روزی كه برای مصاحبه با سلحشور به دفتر او رفته بودم كمی عصبی بودم و طبعاً حال و روز چندان مساعدی نداشتم؛ يكی دو بار با بدفهمی و بدقولی روابط‌عمومی دفتر او مواجه شده بودم و يكی دو بار با بدفهمی و بدقولی خود او. روز مصاحبه، درست چند دقيقه قبل از شروع مصاحبه يكی از چهره‌‌های سياسی، سر زده به ديدن او آمد و من مثل يكی دو دفعه قبل مجبور شدم يكی دو ساعت توی خيابان‌های اطراف دفتر او (بهار و هفت‌تير و كريم‌خان) بالا و پايين بروم و پرسه بزنم تا نوبتم شود! اگر اصرار سردبير مجله نبود و توی رودربايستی با خودم قرار نگرفته بودم (آخر، اين چندمين بار بود كه به خاطر سلحشور به مركز شهر می‌رفتم و ساعت‌ها وقت تلف می‌كردم) بايد قيد آن مصاحبه را زده و برمی‌گشتم اما با سماجت ماندم تا دست‌كم برای رفع كنجكاوی هم كه شده، او را از نزديك ببينم و بفهمم چطور آدمی است.
اولين بار زمانی كه دوازده سیزده سالم بود او را روی ديوار مسجد محله‌مان ديده بودم (او بازيگر اصلی توبه نصوح (محسن مخملباف) بود و آن فيلم را برای بچه‌ها و مسجدی‌های محل ما نمايش می‌دادند تا شايد عبرت بگيرند!) و حالا بعد از سال‌ها برای اولين‌بار به دفترش رفته بودم تا او را ملاقات كنم. وقتی دستگاه ضبط صدا را روشن كردم سلحشور گفت: «قبل از اين كه مصاحبه را شروع كنيم، از شما به عنوان يك مطبوعاتی می‌خواهم بپرسم می‌دانيد چرا بر و بچه‌های سينما و مطبوعات سينمايی ميانه‌شان با من و يوسف خوب نيست؟ و خيلی‌هايشان ما را تحويل نمی‌گيرند؟» گفتم: «جواب دادن به اين سوال به اين راحتی‌ها نيست؛ خيلی مفصل است.» گفت: «حالا شما يك ذره‌اش را بگو!» گفتم: «بخشی از اين مشكل كه شما می‌گوييد، به ايرادات تكنيكی آن‌ها از سريال يوسف ‌پيامبر برمی‌گردد و بخشی از آن ناشی از جايگاه شما به عنوان يك فيلمساز دولتی است.» گفت: «يعنی چی؟!» گفتم: «يعنی شما و چند نفر ديگر جزو كسانی هستيد كه فقط به دليل جايگاه‌ و وابستگی‌های‌تان امكان ساخت فيلم پيدا می‌كنيد نه به خاطر شايستگی‌هايتان در كارگردانی. و در ضمن به خاطر پوسته تلخی كه داريد و تندی‌هايی كه از خود نشان می‌دهيد طبيعی است خيلی‌ها با شما مشكل داشته باشند و نتوانند ارتباط گرم و عميقی برقرار كنند.»
البته اين حرف‌ها او را به فكر وادار كرد و باعث شد كمی مكث و سكوت كند؛ اما باعث نشد از مواضعش عقب‌نشينی كند و به شكلی قابل پيش‌بينی اغلب تحليل‌ها را به نفع خود تغيير داد. او در جايی از مصاحبه گفت: «اگر همه سينماگران ما دور هم جمع شوند علم، فهم، سلامت‌ نفس و صحت عمل‌شان حتا به اندازه يكی از دانشمندان مذهبی نيست!» و در جای ديگری حتا پا را از اين هم فراتر گذاشت و در حالی كه اساساً شهرت و جايگاهش را مديون سينماست گفت: «من برای سينما چندان ارزش قائل نيستم. بود و نبود سينما در جامعه ما چندان ارزش ندارد. اين تلويزيون است كه در همه خانه‌ها وجود دارد و مردم پای آن می‌نشينند!»
به‌هرحال آن‌چه می‌خوانيد متن كامل آن گفت‌وگوست كه همزمان با پايان نمايش يوسف پيامبر انجام شد و در شماره 83 ماهنامه صنعت سينما به چاپ رسيد.