خاطرهبازی با پردههای نقرهای/ نگاهی به «سینما شهرقصه» (کیوان علیمحمدی و علیاکبر حیدری)

سالها پیش که منصور ضابطیان طرح مجموعه برنامهی «نقره» را به تلویزیون ارائه داد هرگز با خودش فکر نمیکرد ایدهی غوطهور شدن در برکهی خاطرات و نوستالژیبازی با دنیای فراموش نشدنیِ دههی 1360 تا این حد پرطرفدار و سودآور از کار درآید. آنقدر پرطرفدار و آنقدر سودآور که اگر کسی حال و حوصلهی جمع زدن فروش فیلمهایی نظیر «اخراجیها»، «نهنگ عنبر» و «هزار پا» و سریهای مشابه آنها را داشته باشد بعید به نظر میرسد به آسانی موفق به شمارش کهکشان صفرهای این فیلمها شود! فیلمهایی که آبشخور همهشان در تناقضهای رفتاری، نوع خاصِ پوشش و آرایش خاص مردم، و همچنین سیاستهای انقباضی دولت در آن دههی نمونهای و مثالزدنی است.
این روزها کیوان علیمحمدی با فاصله گرفتن موقتی از دوست قدیمیاش (امید بنکدار) و البته انتخاب همکار دیگرشان (علیاکبر حیدری) برای کارگردانی فیلم، یکبار دیگر در آب خنک و لذتبخش این برکهی جادویی شیرجه زده است. حاصل این آبتنی، فیلم نوستالژیک «سینما شهرقصه» با اشارههایی به تاریخ سینمای ایران است. فیلمی که عنوان آن برای نسل ما یادآور یکی از کوچکترین، دنجترین و جذابترین سالنها برای تماشای شاهکارهای سینماست و برای نسل و نسلهای بعد، یادآور سالن کوچک و بیهویتی در دل سینما آزادی.
البته از این سالن خاطرهانگیز، و البته نوستالژیِ فیلمهایی که در آن به نمایش گذاشته میشد، به غیر از یک نام، چیز دیگری در این فیلم دیده نمیشود و اگر برخی تحریفهای آشکار نظیر آتش گرفتن پلاکارد «برادرکُشی» (ایرج قادری) را به حساب نگاه نمادین سازندگان «سینما شهرقصه» بگذاریم (فیلمی که پیش از حوادثِ منجر به پیروزی انقلاب ساخته شده بود اما در اسفند 1358 بر پرده آمد) باید گفت در این فیلم، سینما و خصوصاً سینمای پیش از انقلاب، بیش از هر زمان دیگری مورد استفادهی ابزاری قرار گرفته است. اوج این اتفاق نیز جایی است که برای خاطرهسازی از طریق نمایش هنرپیشههای قدیمی، دیالوگهای مطلوب و مورد نظر سازندگان فیلم، روی تکههایی از اسناد تصویریِ پردههای نقرهای راه میرود و آنها را مخدوش میکند. فیلمهایی که اینک باید گفت اغلبشان همراه با سینماهای کوچک و بزرگ قدیمی به خاطرهها پیوستهاند؛ و به غیر از کمی نوستالژیِ رقیق و شیرین، حرف خاص دیگری برای گفتن ندارند.
«سینما شهرقصه» همان داستان قدیمی و بارها تکرار شدهی عشقبازی با سینماست که اینبار از زبان یک تعمیرکار آپاراتهای قدیمی (داود/ حامد کمیلی) روایت شده است. داستان «لذت بردن گناهکارانه» از فیلمهای قدیمی که تجلی آن را در سکانس ابراز احساسات رزمندهها نسبت به فیلم «برزخیها» (دیگر فیلم ایرج قادری) میبینیم؛ و همچنین اعتراف داود به ناتوانی در چشم برداشتن از پردهی سینما (در همان ابتدای فیلم). اما هستهی اصلی فیلم که متاسفانه نادیده گرفته شده و طبعاً مورد پرورش قرار نگرفته، زمینهچینی برای ایجاد علاقهمندی نسبت به سینما در دل حاجی (فرخ نعمتی) است. شخصیتی که داود به پیروی از فیلم «اخراجیها» و برای جلب رضایت او به ازدواج با دخترش حاضر میشود به خط مقدم جبههی جنگ سفر کند (میبینید منابع الهام فیلم در چه مایههایی است؟!)
در نهایت آنچه باعث میشود مخاطب «سینما شهرقصه» با داستانی چنین سست و نحیف و هجوآمیز کنار بیاید حس رضایتبخش خاطرهبازی با تصویر مواج فیلمها روی پردهی سینماست. نکتهای که اگر یادداشت یکی از کارگردانهای فیلم در ویژهنامهی ماهنامهی سینمایی فیلم را ملاک قرار دهیم (آنجا که علیاکبر حیدری به بازی عزتالله انتظامی در فیلم «نابخشوده» اشاره کرده) باید پذیرفت متاسفانه سطح اطلاعاتِ درونِ فیلم اصلاً قابل اعتماد و طبعاً قابل بحث نیست.
پینوشت: بازیگر اصلی فیلم «نابخشوده» (ساختهی ایرج قادری در 1376) بهزاد جوانبخش است و زندهیاد انتظامی هرگز در این فیلم حضور نداشته است!
مرتبط: پیوند به همین یادداشت در سایت روزنامهی همشهری