اقتصاد سینماسینمای ایران در سال گذشته استقبالی رویایی را پشت سر گذاشت. استقبالی چندین و چند میلیاردی که بیش و پیش از هر چیز بر این نکته صحه می‌گذارد که مخاطبان ایرانی «غیرقابل پیش‌بینی‌ترین» تماشاگران سینمای جهان هستند. تماشاگرانی که در روزهای نوروز 95 تا پیش از طلوع آفتاب در سینماها ‌ماندند و اواخر تابستان (هم‌زمان با آغاز نمایش فروشنده اصغر فرهادی) حتی برای سانس‌های پیش از طلوع آفتاب هم بلیت تهیه کردند! بخشی از این استقبال را می‌توان و باید به حساب علاقه‌ی عمومی به «سرگرمی» گذاشت. عنصری که هر زمان سینمای ایران به آن توجه و علاقه نشان داده موفق بوده و هر زمان آن را دست کم گرفته باعث شده گیشه‌ها سیر نزولی فروش را تجربه کنند. بخش دیگر این استقبال را– که این یکی اصلاً دست کم گرفتنی نیست– باید به حساب تبلیغات گذاشت. تبلیغات گسترده و چشم‌گیری که با گسترش ساعت‌افزون ماهواره‌ها و رسانه‌های پیام‌رسانِ دیجیتال، اینک بارِ تبلیغات «سنتی» (پخش تیزرهای تلویزیونی و نصب پوستر و بیلبورد در اماکن عمومی) و در وجهی گسترده‌تر، وظیفه‌ی تبلیغات «شفاهی» (یا «دهان به دهان») را هم به دوش گرفته است. همان نکته‌ای که سال‌هاست تهیه‌کننده‌ها و پخش‌کننده‌های تولیدات سینمایی در ایران بر موفقیت آن صحه گذاشته و می‌گذارند.
بمباران تبلیغاتی تعدادی از این فیلم‌ها توسط برخی شبکه‌های ماهواره‌ای، جدا از مخاطبان و علاقه‌مندانِ همیشگی سینمای ایران، تنها توانست پای چندهزار نفر علاقه‌مند و کنجکاو دیگر را به سینما باز کند؛ در حالی که فارغ از مرزهای جغرافیایی، جذابیت و خاصیت رویاپروری سینما به گونه‌ای است که مستعد جذب مخاطبان چند میلیونی و حتی چند ده یا چند صد میلیونی است (همان پتانسیلی که آواتار ساخته‌ی جیمز کامرون را به پرخرج‌ترین و در عین حال، پرفروش‌ترین فیلم تاریخ سینمای جهان تبدیل کرد) در حالی که اقتصاد نیمه‌دولتی سینمای ایران به دلایلی واضح (نظارت‌های دوره‌ای و سلیقه‌ای، جذابیت‌های محدود، و کمبود یا بهتر بگویم نبودِ سینما در بسیاری از شهرهای کشور) به مخاطبی در نهایت، دو میلیون و پانصد هزار نفری رضایت داده است؛ مخاطبی که متاسفانه در خوش‌بینانه‌ترین حالت، تمام سالن‌های سینما (خصوصاً در شهرهای بزرگ) قابلیت سرویس‌دهی به همه‌ی آن‌ها را ندارند!
سال گذشته و در روزهای پس از پایان جشنواره‌ی فیلم فجر بسیاری از منتقدان و صاحب‌نظران سینمای ایران، نگرانی خود را ابراز و اعلام کردند به نمایش درآمدن فیلم‌های حاضر در جشنواره می‌تواند آن ته‌مانده مخاطب اصیل و پر و پا قرص سینمای ایران را نیز دلزده کند؛ و این تقریباً مشابه چیزی است که امسال و پیش از آغاز سال نو خورشیدی هم شنیده می‌شود. اما باید پذیرفت آن‌چه که آمار رویایی فروش فیلم‌ها در سال 95 را به اوج رسانده، تنها محدود به چند فیلم (از جمله: فروشنده، من سالوادور نیستم، پنجاه کیلو آلبالو، ابد و یک‌روز، بارکد، سلام بمبئی، بادیگارد و لانتوری) است که فقط تعداد محدودی از آن‌ها (شامل: ابد و یک روز، بارکد، بادیگارد و لانتوری) در جشنواره‌ی سی و چهارم فجر حضور داشتند. به همین دلیل باید گفت این فیلم‌ها اغلب به دلیل تبلیغات طولانی‌مدت و هم‌چنین جذابیت‌های داستانی و بصری‌ خود موفق شده‌اند مخاطبان را به سینماها جذب کنند. اگرچه نمایش عمومی ابد و یک روز در فاصله‌ای کوتاه پس از درو کردن سیمرغ‌های جشنواره‌ی سی و چهارم و هم‌چنین اکران فروشنده پس از هت‌تریک و کسب دو نخل طلای بازیگری و فیلمنامه در جشنواره‌ی کن، در فروش چشم‌گیر این فیلم‌ها بی‌تاثیر نبوده است.
نکته‌ی قابل توجه دیگر، نقش و تاثیر پردیس‌های سینمایی در رونق بخشیدن به اقتصاد سینماست. پردیس‌هایی که در سال‌های اخیر با کنار گذاشتن روش‌های سنتیِ پخش و نمایش فیلم‌های سینمایی (تنها در یک سالن) موفق شدند خرق عادت عمل کرده و در کنار ارائه‌ی یک مجموعه‌ی جذاب و قابل دسترس (شامل: فروشگاه، رستوران و خدمات رفاهی) فیلم‌های متنوع را در سالن‌ها و سانس‌های مختلف به نمایش بگذارند. مجموعه‌ای که قابلیت آن را دارند تا در یک هم‌زیستی مسالمت‌آمیز، فیلم‌های پرفروش و کم‌فروش را در کنار هم عرضه کنند؛ و چه بسا از این طریق بر اقتصاد فیلم‌های ناتوان و کم‌فروش نیز اثرگذار باشند. بدیهی است امسال نیز به همین منوال پیش خواهد رفت. طبق شنیده‌ها فیلم‌های متعددی خارج از فضای جشنواره برای جلب و جذب گسترده‌ی مخاطبان اعلام آمادگی کرده‌اند؛ و این در حالی است که هنوز هیچ‌کدام از آن‌ها حتی در صف طولانی اکران هم قرار نگرفته‌اند. هنوز برای قضاوت درباره‌ی سرنوشت اکران 96 کمی زود است. باید کمی صبر کرد و منتظر ماند تا دید استراتژی فیلم‌های مدعی جذب مخاطب چیست و چه‌گونه عمل خواهند کرد. فعلاً تا آن زمان می‌توان به آمار صعودیِ فیلم «خوب، بد، جلف» (پیمان قاسم‌خانی) نگاه کرد و با آن سرگرم شد (این یادداشت پیش از رکوردشکنی گشت 2 در گیشه‌ها نوشته شده). ملغمه‌‌ای از واقع‌گرایی و فانتزی، طنز و لحن جدی، و البته ژانرهای مختلف که پیش از این، نزد اغلب پخش‌کننده‌ها جواب داده و با هدفِ سرگرم کردن و خنداندن مخاطب، به استقبال از بهترین، مفرح‌ترین و طولانی‌ترین دوره‌ی نمایشی سال (یعنی اکران نوروز) رفته است؛ دوره‌ای که گاهی مثل امسال از یک‌ماه پیش از عید نوروز آغاز می‌شود و بسته به میزانِ کفِ فروش، گاهی تا یک یا دو ‌ماه پس از آن هم ادامه می‌یابد!
نکته: این یادداشت در شماره‌ی اردیبهشت‌ ماهنامه‌ی صنعت و توسعه منتشر شده است.
مرتبط: پیوند به همین یادداشت در سایت صنعت و توسعه