نگاهی به مجموعههای تلویزیونی در ماه رمضان امسال
يك: سال گذشته در مقالهيی به كاهش توليد مجموعههای مناسبتی، پراكندگی محسوس آنان در ساعتهای رخوتانگيز پس از افطار و مهمتر از همه، ايجاد فاصلهی منطقی بين زمان پخش اين نوع مجموعهها (به عنوان يك امتياز و نقطهعطف در مجموعههای مناسبتی) اشاره كرده بودم. ويژگیهايی كه سبب میشد انتقاد بسياری از تماشاگران نسبت به فشردگی و ترافيك پخش اين مجموعهها– كه به تعبيری مانع عبادت و حضور قلب در ساعتهای روحانی پس از موعد افطار میشود– بیپاسخ گذاشته نشود. مقايسه مجموعههای داستانی ماه رمضان امسال با سال گذشته، بيش و پيش از آنكه به رقابت شبكههای مختلف در جذب تودهی تماشاگران اشاره داشته باشد بیبرنامگی و سردرگمی مديران سازمان را به نمايش میگذارد. مديرانی كه يك سال در همين موعد با دستهای خالی به استقبال اوقات فراغت تماشاگران میروند و سال بعد برای جبران اين [به زعم آنها] نقطهضعف، كاری میكنند كه حتا دقايق پس از نيمهشب نيز از مجموعههای داستانی خالی نباشد! يك سال از شدت اصرار بر نمايش مناسك و نيايشهای ماه مبارك مايههای دلزدگی مخاطبان را فراهم میكنند و سال بعد، اصلاً انگار نه انگار...
اين سياست يك بام و دو هوا نشانهی چيست؟ افزايش سينوسی بودجههای توليد؟ بیتوجهی به انتقادهاي مطرحشده نسبت به كيفيت مجموعههای مناسبتی؟ يا هر دو؟دو: در كشور ما سينما و تلويزيون عملكردی كموبيش معكوس دارند. چند سال پيش كه تلويزيون در قُرُق ساكنان سرزمين برره و هژيرها و ساير طرحهاي ژنريك در زمينه طنز و كمدی بود سينماگران تمام تلاش خود را به كار میگرفتند تا خوشی و سرخوشی گاه پررنگ و اغراقآميز تماشاگران را با نمايش درامهای تلخِ خانوادگی و اجتماعی جبران كنند. و حالا كه سينما به نوعی افراطيگری در زمينه طنزپردازی و كمدیسازی روی آورده، رويكرد تلويزيون به سوی نمايش تلخترين تلخیها تغيير كرده است! همين چند وقت پيش بود كه عطا و منيژه و ساير دستاندركاران زير هشت (سيروس مقدم) تلخترين و سياهترين شبهای تابستان [در سالهای اخير] را برای تماشاگران تلويزيون رقم زدند. تماشاگران تلويزيون، هنوز از كمند سياهیها و تلخیهای عميق آن مجموعه رها نشده بودند كه خود را در مسير زايندهرود با جراحت تنها يافتند. درست مشخص نيست مشكل عدم تنوع مضمون در سوژهها، داستانها و روايتها را در كجا بايد جستوجو كرد. تشخيص مديران؟ كمكاری و تنبلی برنامهسازان؟ يا خواست مخاطب؟ (همانی كه معمولاً مجموعهسازان تلويزيون، خود را پشت آن پنهان میكنند!) هرچه كه هست تيتراژ مجموعهی جراحت (محمدمهدی عسگرپور) را میتوان به عنوان سرراستترين و دمدستیترين نشانه در نمايش ارتباط تلويزيون با مخاطبان خود معرفی كرد. يك قاب شيشهای در حال تركخوردن؛ كه بدجوری نيازمند تعمير، ترميم و بازسازي است.
سه: درست چند ماه پس از پايان نمايش دموكراسی تو روز روشن (علی عطشانی) در سينماها، مضمون شوخی با جهانِ پس از مرگ، دستمايه ساخت مجموعه تلويزيونی ملكوت (محمدرضا آهنج) قرار گرفته است؛ كموبيش با همان رويكرد، همان نصايح و همان شعارها [در باب صداقت، درستكاری و پرهيز از ريا]. در همهجای دنيا رسم است به جای قدمگذاشتن در مسيرهای ناشناخته– و توليد دوبارهی چرخ برای آغاز سفر!– از مسيرهای مطمئن و تجربهشدهی قبلی يا به تعبيری ديگر، از تجربهی تجربهشدهها بهره گرفته میشود. اما در كشور ما، در همچنان بر پاشنه خود میچرخد و به عنوان مثال زمانی كه قرار میشود جهان برزخ و عالم پس از مرگ به دست متخصصان امور رايانه و تصوير بازسازی شود همهی تجربههايی كه تا به حال در اين زمينه انجام شده ناديده گرفته ميشود تا تجربهی تازهتری حاصل شود. همين چند سال پيش بود كه در حلقهی سبز (ابراهيم حاتمیكيا) با استفاده از جلوههای تصويری نسبتاً قابل قبول، به تماشاي دست و پا زدن حسن گلاب در برزخ نشستيم و همين چند ماه پيش بود كه با دموكراسی تو روز روشن خاطرات شبنشينی در جهنم (موشق سروری/ساموئل خاچيكيان) را مرور كرديم. كافی است اين فيلم و آن مجموعه را دوباره در ذهن خود مرور كنيد و سپس هر دو را با ملكوت مقايسه كنيد تا دريابيد در نمايش جهان پس از مرگ چقدر ناتوان بودهايم. ناتوان و ناكارآمد و بدون نوآوری.
چهار: شايد بتوان گفت معضل قابل پيشبينیبودن، مهمترين مشكل اغلب مجموعههای تلويزيونی است. فوتباليستی كه در يك جنونِ آنی، دست به قتل يك پسر جوان زده (در مسير زايندهرود) زن و شوهر جوانی كه بارداری پيش از مراسم ازدواج را تجربه كردهاند (جراحت) و يك حاجی خوشقلب كه از سر سهلانگاری و ندانمكاری، صوابهای خود را با رياكاری عوض كرده (ملكوت) شايد در مقطعی غافلگيركننده به نظر برسند ولي برای پرتكردن حواس تماشاگر از فرجام و پايان ماجرا كافی نيستند. البته در مورد در مسير زايندهرود (حسن فتحی) تجربههای طولانی و دشواری كه فيلمساز در ساخت مجموعههای بهيادماندنی و قبلی خود از سر گذرانده، بيش از ساير موارد به كمك او آمده و جدا از ايجاد حس و حال ويژه و فضاسازی قابل قبول، به طرح روابط ملموس و تاثيرگذار در ميان آدمهای داستان منجر شده. نكتهيی كه بیشك، بازی خوب اغلب بازيگران هم در آن نقش داشته است. در مقابل، بيشترين نقطهضعف جراحت را در همين زاويه میتوان جستوجو كرد و ضمن اشاره به بازیهاي خوب و قابل قبول ايفاگران نقشهای مكمل، بايد پذيرفت بازیهای ضعيف و سطحی دو بازيگر نقشهای اصلی، بيشترين ضربه را به درام و كل داستان مجموعه وارد كرده. به همهي اينها بيافزاييد نمايش صحنههايی از قسمت بعدی داستان (يا همان «آنچه خواهيد ديد») را كه تاثير چندانی در كنجكاوی تماشاگران (برای دنبالكردن قسمت بعدی جراحت) نداشت؛ هرچند نو و تجربهنشده بود و مهمتر از همه «نقض غرض» به نظر میرسيد.
پنج: سازندهی نون و ريحون (فرزاد موتمن) با خونسردی كامل و در غياب رقبای طنزپرداز، موفق شد مفرحترين كار اين موسم را عرضه كند؛ بی آنكه در ورطهی لودهگی بغلطد، مرزهای فانتزی و واقعيت را مخدوش كند و مهمتر از همه، مبلغ شعارهای اخلاقگرا، سطحی و عاميانه باشد. انتخاب راوی يا گويندهی گفتار متن برای پيوند دادن به حلقههای مختلف داستان، مهمترين ويژگی اين مجموعه به شمار میرفت و طرح كنايی نشانهها و معضلات سياسی و اجتماعی در آن باعث شده بود بعضی قسمتها كمی فراتر از يك كار طنزِ ساده و معمولي باشد. نون و ريحون عاملی بود تا اندكی پس از نمايش غافلگيركنندهی پوپك و مش ماشاالله با وجه ديگری از روحيهی تجربهگرای اين فيلمساز در كاربرد ژانرهای مختلف آشنا شويم؛ و اين نكته نه تنها چيزی از ويژگيهای خالق هفت پرده، شبهای روشن و صداها كم نمیكند بلكه باعث ميشود بيش از گذشته در انتظار اثر بعدی او بمانيم. اثری كه به طور حتم تكليف مخاطبان جدی او با خودش و همچنين تكليف او با مخاطبانش را روشن خواهد كرد.
شش: شايد اگر نون و ريحون به جای آخرين مجموعهی ماه رمضان، در پربينندهترين ساعتها از تلويزيون پخش ميشد مخاطبان گستردهتری را به خود جلب میكرد. و شايد اگر جراحت– دستكم به خاطر سوژه جسورانهاش– زمان مناسبتری برای ارتباط با جوانان جامعه پيدا میكرد تاثيرگذاری عميقتری میيافت. ظاهراً ترتيب تقدم و تاخر نمايش مجموعهها از تلويزيون، نيازمند كارشناسی بيشتری است و مديران سازمان بايد نسبت به مخاطبشناسی مجموعهها حساسيت و توجه بيشتری نشان دهند. در همهجای دنيا به جای قدمگذاشتن در مسيرهای ناشناخته، تجربهی تجربهشدهها [به عنوان يك اصل] به كار گرفته میشود اما در كشور ما در همچنان بر پاشنهی خود ميچرخد. در چنين وضعيتی مجموعهيی مثل جراحت كه بهداشت روانی، شيوههای تنظيم خانواده و روشهای موفقيتآميز در شكلگيری ازدواج سالم را به عنوان لايههای زيرساخت خود در نظر گرفته، در زمان اوج توجه كودكان و نوجوانان از تلويزيون پخش میشود و مجموعهی طنزآميزی كه ميتواند مثل «ريحونِ لای نون» طعمدهنده و تغييردهنده ذائقه باشد آخرين دقايق پخش را به خود اختصاص میدهد. چه بايد گفت؟
اين نوشته در تازهترين شمارهی ماهنامه صنعت سينما (شماره 98) منتشر شده است.