تصویر یک سردار، در دل غربت و فراموشی/ گزارشی از نمایش و نقد و بررسی فیلم «ایستاده در غبار»

پوستر فیلم «ایستاده در غبار» ساخته‌ی محمدحسین مهدویان

روز گذشته (پنجم اردیبهشت) «ایستاده در غبار» در حالی مورد نقد و بررسی قرار گرفت که سازنده‌ی این فیلم تحسین شده‌، دلیل نمایش در بخش رقابتی جشنواره‌ی فیلم فجر و هم‌چنین استقبال علاقه‌مندان سینمای مستند از آن را ناشی از ساختار بینابینی این فیلم دانست.
محمدحسین مهدویان که به همراه حبیب احمدزاده (کارشناس ادبیات دفاع‌ مقدس و مستندساز) در جلسه‌ی نمایش و تحلیل این فیلم شرکت کرده بود در توضیح این نکته گفت: «بعضی فیلم‌ها مستندند و بعضی دیگر داستانی. اما بعضی فیلم‌ها هم هستند که در مرز باریک میان این دو گونه قرار دارند و مخاطبان، گاهی آن‌ها را مستند می‌دانند و گاهی داستانی. از این زاویه، تلاش برای توضیح این نکته که کدام یکی از این دو وجه در «ایستاده در غبار» پررنگ‌تر است غیرضروری و بی‌فایده به نظر می‌رسد.»
وی افزود: «مشکل از جایی آغاز می‌شود که مخاطبان سینمای داستانی چنین فیلمی را مستند می‌دانند و مخاطبان سینمای مستند آن را داستانی می‌بینند؛ و همین نکته‌ی به ظاهر ساده باعث شده برخلاف سایر جشنواره‌ها، نمایش این‌گونه فیلم‌ها در کشور ما با چالش‌ مواجه باشد.»
متن کامل این گزارش را می‌توانید در ادامه‌ی مطلب بخوانید.

ادامه نوشته

عشق به تاریخ/ نگاهی به فیلم ایستاده در غبار (محمدحسین مهدویان)

نمایی از فیلم ایستاده در غبار

یک مستند بازسازی‌ شده‌ی جذاب و بسیار درخشان که در نگاه نخست می‌توانست در جشنواره‌ی فیلم‌های مستند شرکت داده شود اما در جشنواره‌ی فیلم‌های داستانی به نمایش درآمد؛ تا هم بهتر دیده شود و هم، سرمشق و نمونه‌ای باشد برای فیلم‌سازانی که علاقه دارند درباره‌ی برخی شخصیت‌های شناخته شده و تاریخی فیلم بسازند. اگر قرار باشد نام ببریم، در سینما فیلم چ و در تلویزیون، معمای شاه از جمله مهم‌ترین آثاری هستند که هنگام فکر کردن به این نکته به ذهن می‌رسند. آثاری که اگر وجه استنادی قوی‌تری داشتند تا این حد شکننده و پر انتقاد ظاهر نمی‌شدند.
در ایستاده در غبار با مدلی از بازسازی لحظه‌های مستند روبه‌روییم که از دامن تحقیقات مفصل و دامنه‌دار، و هم‌چنین کشف و بازیافت مستندات صوتی، تصویری و مکتوب درباره‌ی شخصیت اصلی (‌احمد متوسلیان) حاصل شده است. همان چیزی که فیلم‌های مشابه ندارند یا دست‌کم با خوش‌بینی می‌توان گفت کم دارند. هنر فیلم‌ساز (برخلاف اسلاف خود که متاسفانه در غیبت چهره‌های شاخص، معمولاً بر صدر هم نشانده می‌شوند) بیش از آن که در بازسازی دقیق و مو به موی صحنه‌های واقعی نهفته باشد، در عشق آشکار و البته آغوش گشوده‌ی او رو به اسناد و مدارک به جا مانده تجلی یافته است. عشقی که باعث شده او به‌جای عبور دادن واقعیت از صافی ذهن و جان خود– و نگارش فیلم‌نامه‌ای بر اساس واقعیت‌های تاریخی– از حقایق تاریخی به نفع نمایشِ شاید بتوان گفت منحصر به فردِ خود بهره ببرد. اینک دهه‌ها از زمانی که شخصیت‌های غیرواقعی (نظیر فارست‌گامپ) به لطف جلوه‌پردازی‌های کامپیوتری موفق شدند با شخصیت‌های واقعی (مثل رییس‌جمهور وقتِ آمریکا) دیدار و حتی گفت‌وگو کنند گذشته و زنده کردن شخصیت‌هایی که در دنیای ما حضور فیزیکی ندارند به تمهیدات جذاب دیگری نیاز دارد که یکی از آن‌ها می‌تواند همین باشد که در ایستاده در غبار به کار رفته؛ یعنی استفاده از تصویر فردی شبیه به خود شخصیت، با استفاده از صدا و گفته‌های خود او. البته فیلم‌ساز برای اتصال خط روایتِ فیلم به سایر بخش‌های آن، از روایت دوستان، بستگان و نزدیکان سردار متوسلیان نیز به نفع داستان‌پردازی بهره برده اما آن‌چه که می‌تواند چشم اسفندیارِ چنین فیلمی تلقی شود نحوه‌ی خاص معرفی این شخصیت برای کسانی‌ست که از نقش و تاثیر او در تاریخ جنگ اطلاع دارند؛ نه کسانی که درباره‌ی او هیچ نمی‌دانند. عدم اشاره به نام کسانی که از صدایشان در خط روایتِ فیلم استفاده شده و هم‌چنین پرش‌های (گاه ناگزیر) فیلم‌ساز از روی برخی مقاطع زندگی متوسلیان (نظیر تحصیل در دانشگاه و نحوه‌ی خاص ربوده شدن او در لبنان) ناخواسته چنین کارکردی را تقویت کرده است. حال آن که ایستاده در غبار اساساً برای معرفی این شخصیت به جوانان و نوجوانان ساخته شده؛ نه میان‌سال‌ها و پیرهایی که از میان فیلم‌های خبری، مطالب نشریات و تحلیل‌های رسانه‌ها برش‌هایی از زندگی او را شنیده یا خوانده‌اند.


نکته: این یادداشت پیش از این در پانصد و پنجمین شماره‌ی ماهنامه‌ی سینمایی فیلم به چاپ رسیده است.