از تاریکی به نور/ نگاهی به فیلم مستند «پنبه تا آتش» (بهرام عظیم‌پور)

پوستر فیلم پنبه تا آتشداستان‌های مربوط به زندگی‌های پر فراز و نشیب، و شرح موفقیت‌هایی که معمولاً از فقر در کفِ خیابان تا عالی‌ترین موقعیت‌های اجتماعی، ثروت و توانمندی را در بر می‌گیرند، همیشه در طول تاریخْ جذاب، نظرگیر و درخشان بوده‌اند. حالا می‌خواهد این داستان‌ها فراز هیجان‌انگیزی از یک کتاب‌ روان‌شناسی، برشی از یک رُمان عامه‌پسند یا حتی مثل زندگی چارلی چاپلین، تصویری باورنکردنی از آن‌روی سکه‌ی شانس باشد. مهم، عبور خیال‌انگیز اما دشوار و رازآلودِ قهرمانِ ماجرا از پیچ و خم‌های سرنوشت، و رسیدن و قدم گذاشتن به سرزمینِ رستگاری است. مسیر پُرسنگلاخی که حتی اگر وجه عمیقاً فانتزیِ زندگی را هم نادیده بگیریم، در برخی موارد، بیش‌تر شبیه رویاست تا واقعیت!رویایی که در مستند پنبه تا آتش (بهرام عظیم‌پور) همشاگردیِ مصطفی چمران در مدرسه‌ی انتصاریه‌ی عودلاجان را از دستفروشی در شهرستان‌ها و لحاف‌دوزی در راسته‌ی بازار تا پیوستن به خانواده‌ی صنعت آهن و فولاد کشور همراهی می‌کند. یا به عبارتی دیگر، از انبار کردن پنبه‌ها و عرضه‌ی مستقیم لحاف‌ها در مغازه‌ی شخصیِ خود تا تصمیم به تغییر شغل و سپس چرخشی ناگهانی به سوی فروش آهن. متن کامل این یادداشت را در ادامه‌ی مطلب بخوانید.

ادامه نوشته

گفت‌وگو با بهرام عظيم‌پور ، نويسنده فيلمنامه و کارگردان مجموعه تلويزيونی «بيداری»

قضاوت بر قضاوت

اگر به تيتراژ تعدادی از بهترين فيلم‌ها و مجموعه‌های توليدشده در سال‌های اخير مراجعه کنيد بدون شک نام بهرام عظيم‌پور را در توليد مهم‌ترين‌هايشان خواهيد ديد؛ آن‌هم به عنوان دستيار کارگردان، برنامه‌ريز و بازيگردان. از آن‌جا که دستياری همواره سکويی برای پرتاب به سوی کارگردانی به حساب آمده، گفت‌وگو با این فیلمساز نوآمده که در تازه ترین شماره ماهنامه صنعت سینما به چاپ رسیده میکوشد پاسخی برای حضور ديرهنگام او در اين عرصه بيابد و تا حدی که نمايش شش قسمت از مجموعه تلویزیونی بيداری ايجاب می کند به ويژگی‌هاي آن بپردازد. گو اين‌که به دليل فرصت کم و حجم محدود صفحه‌های ماهنامه، بيش از اين امکان پرداختن به مستندهای اين فيلمساز و ديدگاهايش در زمينه بازيگردانی و کارگردانی فراهم نشده است.


سال‌هاست شما را به عنوان دستيار کارگردان، برنامه‌ريز و مسئول انتخاب بازيگران مي‌شناسيم. با توجه به اين‌که اغلب دستياران پس از کار در چند فيلم به کارگردانی و ساخت فيلم روی می‌آورند فکر نمی کنيد کمی دير وارد اين حيطه شده‌ايد؟
فکر می‌کنم اين موضوع به روحيه افراد مختلف برمی‌گردد و البته شرايط عمومی. خوشبختانه من از اين نقطه‌نظر مشکلی برای ورود به جرگه کارگردان‌ها نداشتم. حتی جالب است بدانيد من از سيزده چهارده سال پيش براي کار سينمايی تهيه‌کننده داشتم. محسن مخملباف که اصلاً دوتا از نوشته‌هايش را برای ساخت به من پيشنهاد کرده بود. يکی از آن فيلمنامه‌ها هنوز پيش من است؛ به نام دو پرنده. خودش هم برای تهيه‌کنندگی آن‌ها پيش‌قدم بود. دقيقاً همان سالی که محرم زينال‌زاده فيلمنامه مخملباف (مرد ناتمام) را جلوي دوربين برده بود. يکی ديگر از کسانی که مرا به ساخت فيلم سينمايی تشويق می‌کرد، ابراهيم حاتمی‌کيا بود. او در اين زمينه هميشه از من حمايت می کرد. ضمن اين‌که به دليل ارتباط با تهيه‌کننده‌های مختلف، اين امکان برايم وجود داشت که فيلم بسازم، اما حقيقت اين است که شرايط، آن‌طور که من مي‌خواستم فراهم نشد و در ضمن، عجله چندانی هم برای کارگردانی فيلم داستانی نداشتم. برخلاف آن‌که به حوزه‌هايی مثل تئاتر و سينمای مستند عشق می ورزيدم و از هر فرصتی برای کار در اين زمينه‌ها استقبال می‌کردم. اصلاً فعاليت در زمينه سينمای مستند از سال 1373 تابه‌حال جزو دغدغه‌های اصلی من به حساب می‌آيد. الآن نزديک بيست سال است که من در اين حرفه هستم، اما هر چند وقت يک‌دفعه به سرم می‌زند که اين حرفه را رها کنم و بروم سراغ کاری ديگر! چون اين کار را بيشتر يک وسيله بيانی می‌دانم؛ وسيله‌ای که آدم بهتر می‌تواند خودش را در آن پيدا کند. 


برای خواندن بقیه گفت و گو روی این جا کلیک کنید.

ادامه نوشته