ايده مجموعه تلويزيوني راه شب با داستان‌هايي در يک قالب اما جداگانه از کجا مي‌آيد؟
ايده اوليه از يک طرح ناکام نوشته مهدي هاشمي مي‌آيد. او ده پانزده سال پيش با محور قرار دادن راديو يک طرح براي اجرا در تلويزيون نوشته بود به نام «شب‌هاي راديو». ظاهراً اين طرح در سيمافيلم هم به تصويب رسيده بود. يک ملودرام به‌هم پيوسته بود که هسته اصلي‌اش مرا به فکر واداشت؛ اين‌که رسانه راديو مي‌تواند فراهم‌کننده بستري براي وحدت ملي باشد. اما همان‌طور که گفتم دلم نمي‌خواست در قالب ملودرام از اين عنصر استفاده کنم. به تبع نياز روحي به پرداختن درباره مسائل اجتماعي قشر متوسط, به مهدي هاشمي پيشنهاد دادم تا با همفکري همديگر روي طرح تازه‌اي با همين مضمون کار کنيم. اين شد که به اتفاق ايشان و محمد مسعود (تهيه‌کننده و مجري طرح مجموعه) پيشنهاد ساخت راه شب را به گروه فيلم و سريال شبکه سوم سيما ارائه کرديم. خوشبختانه با درک متقابلي که بين ما و آقاي تخشيد (مدير گروه فيلم و سريال اين شبکه) ايجاد شده بود خيلي زود به نتيجه رسيديم و کار شروع شد. قرار شد هر قسمت, داستان جداگانه‌اي داشته باشد و برشي از زندگي افراد ملموس اجتماع را به نمايش بگذارد. البته در اين زمينه بايد به دو نکته توجه مي‌کرديم. يکي اين‌که چنين ايده‌اي بايد افراد مختلفي از جامعه را دربر مي‌گرفت و ديگر اين‌که به دليل وجود عنصر راديو, آن‌ها بايد جزو طيف شنوندگان راديو قرار مي‌گرفتند؛ شايد مثلاً در خانه‌هايشان يا در هنگام کار و شيفت شب. 
يعني عنصري ديگر, با مخاطباني محدودتر. 
بله, ولي واقعيت اين است که در پايان توليد راه شب به اين نتيجه رسيدم که مي‌شد به نکته ديگري فکر کرد که اين محدوديت را هم از ميان بردارد. در آن صورت مي‌شد به شکل مستقيم وارد زندگي آدم‌ها و داستان‌شان شد. ضمن اين‌که بايد اشاره کرد در وضعيت فعلي, راديو چنين وضعيتي ندارد و با وجود رسانه‌هاي قدرتمندتر (مثل تلويزيون) اين امکان را ندارد که آدم‌ها را دور خود جمع کند. شايد بتوان گفت يک مقدار، يک مقدار... 
... اغراق شده است. 
بله, ولي اغراقي که مي‌تواند يک پيشنهاد تلقي شود؛ پيشنهادي براي جلوگيري از افتادن راديو در دام خمودگي و روزمرگي. در حال حاضر راديو نسبت به تلويزيون مخاطبان محدودتري دارد که کم‌تر جذب آن مي‌شوند. خود شما راديو گوش مي‌دهي؟ 
بله. گاهي وقت‌ها, پشت فرمان ماشين و در حال رانندگي. 
که آن‌هم شايد بيشتر به خاطر شنيدن اخبار, به‌خصوص اخبار ترافيکي باشد؛ مثل خود من. 
به همين دليل اين سوال پيش مي‌آيد که چرا به جاي راديو از عنصر فراگيرتري مثل تلويزيون استفاده نکرديد؟ 
سوال خوبي است. آن اوايل فکر کردم بد نيست راه شب را يک برنامه تلويزيوني فرض کنيم ولي به آن شکل هم دشواري‌هاي ديگري پيدا مي‌کرد. چون به دليل محدوديت‌هاي موجود, در حال حاضر اين‌گونه امکان پرداخت مستقيم به مسائل اجتماعي وجود ندارد. 
اما مي‌توانست به مسئولان تلويزيون اين پيشنهاد را بدهد که چنين برنامه‌اي توليد کنند. 
همين‌طور است. اتفاقاً مدير گروه فيلم و سريال از اين ايده استقبال کرد. به نظر او اصلاً مي‌توان مجموعه را با چنين ايده‌اي ادامه داد. به‌هرحال زنده بودن اين عنصر و درگير کردن آدم‌هاي جامعه با همديگر به اضافه کمي جسارت و شجاعت در نزديک شدن به موضوع مي‌توانست من را در رسيدن به اهدافم کمک کند. خوشبختانه براي پخش راه شب کم‌ترين ميزان محدوديت و تغيير اعمال شد و اين نشان مي‌دهد که مديران پخش هم تمايل زيادي دارند تا شرايط فعلي تغيير پيدا کند. آقاي ضرغامي, رئيس سازمان صدا و سيما هم در يکي از صحبت‌هاي اخيرشان به صورت تلويحي اين نکته را تأييد کرده‌اند. مهم اين است که ضرورت پرداختن به مسائل بغرنج اجتماعي توسط مسئولان احساس شده و اين خود گام بزرگي در راه ارتباط با مخاطب به شمار مي‌رود. خوشحالم حداقل کاري که مجموعه راه شب انجام داده, جريان‌سازي است. همه ما ــ عوامل توليد اين مجموعه ــ دلمان مي‌خواست کار متفاوتي انجام دهيم. کاري که بتوان تيپ‌هاي مختلف اجتماع را در آن بازخواني کرد؛ از پرستار و شاگرد نانوا گرفته تا... کساني که هميشه به‌سادگي از کنارشان رد شده‌ايم ولي آن‌ها را با دقت نديده‌ايم.

نمايش راه شب از تلويزيون, کم‌وبيش مصادف بود با شصت‌وششمين سالگرد تأسيس راديو در ايران.
جدي؟... اين را نمي‌دانستم.
اين همزماني باعث شده بود تا خيلي‌ها فکر کنند که اصلاً اين مجموعه با هدف قدرداني از دست‌اندرکاران برنامه‌هاي راديويي توليد شده است.
البته علاقه به راديو ريشه در نوستالژي خودم در کودکي دارد. اصلاً اولين جرقه‌هاي من به فعاليت هنري توسط راديو زده شد و از طريق برنامه «داستان‌هاي شب». به همين دليل اصرار داشتم تا از موسيقي آرم همان برنامه در تيتراژ راه شب استفاده شود. آن زمان که پخش اين برنامه در اوج بود هنوز استفاده از تلويزيون در ميان مردم فراگير نبود و خيلي‌ها سرشان را فقط با راديو گرم مي‌کردند. وقتي برنامه «داستان‌هاي شب» از راديو پخش مي‌شد, هر کسي هرجا که بود خود را مي‌رساند پاي راديو و غرق در خيالاتي مي‌شد که همراه با امواج به خانه‌ها نفوذ پيدا مي‌کرد...

... و اصلاً به همين دليل قطعه کاپريچينو اسپانول (اثر ريمسکي کورساکف) براي بخش عمده‌اي از ايراني‌ها خاطره‌انگيز است.
همين‌طور است. واقعيت اين است که نمي‌دانستم براي سالگرد تأسيس راديو در ايران مراسم ويژه‌اي برگزار شده, ولي چه بهتر! ما بدون قصد قبلي از زحمات کارکنان راديو قدرداني کرديم. همان‌طور که گفتم راديو نقش به‌سزايي در شکل‌گيري ذهني نسل ما داشت. در دوره‌اي که کودکي و نوجواني من در آن گذشت, راديو يکي از اعضاي خانواده بود و من دلم مي‌خواست با ساخت راه شب مردم را به ياد آن نوستالژي شيرين و غريب روزهاي دور بيندازم. به اعتقاد من هنوز هم اگر بسترش فراهم باشد راديو مي‌تواند به اندازه کافي پويا و جذاب باشد؛ به گونه‌اي که بتواند يک ترکمن را با يک بلوچ يا يک جنوبي به هم وصل کند و کاري کند تا آن‌ها به همديگر نزديک شوند. همان‌طور که خود شما هم آن را دريافته‌ايد پرداختن به برنامه «راه شب» فقط يک تمهيد بود تا ما با آن به اهداف‌مان برسيم. اين در حالي است که در واقعيت، برنامه «راه شب» راديو اصلاً چيز ديگري است.