آغاز در پایان/ گزارشی از نمایش فیلم «در جستوجوی فریده»
بعدازظهر روز یکشنبه ششم خردادماه مستند «در جستوجوی فریده» ساختهی مشترک آزاده موسوی و کورش عطایی در سالن سینماحقیقت مرکز گسترش سینمای مستند و تجربی به نمایش درآمد و سپس این فیلم با حضور دکتر مصطفی جلالیفخر، منتقد سینما مورد نقد و بررسی قرار گرفت.
استقبال چشمگیر مخاطبان از مستند مورد اشاره به حدی بود که فیلم مورد بحث، در هر دو سالن، به صورت همزمان و با ظرفیت کامل به نمایش درآمد.
در ابتدای جلسهی نقد و بررسی، کورش عطایی، یکی از کارگردانهای این فیلم در پاسخ به پرسش ناصر صفاریان (مجری برنامه و مسئول جلسههای نمایش فیلم) دربارهی نحوهی تقسیمبندی وظایف کارگردانی گفت: «واقعیت این است که در این نوع کارگردانی، تقسیم وظایف خیلی خطکشی شده نیست و به صورت ناخودآگاه انجام میشود.»
وی که در این فیلم و به همراه همکارش آزاده موسوی به تلاشهای یک زن ساکن هلند برای پیدا کردن ریشههای ایرانی خود پرداخته گفت: «برخلاف تصور، هر دو ما همیشه سر صحنهی تصویربرداری حضور داریم و اینگونه نیست که هرکدام یک بخش از فیلم را کارگردانی کنیم. در حقیقت این تقسیم وظایف با توجه به تواناییها و ویژگیهایی که در وجودمان هست انجام میشود.»
عطایی سپس افزود: «به نظرم وقتی میتوان به صورت گروهی فیلم ساخت، چرا آدم یکنفری فیلم بسازد؟ وقتی دو نفری یک موضوع را انتخاب میکنید، در حقیقت دو فکر، دو ایده و دو سلیقه به سوژه فکر میکند. به عبارتی دیگر جلب نظر شخص دیگر به عنوان همکار، مثل راضی کردن بخشی از مخاطبهاست. اگر بتوانید نظر همکارتان را جلب کنید، بدون شک نظر قادر خواهید بود بخشی از مخاطبان خود را نیز جلب کنید.»
آزاده موسوی، دیگر کارگردان این فیلم نیز در اینباره گفت: «شاید بتوان گفت یکی از چیزهایی که به کارگردانی مشترک ما کمک میکند آغاز همکاریمان از دورهی دانشجویی است. به تعبیری بهتر ما یاد گرفتن و کار کردن را با هم آغاز کردیم.»
وی که پیش از این در ساخت مستند «از ایران، یک جدایی» با کورش عطایی همکاری داشته گفت: «البته ما هم بهخاطر برخی مسائل با هم دعوا میکنیم اما دعواهایمان بیشتر در جهت پیشرفت و بهبودِ کار است؛ و از این نظر به نظرم دوران دانشجویی به حل مسالمتآمیز این مسائل کمک کرده است.»
موسوی سپس در پاسخ به پرسش ناصر صفاریان دربارهی نحوهی پیدا کردن شخصیت اصلی فیلم گفت: «ایدهی اولیهی ساخت این فیلم از مواجهه با گزارش یکی از روزنامهها دربارهی فریده (شخصیت اصلی فیلم) شروع شد. وقتی از ماجرای زندگی عجیب او باخبر شدیم احساس کردیم میتواند سوژهی جذابی برای ساخت یک فیلم باشد.»
وی در ادامه گفت: «از طریق یک خبرنگار هلندی مقیم ایران که فریده را میشناخت با او تماس گرفتیم. فریده به محض دریافت ایمیل ما بسیار خوشحال شد و از آنجا که قصد داشت به ایران سفر کند برای همکاری اعلام آمادگی کرد.»
بخش بعدی جلسه به صحبتهای منتقد مهمان اختصاص داشت. دکتر مصطفی جلالیفخر دربارهی فیلم به نمایش درآمد گفت: «مدتها بود مستندی ندیده بودم که اجزای درستی داشته و قصد نداشته باشد تا از عنوان «مستند» به قصد چشم پوشاندن بر خطاهای فیلم استفاده کند.»
وی «در جستوجوی فریده» را «یک فیلم خوب و متعادل» دانست و افزود: «میتوان گفت مهمترین ویژگی آن رعایت توازن در تمام اجزای فیلم بود. در سراسر فیلم یک تعادل حسی دیده میشد که سازندگان فیلم، بهصورت تعمدی از آن برای کنترل استفاده کرده بودند.»
جلالیفخر سپس این فیلم را «واجد قابلیتهای دراماتیک، تعلیقی، اجتماعی و انتقادی» دانست و افزود: «اگر سازندگان «در جستوجوی فریده» این قابلیتها را به اغراق آمیخته بودند بهطور حتم فیلم از چنین تعادلی خارج میشد؛ در حالی که مهمترین ویژگی این فیلم، استفادهی خوب و به اندازه از تمام این قابلیتها بود.»
وی گفت: «مستند «در جستوجوی فریده» آرامآرام بر مخاطب خود تاثیر میگذارد و این از عدم تلاش و تقلای سازندگان فیلم برای دیده شدن به هر نحو برمیآید. در حقیقت میتوان گفت فیلم، زمانی که به پایان میرسد، تازه در ذهن مخاطب آغاز میشود؛ و این ویژگی خاصی است که کمتر فیلم و مستندی داراست.»
در بخش دیگری از جلسه، آزاده موسوی، یکی از کارگردانهای فیلم مورد بحث در پاسخ به پرسش یکی از تماشاگران حاضر در سالن که معتقد بود شخصیتهای فیلم بازیگر هستند و صحنهها با هماهنگی قبلی ساخته شده گفت: «برخلاف تصور، حتی یک نما از فیلم هم با تمرین قبلی تصویربرداری نشده؛ و همهی آنها در لحظه اتفاق افتاده است.»
وی گفت: «ایجاد این حس احتمالاً به دلیل استفاده از دو دوربین برای ضبط بسیاری از لحظههاست؛ و مدل تدوین و حال و هوای فیلم که از دکوپاژ آن برمیآید باعث شده خیلیها با خود فکر کنند این یک فیلم بازسازیشده یا مستندی داستانی است.»
کورش عطایی نیز در پاسخ به پرسش دیگری دربارهی واقعی بودن شخصیتهای فیلم گفت: «هیچکدام از آنها نابازیگر نیستند و اصلاً در این فیلم هیچ بازیگری حضور ندارد.»
وی سپس دربارهی طبیعی بودن رفتار آدمها و عدم واکنش آنها نسبت به دوربین تصویربرداری گفت: «استدلال خود ما این بود که آنها اینقدر مجذوب شخصیت فریده و معرفی کردن خود به او بودند که حضور ما بهعنوان سازندگان فیلم چندان برایشان اهمیت نداشت.»
بخش پایانی نقد و بررسی این فیلم به صحبتهای منتقد مهمان جلسه اختصاص داشت. دکتر جلالیفخر در این بخش با اشاره به ماهیت فطری شخصیت اصلی فیلم گفت: «او همچون آدمی است که گویی تازه به دنیا آمده و به همین دلیل برخوردها، انتظارات، واکنشها و کنشمندیهای او شبیه کسی است که پس از سالها دوباره به قلمرو کودکی از دست رفتهی خود قدم گذاشته. کسی که مثل شیشه زلال و شفاف شده؛ و به همینخاطر با آغوش باز از همهی اتفاقهای اطراف خود استقبال میکند.»
وی گفت: «او در هیچکدام از بخشهای فیلم با واکنشی ناشی از شک و تردید، بدبینی و حتی حس تبعیض نسبت به آدمهای اطراف خود دیده نمیشود و در حقیقت، او به تمام آنچه که در اطرافاش میگذرد با نگاه مثبت نگاه میکند.»
دکتر جلالیفخر سپس با اشاره به جملهی تعیینکننده و پایانی فیلم که به خودشناسی شخصیت اصلی داستان اشاره دارد گفت: «جملهای که فریده به زبان میآوَرَد فیلم را از ورطهی ناکامی، شکست و انتظار دور میکند و کاری میکند تا دایرهی فیلم با یک نتیجهگیری درست بسته شود. نتیجهگیری مطلوبی که به شکل عجیبی، تنها با بیان کردن یک جمله حاصل شده است.»