یکی از آن هنرآفرینان/ نگاهی به مجموعه مستند «صنایع دستی ایران» ساختهی حمید سهیلی
مجموعهی مستند «دیدار از کارگاههای صنایع دستی» را میتوان یکی از ارزشمندترین یادگارهای حمید سهیلی شاید حتی برای نسل و نسلهای بعد به شمار آورد. مجموعهای کمنظیر که البته سالها قبل دربارهی هنری سودآور و بومی با ویژگیهای صنایع دستی ساخته شده و در آن تصویرهایی به ثبت رسیده که باید پذیرفت یا امکان تکرار آنها وجود ندارد و یا بهندرت تکرارشدنی است. این مجموعهی مستند، در بر گیرندهی دورانی (شاید بتوان گفت نسبتاً دور) و زمانی است که شهر زیبای اصفهان و در قلب آن، میدان تاریخیِ نقش جهان، مهد بیهمتای این دستساختههای هنرمندان و صنایعکاران ایرانی بود و خوشبختانه برخلاف امروز که در شیشهبندِ برخی فروشگاهها نمونههایی از صنایع دستیِ هندوستان، چین و حتی اروپا دیده میشود، ارائهی محصولاتی از این کشورها در آن محدوده جایی نداشت.
سهیلی در این مجموعه تلاش میکند تا در حد بضاعت خود و البته زمان قسمتهای مختلف آن به گوناگونی، تنوع و جلوهگریِ محصولات صنایع دستی ایران در زندگی روزمّرهی مردم ایران بپردازد. به همین خاطر در ابتدای این مسیر و در بخش «دیدار از کارگاههای صنایع دستی» بی آن که ترتیب یا تقدم و تاخر خاصی در نظر بگیرد، از سفالگری و نساجی و طراحی کاشی هفترنگ و معرق گرفته تا هنرِ نساجی و در نهایت، گلچینی از دستبافتهای ایرانی را در قاب تصویر به مخاطبان فیلم خود عرضه میکند.
او در بخشِ مورد نظر که ظاهراً نخستین قسمت این مجموعه نیز به حساب میآید میکوشد تا از رنگینکمانِ صنایع دستی ایران، تنها، رنگها و تاشهایی از نور را برای نمایش عرضه کند و در این مسیر به کارگاهها و محل فعالیت استادکارهای مختلف سرک میکشد. کارگاههایی که اینک میتوان گفت در مقابل چشم دوربین این مجموعه جاودانه شدهاند تا مخاطبان مشتاق و کنجکاو این هنرهای زیبا و ملی را به شگفتی و تحسین وادارند.

به این ترتیب و در ادامه، بخشهایی از فعالیت هنرمندان و صنعتکارانِ کارگاههایی نظیر «قلمزنی روی نقره»، «خاتمکاری»، «منبتکاری» و «معرقسازی» به نمایش گذاشته میشود. بخشهایی که فیلمساز در گفتار متن، آنها را «از پرارزشترین انواع هنر و البته زیباترین تخیلات هنرمندان که از قرنها پیش مورد توجه ایرانیان بوده» معرفی میکند. مثلاً در بخش «منبتکاری» میگوید: «میتوان ادعا کرد پایهی اغلب رشتههای هنریِ امروزِ کشور و اغلب کشورهای جهان بر روی اصول مستحکم این هنر قرار گرفته است.» یا در بخش «معرقسازی» با تاکید اعلام میکند که «صنایع دستی ایران در تمام رشتههایش کاربرد انسانی دارد» و «تا جایی که اشیای بازمانده از سالهای گذشته در شناخت روحیات هنرمندان و صنعتگران ایرانی یاریمان میدهد ذوق و اندیشهی این هنرآفرینان در کلیهی دستساختههایشان به خوبی نمایان بوده و شاید همین مساله توانسته ضامن دوام و بقای صنایع دستی ایران در طی سالهای طولانی باشد.»
به این ترتیب «دیداری از کارگاه میناسازی» را میتوان مناسبترین مقدمه و در حقیقت، آغازین بخشِ این مجموعهی سیزده قسمتی دانست. فیلمساز در این بخش با اشاره به این که ایرانیان بیش از چهارهزار سال است همپای حفظ سایر سنتهایشان «میناسازی» را نیز حفظ کردهاند، ریشههای ساخت «مینا» را همچون سایر انواع صنایع دستی «صد در صد ایرانی» توصیف میکند و معتقد است «مینا سازی از این کشور به سایر نقاط جهان راه یافته و یکی از ظریفترین و زیباترین رشتههای صنایع دستی است» که «پیوسته از رونق شایستهای هم برخوردار بوده است.»
تماشاگر در این بخش نیز جدا از آشنایی با ظرایف انجام کار (از لعاب دادن ظروف مینایی تا پوشاندن سطح فلز با لعابِ آستر) با انواعی از این رشتهی صنایع دستی (از جمله «مینای خانهبندی») آشنا میشود که امروزه اگر نگوییم به خاطرهها پیوسته، دستکم در کمترین میزان مورد تولید و طبعاً عرضه و فروش قرار میگیرد. نوعی از مینا که نقش یا نقوش اصلی در آن به وسیلهی سیمهای نازک شکل داده میشود و از زیبایی خاص و چشمنوازی برخوردار است.
سهیلی در بخش «دیدار از کارگاه ساز سازی» که قسمت دیگری از این مجموعه به شمار میآید به سراغ سازهای مختلفی میرود که در حقیقت نشانههایی از ابعاد بیشمار موسیقی هستند و صاحب تنوع و نشانهای از گستردگی و غنای موسیقی ایرانی به حساب میآیند. نشانهای که به روایت مورّخانْ سابقهای چندهزارساله دارد و اندیشههای هنرمندانه را در قالب اصوات و الحان دلنشین تجلی دادهاند. احتمالاً به همین خاطر در بخشی از گفتار متن این فیلم– که م. حسنبیگی آن را نوشته– میشنویم: «اگر بپذیریم که اصالت ملتها را از موسیقی آنها میتوان شناخت به این نتیجه میرسیم که موسیقی سرزمینی همچون ایران که هر گوشه و کنارش مهدِ تمدنی بوده نمیتواند از اصالت بیبهره باشد.» و این، خلاصه و چکیدهی آن چیزی است که سازندهی مجموعهی «آشنایی با صنایع دستی ایران» میکوشد تا از طریق در اختیار گذاشتن تصویر، موسیقی و دستاورد تحقیق و پژوهش خود با مخاطبان فیلمهایش به اشتراک بگذارد.
فیلمساز در بخشهای دیگر این مجموعه (شامل «گلیم و گلیمِ دیواری»، «زریبافی و مخملبافی»، «سفال و سرامیکسازی»، «قلمزنی و نقرهسازی»، «خاتمسازی»، «منبّتکاری»، «معرقسازی» و «نقاشی روی چرم») هنرها و صنایع و آدمهایی را جاودانه میسازد که در خود و آثار به جا مانده از خود به یادگار ماندهاند. آدمهایی که بخشهایی از وجود خود را در تار و پود و روح و جانِ رشتههای مختلف صنایع دستی باقی گذاشتهاند؛ و چشم اگر بگردانی و با دقت به اطراف نگاه کنی، آنها را در بسیاری از محصولات کاربردی صنایع دستی (نظیر ظروف سفال و نقره، فرشها، گلیمها و جاجیمهای کفِ خانهها و همچنین اشیای منبّت، معرّق و نقاشی شدهی روی دیوار) میبینی. وسایل و ابزار هنرمندانهای که به شهادت یکی از آخرین بخشهای این مجموعه، به دقت و نظم در «موزهی هنرهای ملی» گردآوری شدهاند.
از این زاویه، بخش مورد نظر را میتوان حاصل و برآیند بخشهای قبلی و این مکان (موزهی هنرهای ملی) را میتوان مناسبترین محل برای عرضهی این محصولات تصور کرد. محلی آکنده از تلاش، کوشش و خلاقیتِ هنرمندان گمنام و بیادعایی که بخش یا بخشهایی از روح خود را در دستساختههای صنعتی و هنری دمیدهاند و حاصل روبهرو شدن با فعالیت آنها افتخار کردن به ارزشهایی است که در دنیای مصنوعی و امروز ما (دنیایی که در آن، سودآوری، فنآوری و بیاعتنایی به گذشتهها حرف اول و آخر را میزند) از کمترین امکان و موقعیت برخوردار است.
با این همه و با وجود آن که تکنیک به کار رفته در ساختار این مستندها در گذرِ دهههایی که از تولیدشان میگذرد کمی کهنه و تکراری به نظر میرسد، باید پذیرفت مجموعهی مورد بحث، اینک به سندی چشمگیر و قابل توجه در زمینهی هنرهای زیبا و صنایع دستی تبدیل شده است. مجموعهای در ستایش هنرمندان و صنایعکاران سختکوش و بومی که فیلمساز در بخش مربوط به «سفالسازی» به صراحت میگوید نیتاش «ستایش» دستهای آنان نبوده و نیست. اما به گفتهی خود او مگر میتوان از سفال، «این دیرینهترین و ظریفترین هنر ایرانی» سخن گفت و دستهایی که پیوندشان به دل و احساس است را ستایش نکرد: «نیت، ستایش دستها نیست ولی از سفال که میگویی ناچاری ارزش صاحبان دستهایی را که از ظرافت، نقشی ماندنی به وجود میآورند به جا آوری.» و در حقیقت، این جمله و این ادعا، حاصل تلاش فیلمساز پرتلاش و پرسابقهای است که باید پذیرفت همچون سوژهی آثار خود به یک محصول غنی و ارزشمند و هنری تبدیل شده است. یکی از همان هنرآفرینانی که دیگر خود نیز به تار و پودِ بخشی از هنر این مرز و بوم راه یافته است.
نکته: این مقاله در کتاب «سفرهای دور و دراز یک مستندساز در وطن» که در روز نکوداشت حمید سهیلی منتشر شد به چاپ رسیده است.