مرتبط: پیوند به همین نوشته در سایت ماهنامهی سینمایی فیلم