درگذشت علی حاتمی و داستان مرگی که کلید خورد!
چهاردهم آذر ۷۵ که علی حاتمی جان به جانآفرین تسلیم کرد من شاید یکی از اولین افرادی بودم که از سفر بیبازگشت او باخبر شدم. یکی از پرستاران حاتمی، تنها چند دقیقه بعد از درگذشت او تلفن زد و این خبر غمانگیز را به تحریریهی روزنامهی اخبار مخابره کرد. تنها کاری که در آن شرایط میتوانستم انجام بدهم تنظیم و تکمیل آن خبر بود. در آخرین لحظه تیتر زدم: علی حاتمی داستان مرگ را نوشت و خبر را گذاشتم روی میز منصور ملکی (که روحش آرام و شاد باد) او هم خبر را برد تا در شورای سردبیری روزنامه مطرح کند. وقتی برگشت گفت: مطلب رو بردیم صفحهی یک اما حسین قندی تیترش رو کرد: علی حاتمی داستان مرگ را کلید زد. به ملکی گفتم: حالا اگه همین تیتر رو من نوشته بودم ایشون میگفت: مگه داستان رو کلید میزنن؟! داستان رو مینویسن! خوب یادم هست ملکی لبخند معنیداری زد و هیچ نگفت. اما ظاهرٱ زندهیاد قندی کارش را بهتر از هر دوی ما بلد بود. او در جشنوارهی مطبوعات سال بعد جایزهی بهترین تیتر سال را دریافت کرد و با همان جملهی خبری راهی سرزمین وحی شد: علی حاتمی داستان مرگ را کلید زد.