سي و دومين جشنواره فيلم فجرجشنواره‌ی امسال هم به پایان رسید. جشنواره‌ای که بی‌هیچ تعارفی، جشنواره‌ی فیلم‌های متوسط و رو به پایین بود و رقابت فیلم‌سازانی از نسل‌های مختلف با هم‌دیگر، در دو نکته خلاصه شده بود: دست‌کم گرفتن مساله‌ای به‌نام رقابت، و مهم‌تر از همه: نادیده گرفتن دستور زبان سینما که در کشور ما هم‌چون روحیه‌ی عمومیِ قانون‌گریزی، ظاهراً یک اتفاق کاملاً مرسوم و عادی‌ست! در نگاه نخست، انتخاب بهترین‌ها در میان بیست و چهار فیلم از آثار شرکت‌کننده در جشنواره، شاید نتواند گزینش مطلوبی از تمام فیلم‌های سال آینده سینمای ایران باشد اما خوش‌بختانه آثاری که موفق به دیدن‌شان شدم فیلم‌های مهم‌تر و مطرح‌تر جشنواره به حساب می‌آیند. و حاصل (برای ارتباط بهتر با منظور بنده) چنین گزینشی‌ست:

فیلم‌هایی که می‌توانستند یک اثر کوتاه جذاب باشند اما بی‌جهت کش آمده بودند تا به فیلم سینمایی تبدیل شوند: شیار 143 (نرگس آبیار)، میهمان داریم (محمدمهدی عسگرپور) و فردا (ایمان افشاریان و مهدی پاکدل)
فیلم‌هایی که سازندگان‌شان ظرفیت داستان خود را دریافته و خوش‌بختانه برخلاف فیلم‌های پاراگراف قبلی، اصراری بر رساندن زمان فیلم به نود دقیقه نداشتند: رد کارپت (رضا عطاران) و امروز (رضا میرکریمی) که زمانی کم‌تر از هشتاد دقیقه داشتند.
فیلم‌هایی که جز در سکانس‌‌هایی محدود، غافل‌گیری چندانی نداشتند و در نهایت ناباوری، کم‌تر از حد انتظار ظاهر شدند: چ (ابراهیم حاتمی‌کیا)، رستاخیز (احمدرضا درویش) و امروز (رضا میرکریمی)
فیلم‌هایی که برخلاف انتظاری که از سازندگان‌شان می‌رفت پر از حفره‌های ریز و درشت بودند و متاسفانه بعضی از آن‌ها به کمدی‌های ناخواسته‌ای تبدیل شده بودند: متروپل (مسعود کیمیایی)، اشباح (داریوش مهرجویی)، پنجاه قدم آخر (کیومرث پوراحمد) و مهم‌تر از همه: رنج و سرمستی (جهانگیر الماسی)
فیلم‌هایی که یادآور آثار دیگری بودند: با دیگران (ناصر ضمیری) یادآور شهرت (مرحوم ایرج قادری)، دو ساعت بعد، مهرآباد (علی‌رضا فرید) یادآور آبی (کریستف کیسلوفسکی) و فصل فراموشی فریبا (عباس رافعی) یادآور سگ‌کشی (بهرام بیضایی)
فیلم‌هایی که عنصر فیلم‌نامه و مضمون و درون‌مایه‌ی آن را دست‌کم و در بعضی موارد، کاملاً نادیده گرفته بودند: رد کارپت (رضا عطاران)، فصل فراموشی فریبا (عباس رافعی)، دو ساعت بعد، مهرآباد (علی‌رضا فرید)، لامپ صد (سعید آقاخانی) و مهم‌تر از همه: دربست آزادی (مهرشاد کارخانی)
سوژه‌های جذابی که از میانه به بعد، کنترل و هدایت‌شان از دست کارگردان خارج شده بود: طبقه‌ی حساس (کمال تبریزی)، بیداری برای سه روز (مسعود امینی‌تیرانی)، لامپ صد (سعید آقاخانی)
فیلم‌های متوسطی که نقطه‌ضعف‌‌های خود را در پشت سوژه‌ی جنجالی خود پنهان کرده بودند: خانه‌ی پدری (کیانوش عیاری)، طبقه‌ی حساس (کمال تبریزی)
فیلم‌نامه‌نویسی که اصلاً در حد و اندازه‌ی «اسم» خود ظاهر نشد: پیمان قاسم‌خانی (طبقه‌ی حساس)
فیلم‌نامه‌‌نویسی که بیش‌تر به بازیگری اهمیت داده بود تا نویسندگی: باز هم پیمان قاسم‌خانی (در طبقه‌ی حساس و زندگی مشترک آقای محمودی و بانو)
فیلم‌هایی که برش‌ها و تصویرهایی از واقعیت و تلخی‌های جامعه‌ی امروز ایران را می‌شد در آن‌ها دید: عصبانی نیستم! (رضا درمیشیان)، امروز (رضا میرکریمی)، خانه‌ی پدری (کیانوش عیاری) و قصه‌ها (رخشان بنی‌اعتماد)
فیلم‌هایی که به‌نوعی تکرار و در ادامه‌ی فیلم یا فیلم‌های قبلی سازندگان‌شان بودند: زندگی مشترک آقای محمودی و بانو (روح‌الله حجازی)، قصه‌ها (رخشان بنی‌اعتماد)
بازی‌های درخشانی که به مهم‌ترین ویژگی اثر خود تبدیل شدند: پرویز پرستویی (در امروز)، مهدی فخیم‌زاده (در آذر، شهدخت، پرویز و دیگران)، هنگامه حمیدزاده و ملیکا شریفی‌نیا (در اشباح)، ترانه علیدوستی و حمید فرخ‌نژاد (در زندگی مشترک آقای محمودی و بانو)
بازی‌های درخشانی که نادیده گرفته شدند: باران کوثری و نوید محمدزاده (در عصبانی نیستم!)، مهراوه شریفی‌نیا و محمدرضا فروتن (در قصه‌ها)
فیلم‌هایی که حتی به درد پخش از تلویزیون (مثلا در عصر جمعه) هم نمی‌خورند: فردا (ایمان افشاریان و مهدی پاکدل) و رنج و سرمستی (جهانگیر الماسی)
فیلم‌های مهمی که تلخی‌شان تا مدت‌ها در ذهن تماشاگر رسوب می‌کند: خانه‌ی پدری (کیانوش عیاری)، عصبانی نیستم! (رضا درمیشیان) و امروز (رضا میرکریمی)
و در نهایت، سه فیلم انتخابی نگارنده از جشنواره‌ی امسال (به‌ترتیب اولویت): عصبانی نیستم! (رضا درمیشیان)، امروز (رضا میرکریمی) و قصه‌ها (رخشان بنی‌اعتماد).
باقی انتخاب‌ها هم بماند تا ابتدای اسفند و انتشار شماره‌ی بعدی ماهنامه‌ فیلم. باقی بقایتان.