تا پایان، روی صحنه/ واپسین گفتوگو با جعفر والی
با زندهیاد جعفر والی در اوج گرما قرار داشتم؛ در میانهی مردادماه سال 94 و در چشماندازی از عمارت باغ فردوس که حتی برگهای نیمسوختهی درختان خسته هم توان کوچکترین حرکتی نداشتند. اولینبار بود که او را میدیدم اما خوشبختانه آخرینبار نشد. آخرین ملاقاتم با این مرد نحیف و سالخورده زمانی بود که حدود دو ماه بعد به منزلش دعوتم کرد تا به قول خودش دیداری تازه کنیم و من به این بهانه متنی که از گفتوگویمان منتشر شده بود را برایش ببرم. جایی که تمرینهای اولیهی تازهترین نمایش خود را آغاز کرده و با اشتیاق، نظارهگر حرکتهای بازیگرانش بود. متن کامل را در ادامهی مطلب بخوانید.