نسخه ویدئویی بی‌خود و بی‌جهت در آخرین روزهای سال گذشته و در حالی منتشر شد که هنوز یک سینما در مرکز تهران این فیلم را نشان می‌داد. از این نظر و خصوصاً به‌خاطر این‌که فروشاين فيلم- گیرم در آخرین روزهای نمایش و در کم‌ترین میزان خود- ادامه داشت، انتشار دی‌وی‌دی آن نه تنها کم‌سابقه بلکه بی‌سابقه است. خود این موضوع، فرصت مناسبی فراهم کرد برای دوباره دیدن فیلم و بازخوانی گفت‌وگوی سازنده‌اش با نگارنده که در یک‌صد و بیست و پنجمین شماره ماهنامه صنعت‌ سینما به چاپ رسیده بود. البته از آن‌جا که گفت‌وگو با کاهانی در فرصتی کوتاه و تنها چند شب پيش از شروع نمايش عمومي اين فيلم انجام شده بود حالا (چند هفته پس از انتشار نسخه ویدئویی فیلم) به نظرم می‌رسد که مصاحبه می‌توانست در بر گیرنده پرسش‌های موشکافانه‌تری باشد؛ اما اینک که کاهانی برای فراهم کردن مقدمات فیلم بعدی‌اش فعلاً تهران را به مقصد اروپا ترک کرده، خواندن همین حرف‌ها هم حس و حال دیگری دارد. به‌هرحال آن‌چه که در ادامه این مقدمه و در ادامه مطلب مي‌خوانيد حاصل يك ديدار كوتاه و فشرده با عبدالرضا کاهانی و ضبط و تنظيم نسبتاً سریع گفت‌وگويي است كه در آخرين مهلت ارسال مطالب (برای آن شماره از صنعت سینما) به نتيجه رسيد. گفت‌وگويي كه همان‌طور که گفتم شايد اگر فرصت بيش‌تر و شرايط بهتري براي انجام آن وجود داشت مي‌توانست نكته‌هاي عمیق‌تر و جذاب‌تري در خود داشته و طبعاً خواندنی‌تر باشد.