دوشنبه‌های شهرزادی/یادداشتی به بهانه‌ی پایان فصل دوم «شهرزاد»

ترانه علیدوستی در نمایی از سریال شهرزاد

به طور حتم ما ایرانی‌ها اولین و شاید تنها مردم دنیا هستیم که فیلم‌ها و سریال‌های مورد علاقه‌ی خود را از سرِ کوچه و از نزدیک‌ترین فروشگاه به محل زندگی‌مان تهیه می‌کنیم! یعنی به جای این که با روشن کردن تلویزیون، شاهد تماشای این برنامه‌ها باشیم، آن‌ها را می‌خریم، به خانه‌ برمی‌گردیم و نگاهشان می‌کنیم. در چنین شرایطی حق خود می‌دانیم که سفارش‌دهنده‌ی داستان باشیم و حتی بر روند شکل‌گیری و تعریف کردن آن نظارت کنیم! اصلاً اگر دوشنبه‌های ما از بعد از شهرزاد رنگ دیگری گرفته و این سریال به فصل دوم و سوم رسیده به‌خاطر نوعی اقتصادِ بومی و چرخه‌ی جالبی است که شکل گرفته. چرخه‌ای که نه تعداد قسمت‌های تولید شده‌اش به استانداردهای برنامه‌سازی ربط دارد (نمونه‌اش: ساخت پانزده قسمت از شهرزاد برای فصل دوم) و نه محدوده و محدودیت خاصی می‌توان برای آن متصور بود (سریال می‌تواند حالا حالاها ادامه داشته باشد). متن کامل این یادداشت که در پانزدهمین شماره‌ی هفته‌نامه‌ی شهرزاد منتشر شده را در ادامه‌ی مطلب بخوانید.

ادامه نوشته

گفت‌وگو با حسن فتحي، كارگردان سريال زمانه

از روزي كه پخش زمانه شروع شد قرارمان با سردبير صنعت‌سينما اين بود كه بعد از تمام شدن سريال با حسن فتحي گفت‌وگو كنيم؛ زماني كه آدم‌هاي این زمانه، داستان زندگي خود را تعريف كرده و قطار سريال در ايستگاه پاياني آرام گرفته باشد. اما اين قطار زماني به مقصد رسيد كه موتور محرك آن تازه گرم شده بود و مي‌توانست يك فصل ديگر هم تماشاگران را با خود همراه كند. به عبارتي ديگر شرايط خاص زمانه‌اي كه اين سريال در آن توليد شد به گونه‌اي بود كه شايد فقط باید با يك ترمز محكم به نقطه پايان مي‌رسيد! پاياني كه البته– و همان‌گونه كه در متن گفت‌وگو می‌خوانید– به شكلي غيرمنتظره با پايان يك فصل درخشان و پر فراز و نشيب از كارنامه سازنده‌اش همراه است.
حالا كه فصل تماشاي «خود» در آينه زمانه به پايان رسيده و در آستانه تعطيلات سال نو هستيم شايد بد نباشد يك‌بار ديگر لحظه‌هاي اين پاورقي تصويري را مرور كنيم و ضمن مطالعه اطلاعاتي كه در اين گفت‌وگو رد و بدل شده، تلخي گَس و دلهره‌آور حرف‌هاي سازنده‌اش را مزه‌مزه كنيم. حرف‌هايي كه اگر به جای گزینش (در قالب بریده جراید) به صورت کامل به کارتابل مدیران تلویزیون راه پیدا کند قاعدتاً بايد بتواند توفان ایجاد کرده و بهار این عزیزان را به خزان تبديل كند!

اين‌ گفت‌وگو در يك‌صد و بيست و هشتمين شماره ماهنامه صنعت سينما منتشر شده است.

 

ادامه نوشته

گفت‌وگو با حسن فتحی ، نويسنده فيلمنامه و کارگردان مجموعه تلويزيونی «مدار صفر درجه»

با ترس و لرز در مثلث تاريخ ، روان‌شناسی و فلسفه

ظاهراً امسال را بايد موفق‌ترين مقطع در کارنامه حرفه‌ای حسن فتحی به شمار آورد. او در ماه‌های گذشته و در يک خوش‌شانسی مثال‌زدنی ــ و تاريخی ــ دو مجموعه تلويزيونی پرطرفدار را در حال پخش داشت (مدار صفر درجه را از شبکه يک و ميوه ممنوعه را از شبکه دو) و به ظريف‌ترين شکل ممکن موفق شد پرده‌ها را کنار بزند و از موانع و محدوديت‌هاي پيش رو عبور کند؛ موانعی که پيش از اين به خطوط ملتهب و قرمز تعبير می ‌شد و امروز، با تغيير در جهت‌گيری و ديدگاه مديران سازمان ظاهراً توهمی بيش نبوده است. به هر شکل، پرداختن به مضمون تاريخی جايگاه قوم يهود، در کنار کمک به استانداردهای فنی و نمايشی و نيز عبور از دواير ملتهبی نظير ريشه‌های صهيونيسم در ايرانِ سال‌های دور فرصت مناسبی فراهم کرد تا به بهانه ی تازه ترین شماره ماهنامه صنعت سینما پای حرف‌های اين مجموعه‌ساز تلويزيونی بنشينم. گو اين‌که در بعضی بخش‌های گفت‌وگو به فراخور موضوع بحث، اشاره‌های کوتاهی هم به ميوه ممنوعه شد و فتحی تا جايی که لازم بوده به آن پاسخ داده است. متن کامل این گفت و گو با کلیک کردن روی ادامه مطلب در اختیار شماست.

ادامه نوشته