روایت روح‌های آسیب‌دیده/گزارشی از نمایش فیلم‌های کوتاه قصیده گلمکانی در کانون فیلم خانه سینما

واپسین برنامه‌ی کانون فیلم خانه سینما که دیروز (یک‌شنبه نوزدهم خردادماه) برگزار شد، به نمایش و نقد و بررسی هفت فیلم کوتاه از ساخته‌های قصیده گلمکانی اختصاص داشت.
در این برنامه که با استقبال چشم‌گیر مخاطبان و علاقه‌مندان سینما همراه بود ابتدا فیلم‌های «دعوت به چای» (1394)، «برزخ» (1395)، «مراقبت از ژوناس» (1395)، «آگهی فروش» (1395)، «بوق ممتد» (1396) و «بارانی آبی» (1398) به نمایش درآمد و سپس نقد و بررسی این آثار با حضور نیما عباس‌پور برگزار شد.
در آغاز این جلسه، قصیده گلمکانی در پاسخ به پرسش ناصر صفاریان (دبیر کانون فیلم خانه سینما) درباره‌ی نقش و تاثیر پدر خود در حضور و همکاری عوامل حرفه‌ای سینما که به گفته‌ی او بخش عمده‌ای از آن‌ها به دشواری حاضر به همکاری در ساخت فیلم‌های کوتاه می‌شوند گفت: «این پرسشی تکراری است که در تمام جلسه‌های نمایش فیلم‌هایم از من پرسیده می‌شود و پاسخ به آن، دیگر برایم خسته‌کننده شده است.»
وی گفت: «من آدم پرتلاشی هستم و صبح تا شب،‌ در حال دویدن. به همین دلیل در طول سال‌های گذشته که مشغول ساخت فیلم‌های کوتاه بوده‌ام، طرح این پرسش همواره باعث آزردگی‌ام شده است. اما وقتی به این موضوع فکر می‌کنم می‌بینم شاید طرح چنین پرسشی طبیعی است.» متن کامل را در ادامه‌ی مطلب بخوانید.

ادامه نوشته

روایتی از تداوم موج نو در سینمای ایران/ گزارشی از نمایش مستند «موج نو»

پوستر فیلم «موج نو» به کارگردانی احمد طالبی‌نژادیک‌شنبه دوازدهم اردیبهشت سالن نمایش مرکز گسترش سینمای مستند و تجربی میزبان نمایش و سپس نقد و بررسی مستند «موج نو» به کارگردانی احمدطالبی‌نژاد بود.
پس از نمایش این مستند که با استقبال علاقه‌مندان سینمای مستند همراه بود، فیلم یاد شده با حضور کارگردان فیلم و هوشنگ گلمکانی (از منتقدان سرشناس سینمای ایران) مورد بررسی قرار گرفت.
در ابتدای این جلسه، ناصر صفاریان، مجری برنامه و مسئول جلسه‌های نمایش فیلم به تماشاگران توصیه کرد بهتر است این فیلم را از زاویه‌ی یک مستند تحلیلی درباره‌ی تاریخ سینما نگاه کنند؛ نه یک فیلم پژوهشی. وی هم‌چنین با اشاره به انتقادهایی که پس از نخستین نمایش فیلم در جشنواره‌ی جهانی فیلم فجر مطرح شده بود از سازنده‌ی فیلم خواست تا در باره‌ی دلیل حضور برخی شخصیت‌های به ظاهر غیرمرتبط با موضوع موج نو سینمای ایران و انتظاری که عنوان فیلم به وجود می‌آورد توضیحاتی را ارائه کند. بقیه‌ی گزارش را می‌توانید در ادامه‌ی مطلب بخوانید.

ادامه نوشته

پیکسل به‌جای نقره

عکس تزیینی / نمایی از فیلم «سینما پارادیزو» ساخته‌ی جوزپه تورناتوره

اینک دهه‌ها از زمانی که مخروط نور از لابه‌لای چرخ‌دنده‌های آپارات بر پرده‌ی سینما می‌تابید و عطر نقره‌ی به کار رفته در نگاتیوهای سیاه و سفید را به مشام تماشاگران می‌رساند گذشته است؛ و دوران نمایش سینمااسکوپ‌ها و سینه‌راماها و کادرهای عریض فیلم‌های حماسی و تاریخی بر پرده‌هایی که گاهی کم‌گنجایش و فاقد امکانات صوتیِ لازم بودند به سر آمده است. در حال حاضر آخرین حلقه از انقلاب دیجیتال نیز وارد چرخه‌ی نمایش شده و سینماهای مجهز به این سیستم پخش، نسل آپارات‌های قدیمی خود را کنار گذاشته و با ابزار جدید فیلم‌ها را نمایش می‌دهند. این روزها وقتی آپاراتچی‌ها دکمه‌ی نمایش فیلم را می‌زنند، دیگر نه به بوبین‌کردن و برگرداندن فیلم‌ها به ابتدای آن‌ها نیازی هست؛ و نه منطبق کردن آپارات‌ها برای وصل‌کردن انتهای پرده‌ی قبل به ابتدای پرده‌ی بعد. به این ترتیب مشکلاتی نظیر گیرکردن دندانه‌های فیلم در چرخ‌دنده‌ها، ناقص‌‌شدن کادر نمایش، کم‌شدن تدریجیِ نور آپارات، قطع صدا، فرسودگی و خش‌افتادگی روی نگاتیو و چیزهایی نظیر این دیگر به وجود نخواهد آمد و در مقابل، سازندگان فیلم‌ها نفس راحتی می‌کشند و فرصت پیدا می‌کنند تا بدون دغدغه‌ نسبت به تفاوت رنگ، کیفیت و حتی صدای حلقه‌های مختلف فیلم‌ خود، شاهد نمایشی یکسان و مشابه در تمام سینماها باشند. مشکل کمیاب شدن و گرانی پوزیتیو و هزینه‌ی بالای تهیه‌ی کپی‌های سلولوئیدی هم به تاریخ پیوسته است.
به این ترتیب شاید وقت آن رسیده باشد که پیشنهاد تغییر عنوان پرده‌ی «نقره‌ای» به «پیکسلی» مورد بررسی قرار گیرد و به‌جای لج‌بازی‌هایی که در دوره‌های مختلف رواج داشته (مثل طعنه‌ها و کنایه‌هایی که دوران پیشادیجیتالیسم با آن مواجه بود) با ماهیت پیکسل‌های رقصنده بر پرده‌ی سینماها کنار بیاییم. باید پذیرفت مخالفت با تغییر، کاری از پیش نمی‌برد (همین چند روز پیش کنترل‌چی یکی از سینماهای مجهز به نمایش دیجیتال، در پاسخ نگارنده که از او پرسیدم: «دستگاه‌های دیجیتالی بهترند یا همان آپارات‌های قدیمی؟» به تاسف سر تکان داد و گفت: «سینما دیگر از بین رفت! همه‌ی آن پوزیتیوها که روزگاری می‌شد لمس و باورش کرد تبدیل شده به یک فایل.» و یک بند انگشت خود را نشان داد و گفت: «همه‌ش شده یک فِلَش‌مموریِ این‌قدری!»)
به‌طور حتم تعطیلی لابراتوارها، اتاق‌های تدوین آنالوگ– که البته از مدت‌ها قبل آغاز شده بود– به اضافه‌ی سایر شغل‌های مرتبط با فیلم‌سازی به‌روش گذشته (نظیر قطع نگاتیو، سانسیتومتری، کوتینگ و چیزهایی نظیر این) نیازمند ایجاد شغل‌های تازه و هم‌چنین تربیت نیروهای کارآمد‌ی‌ست که بتوانند معادل همان کارهای سابق را با ابزار و دستگاه‌های تازه انجام دهند. در همین زمینه بد نیست به اتفاق عجیبی اشاره کنم که چندی پیش هنگام نمایش فیلم یکی از دوستان مستندساز در خانه‌ی سینما به وقوع پیوست و باعث شد با وجود قطع نمایش، ایجاد دست‌کاری در تنظیمات و کنترل دستگاه پخش فیلم و حدود یک‌ساعت تاخیر آزاردهنده، سرانجام به نمایش فیلم با کادر معیوب و نامنطبق با خواسته‌ی فیلم‌ساز رضایت داده شود. حال آن‌که به‌ شکلی کاملاً طبیعی، دستگاه‌های دیجیتالی به کارشناسان خبره‌تری نسبت به گذشته نیاز دارند که دست‌کم تا حدی زبان انگلیسی در حد نیازهای حرفه‌شان بدانند، برای تنظیم سریع و رفع مشکل دستگاه مربوطه مهارت‌های لازم را داشته باشند و مهم‌تر از همه این‌که بدانند در چنین وضعیتی چگونه باید بحران به‌وجود آمده را مدیریت کرد. به‌هرحال نمایش به‌روش دیجیتال تازه در ابتدای راه است و شاید نقص یا نقایص آن هنوز آشکار نشده باشد. ظاهراً در چنین شرایطی فقط باید صبر کرد و منتظر ماند و دید که بر پرده‌های پیکسلی چه چیز در انتظار ماست.


یادداشت نگارنده در وبلاگ هوشنگ گلمکانینکته‌ی نخست: هوشنگ گلمکانی عزیز محبت کرده و ضمن اشاره به مطلب نگارنده در وبلاگ خود، یادداشتی درباره‌ی معضلات و مشکلات (کم‌وبیش تجربه نشده‌ی) دیجیتالی شدن سینما نوشته که آن را می‌توانید از این‌جا بخوانید. هر دو این نوشته‌ها پیش از این در چهارصد و هشتاد و یکمین شماره‌ی ماهنامه‌ی سینمایی فیلم به چاپ است.

نکته‌ی بعدی: عکس تزیینی‌ست!