نوشتن با دوربین؛ برای ثبت در تاریخ/ «هشتاد سال کامران شیردل» در کانون فیلم سینماحقیقت

بعدازظهر دوشنبه سوم تیرماه، سالن سینماحقیقت مرکز گسترش سینمای مستند و تجربی، شاهد مرور بر مستندهای کامران شیردل و برگزاری مراسم گرامیداشت این مستندساز پرسابقه و پیشکسوت بود.
در این برنامه، ابتدا 9 فیلم از آثار شیردل، در قالب دو سانس جداگانه به نمایش درآمد و سپس با برگزاری جشن تولد هشتادمین زادروز این مستندساز پیشکسوت، از جایگاه ارزنده و قابل ستایش او در عرصهی سینمای مستند ایران قدردانی به عمل آمد.
در مراسم هشتادمین زادروز کامران شیردل که با تقدیم لوح یادبود و هدایایی از سوی انجمن تهیهکنندگان سینمای مستند همراه بود، تماشاگران حاضر در سالن به احترام بیش از شش دهه حضور و فعالیت کامران شیردل به پا خواستند و این فیلمساز ارزندهی سینمای ایران را بهشدت مورد تشویق قرار دادند.
شیردل در حاشیهی مراسم هشتادمین زادروز خود که محمدمهدی طباطبایینژاد و مصطفی رزاقکریمی، مدیرعامل و قائممقام مرکز گسترش سینمای مستند و تجربی، و همچنین جمعی از مستندسازان و علاقهمندان سینمای مستند در آن حضور داشتند، از صبر و حوصلهی تماشاگرانی که در دو سانس فشرده به تماشای فیلمهای او نشسته بودند تشکر کرد و گفت: «بههرحال بخش نخست فیلمهای به نمایش درآمده، مستندهای تلخ و سیاهی هستند که به یک دوران خاص تاریخی اشاره دارند و تحمل آنها خصوصاً پس از این همه سال که از ساخته شدن آنها گذشته چندان آسان نیست.»
وی گفت: «بخش عمدهای از این فیلمها حدود نیمقرن پیش ساخته شده؛ و این حتی برای خود من که در بیست و شش سالگی فیلمسازی را آغاز کردهام چندان باورکردنی نیست.»
شیردل افزود: «امشب برای من شب خاصی است و باید اعتراف کنم در طول عمرم و در داخل کشور با چنین استقبالی مواجه نشده بودم.»
شیردل سپس در پاسخ به نکتهی مطرح شده از سوی ناصر صفاریان (مسئول جلسههای نمایش فیلم مرکز و مجری برنامه) که به اهدای نسخههای مرمت شدهی فیلمها از سوی این فیلمساز به مرکز گسترش سینمای مستند و تجربی اشاره کرده بود گفت: «من در طول زندگیام نه با مرکز گسترش [سینمای مستند و تجربی] ارتباط داشتم و نه قراردادی برای تولید فیلم در این مرکز امضا کرده بودم اما به عنوان یک فیلمساز بازنشسته، از طریق رسانهها فعالیت نهادهای مرتبط با مستندسازی را دنبال کرده بودم و به همین خاطر چیزهایی دربارهی این مرکز و فعالیتهایش شنیده بودم.»
وی گفت: «چیزی که برای من تکاندهنده بود نحوهی فعالیت و رشد کمنظیر این مرکز بود که من از دور شاهد آن بودم و با وجود این که در دل شاد بودم، اما واکنش دیگری نداشتم.»
شیردل گفت: «بدون تعارف باید بگویم خیلی خوشحال بودم که بسیاری از جوانها اینجا کار میکنند و فیلمهای خوبی هم میسازند. به همین دلیل تصمیم گرفتم این فیلمها که در حقیقت متعلق به وزارت فرهنگ و هنر سابق است و در آن وزارتخانه تولید شده را به مرکز گسترش سینمای مستند و تجربی اهدا کنم تا نسبت به نگهداری یا نمایشهای احتمالی آنها تصمیمگیری شود.»
وی افزود: «علاقهای به شنیدن تعریف دربارهی فیلمهایم نیستم و با وجود این که از ساخت بعضی از فیلمهای به نمایش درآمده بیش از پنجاه سال میگذرد، بیشتر دنبال شنیدن نقدهایی دربارهی آنها هستم. نقدهایی که شاید دیگر به درد من نخورد، اما به طور حتم به کارِ فیلمسازان و جهان آینده خواهد آمد.»
بخش بعدی به صحبتهای منتقد مهمان برنامه اختصاص داشت. در این بخش از جلسه، خسرو دهقان که به گفتهی مسئول جلسههای نمایش فیلم، سالهاست با جدیت و نگاهی دقیق سینمای ایران و جهان را دنبال میکند، با اشاره به علاقهی قلبی خود به جوانها گفت: «صحبت کردن دربارهی کامران شیردل سخت است و این از آنجا ناشی میشود که ممکن است حرفهایم دربارهی او به تعارف و تمجید تعبیر شود.»
وی گفت: «سینمای ایران برخلاف اغلب کشورهای دیگر با دوران فیلمهای صامت آغاز نشده و در ادامه نیز با عنصری به نام فیلمفارسی پیوند خورده است. اما همین سینما از پس و پشتی به نام سینمای مستند برخوردار است که از همان ابتدا سینمای درخور و مهمی هم هست.»
این منتقد پرسابقهی مطبوعات همچنین گفت: «خوشبختانه سینمای داستانی ایران، پس از دورهای که در آن فیلمهای داستانی کمارزشی ساخته شده، به دست افراد خوبی افتاده که کامران شیردل به طور حتم یکی از آنهاست.»
وی گفت: «کامران شیردل مثل کوه یخ استوار و ستبری است که تنها بخش کوچکی از آن دیده میشود. در حقیقت او فیلمسازی است که بخش عمدهای از تواناییهای فنی و هنری او هنوز و پس از این همه سال شناسایی نشده است.»
دهقان افزود: «در آغاز سینمای ایران افراد بسیار محدودی هستند که پس از تحصیل آکادمیک در رشتهی سینما به فعالیت در این زمینه رو آورده باشند؛ و در میان آنها کامران شیردل یکی از مهمترینهاست.»
در ادامهی جلسه، کامران شیردل در پاسخ به پرسش ناصر صفاریان دربارهی شرایط و نحوهی ساخت مستندهای تلخ و سیاهی که اغلب در دههی پنجاه خورشیدی و با نگاهی انتقادی به برخی موضوعهای اجتماعی ساخته شدهاند گفت: «احتمالاً این نکته را باید به پای اخلاق من گذاشت؛ و تربیتی که در یک خانوادهی منضبط، جدی و با فرهنگ شکل گرفته بود. خانوادهای که به من آموخت کشورم را چهگونه دوست داشته باشم و به آن عشق بورزم.»
شیردل سپس «تولید این فیلمها» را «حاصل رو کردن شانس و موقعیت» به سوی خود توصیف کرد و افزود: «آنوقتها وزارت فرهنگ و هنر تازه تاسیس شده بود و یکروز از سوی «سازمان زنان ایران» که توسط اشرف (خواهر شاه) اداره میشد طرح دستنویسی به ادارهی کل تولید فیلم و عکس این وزارتخانه رسید که شامل سفارش ساخت چند فیلم دربارهی مسائل جنوب شهر، زندان و برخی محلههای بدنام تهران بود. سفارشی که مطالعهی موضوع محوری آنها به نوعی من را از خواب بیدار کرد.»
وی گفت: «روزی که قرار شد کارگردانهای مستقر در وزارتخانه، به نوبت برای ساخت این فیلمها اعلام آمادگی کنند، خوشبختانه هیچکس وقت و فرصتی برای انجام این کار نداشت و این موقعیت ناب از طرف خداوند در اختیار من گذاشته شد تا بتوانم درسهای استادانم (در دانشکدهی فیلمسازی رُم) را پس بدهم. کسانی که حاضر بودند بهخاطر اعتقاد به آنچه که باید بیان کنند، حتی جان و زندگی خود را نیز به خطر میانداختند.»
شیردل گفت: «سبک کار من که در دوران تحصیل آموخته بودم «نوشتن با دوربین» بود؛ و از آنجا که حدس میزدم ساخت فیلمهای پیشنهادی بهزودی با دشواریها و موانعی روبهرو خواهد شد، خیلی سریع و به همین شیوه ساخت آنها را آغاز کردم.»
وی افزود: «برای ساخت «ندامتگاه» که البته فیلمِ دلِ من نبود قدم به زندانی گذاشتم که تمیز و کنترل شده بود و به همین خاطر واقعیت را نمیشد در آن پیدا کرد. اما وقتی به «شهر نو» (محلهی بدنام تهران در آن سالها) رفتم فضا متفاوت بود و به همین خاطر بازبینی عکسها و فیلمهایی که در این منطقه گرفته بودم باعث شد همه چیز بهسرعت لو برود. در چنین وضعیتی یکروز وقتی به محل کارم در وزارتخانه مراجعه کردم متوجه شدم در قفل است و احضار شدهام. مجموعه شرایطی که در نهایت به توقیف فیلمهای «تهران، پایتخت ایران» و «قلعه» منجر شد.»
شیردل سپس ساخت این فیلمها را ناشی از «بیاطلاعی مدیران وقت» دانست و افزود: «پهلبد که شوهر خواهر شاه و وزیر وقت فرهنگ و هنر کشور بود قسم میخورد که تا پیش از دیدن این فیلمها اطلاعی از وضعیت نابههنجار محلههای بدنام جنوب تهران نداشته است؛ و به همین دلیل تماشای این فیلمها برای او و سایر مسئولان وزارتخانه حیرتانگیز بود.»
وی گفت: «عدم توجه به این معضلات، خامدستیهایی بود که از سوی مدیران مملکت در آن دوره صورت گرفت و در نهایت به سقوط رژیم ثروتمند، قدرتمند و تا بُنِ دندان مجهزی منجر شد که کمتر کسی آن را پیشبینی میکرد.»
در ادامهی جلسه، خسرو دهقان با اشاره به حجم قابل توجه فیلمهای کامران شیردل گفت: «در میان ساختههای این فیلمساز، جدا از فیلمهای توقیف شده، پروژهها و فیلمهای ناتمام دیگری هم وجود دارد که نشان میدهد او به طور تقریبی و در طول عمر خود، سالی دو فیلم ساخته که حجم بسیار بالایی است.»
وی سپس با اشاره به تاثیر وجوه تماتیک و همچنین ساختار در سینمای مستند گفت: «این تمها میتواند یک روز مد باشد و روزی دیگر نه. بهعنوان مثال «ندامتگاه» فیلمی است که روزگاری ساخته شده و مورد تایید مسئولان وقت نبوده است. اگر این فیلم یک اثر تماتیک و موضوعی بود، امروز دیگر قابل دیدن نبود. در حالی که بهخاطر ساختار آن هنوز هم تازگی خود را حفظ کرده است.»
دهقان در بخش دیگری از صحبتهای خود با اشاره به مکتب نئورئالیزم به عنوان یکی از عناصر تاثیرگذار در دوران تحصیل شیردل گفت: «درست است که این موضوع به نظر ساده و معمولی و خیابانی به نظر میرسد اما برای دست یافتن به ابعاد آن به توانایی فنی مهمی نیاز هست. تواناییهایی که فیلمهای کامران شیردل نشان میدهد او نیز از آنها برخوردار است.»

در ادامهی جلسه، کامران شیردل در پاسخ به پرسش یکی از تماشاگران حاضر در سالن، دربارهی نحوهی تولید مستند «دوبی» ساخته شدن این فیلم را محصول دوران اخراج خود از وزارت فرهنگ و هنر معرفی کرد و افزود: «ساخت این فیلم پیشنهادی بود که از سوی پهلبد (وزیر وقت فرهنگ و هنر) داده شد و من احساس کردم با ساخت آن میتوانم حرفهای خودم را بزنم. به همین دلیل بهسرعت این پیشنهاد را پذیرفتم و مراحل ساخت این فیلم نیز بهسرعت و خیلی سریعتر از پیشبینی من به جریان افتاد.»
وی گفت: «در دوبی، روبهرو شدن با زندگی شیخ راشد من را خیلی تکان داد. کسی که خودش را وقف خاک وطن و هموطناناش کرده بود و هر روز در برهوتی که امروز به مکانی با ساختمانهای مدرن و بسیار بلندمرتبه تبدیل شده مینشست و با تلفن، کار کسانی که به او مراجعه میکردند را راه میانداخت.»
شیردل همچنین در پاسخ به پرسش ناصر صفاریان دربارهی وجود دو نسخهی متفاوت از فیلم «دوبی» گفت: «این فیلم برای نمایش در ایران ساخته شده بود؛ نه برای اعراب. در این وضعیت از من خواسته شد تا برای تحکیم روابط با اعراب، یک نسخهی متفاوت و دیگر از این فیلم بسازم و خودم هم آن را برای حاکم دوبی ببرم. به همین دلیل از گفتار متن این فیلم که در آن، شیخ راشد با عبارت «حضرت» معرفی شده چندان راضی نیستم.»
وی سپس با اشاره به ساخت مستندهای مشابهی دربارهی بندر فجیره و کویت که به گفتهی او ظاهراً در آرشیوهای موجود گم شده گفت: «سالها بعد از ساخته شدن فیلم «دوبی» با یکی از مسئولان عالیرتبهی امارات ملاقات داشتم. او گفت: «هموزن تو طلا میدهم که دربارهی وضعیت امروز دوبی فیلم بسازی.» و پاسخ من این بود که: «در چنین شرایطی با اسم خلیج فارس چه خواهید کرد؟!» به او گفتم: «اسم این خلیج، همیشه خلیج فارس بوده و هست؛ و از دست شما هم هیچ کاری ساخته نیست.»
شیردل در بخش پایانی این مراسم ضمن آرزوی سلامتی برای همهی حاضران در جلسه گفت: «من خودم یک سرطان را از سر گذرانده و آن را به زانو درآوردم. به همین دلیل برای همه، آرزوی سلامتی دارم.»
وی گفت: «با این وجود همچنان امیدوارم، همچنان برای ادامهی زندگی میجنگم و نگاهم به آیندهای است که در راه است.»
مرتبط:نوشتن با دوربین؛ برای ثبت در تاریخ