سال گذشته، درست در روزهای برگزاری جشنواره‌ی سینماحقیقت، در حال ساخت یک مستند تلویزیونی بودم که سوژه‌ی اصلی آن یک روحانی بود. روحانی کهن‌سالی که در آستانه‌‌ی 93 سالگی با کاربرد تمهیدی جالب (توزیع کوپن‌هایی دست‌ساز برای دریافت رایگان خوراکی و تنقلات) موفق شده بود جمعی از کودکان و نوجوانان را به مسجد محله جذب، و توجه آن‌ها را به منبر خود جلب کند. خوش‌بختانه پیش از آن‌که سفارش ساخت این فیلم را دریافت کنم جمعی از اطرافیان و نزدیکان شیخ– که دست‌اندرکار مراسم گرامی‌داشتی برای پیش‌نمازِ مسجد خود بودند– از زندگی اجتماعی و خانوادگی ایشان یک فیلم کوتاه ساخته بودند که ساختار و سر و شکلی غیرحرفه‌یی داشت اما ماکتِ کار ما به حساب می‌آمد و البته به شکلی قابل پیش‌بینی باعث شده بود بسیاری از موانع و مشکلات احتمالی از سر راه برداشته شود. مشکلاتی از قبیل مخالفت ایشان برای حضور دوربین در داخل خانه، انجام بعضی کارها در مقابل چشم دوربین و ضبط تصویرهایی از حریم خصوصی خود و افراد خانواده که در ادامه‌ی کار با مناعت طبعی که نگارنده، خود نیز به‌صورت مستقیم آن را تجربه کرد، معلوم شد بیش‌تر توهمی از سوی گروه سازنده‌ی آن گزارش بوده تا این‌که واقعیت داشته باشد. در یک‌روز و نیمی که تصویربرداری این فیلم در جریان بود بارها از خودم پرسیدم اگر روحانیِ سوژه‌ی این فیلم، مثل بسیاری از چهره‌های نظام، شهرتی عمومی یا جایگاهی حکومتی داشت آیا باز هم به همین سرعت و سادگی می‌شد وارد بیت ایشان شد و به اتاق نشیمن، محل وضو گرفتن و حتی اتاق خواب ایشان نیز سرک کشید؟! هر گونه فکر می‌کردم پاسخ منفی بود. به‌هرحال به‌دشواری می‌توان باور کرد روحانی‌های مشهور و سرشناسی که اغلب از داخل قاب کوچک و کادر محدود تلویزیون یا تریبون‌های عمومی با مخاطبان خود ارتباط برقرار کرده‌اند به این راحتی اجازه دهند دوربین سیال و جست‌وجوگر سینمای مستند به آن‌سوی پرده‌ی حریم‌شان رخنه کرده و زوایای نهان و پنهان زندگی خانوادگی‌شان را به نمایش بگذارد؛ مگر این‌که قصد و هدف خاصی در میان باشد. این نکته حتی برای هنرمندان، ورزش‌کاران، سیاست‌مداران و سایر چهره‌های مشهور و به‌اصطلاح «تویِ ویترین» نیز با کمی البته و اگر و اما روبه‌روست؛ چه رسد به چهره‌هایی که حتی یک تماس ساده با آن‌ها اغلب نیازمند رد شدن از مراقبت‌های امنیتی و رعایت مرزهای سیاسی ا‌ست. ناگفته پیداست نمایش وجه یا وجوهی از زندگی برخی روحانیون شناخته‌شده که گاهی با اغراق، تحریف و حتی واژگون کردن واقعیت همراه است می‌تواند نگاه عمومی را نسبت به آن‌ها تصحیح یا ترمیم کند اما به‌طور حتم این نکته‌ی مهم نیازمند تجربه و تجربه‌هایی مستمر و طولانی در این زمینه، و هم‌چنین تمرکز، بازخوانی و ایجاد تغییر در روش‌ یا روش‌های نزدیک شدن به چنین موضوعی‌ است. روش‌هایی که به‌طور حتم پس از نخستین تجربه‌ها در این زمینه و البته دریافت واکنش یا واکنش‌های احتمالی درباره‌ی آن‌ها به بار خواهد نشست؛ و البته مستند فیه‌مافیه نیز قصد دارد این نکته را به‌صورت علنی به نمایش بگذارد: واکنش صریح و بی‌پرده‌ی روحانیت به تصویری که از آن‌ها به نمایش در‌آمده یا خواهد آمد. سازنده‌ی این مستند با انتخاب قالب «فرامستند» تمام تلاش خود را به کار برده تا به مشکلات فیلم‌های مستندی بپردازد که درباره‌ی روحانی‌ها ساخته شده یا قرار است ساخته شود. روحانیانی که به استناد گفتار متن فیلم، از میان بیست نفری که کارگردان فیه‌مافیه به آن‌ها مراجعه کرده، تنها دو نفر به خواسته‌ی او پاسخ مثبت داده‌اند؛ و تازه، یکی از آن‌ها از بستگان خود اوست!
به نظر می‌رسد سازنده‌ی این فیلم قصد داشته با ایجاد پیوند میان راش‌های باقی‌مانده از فیلم‌های قبلی و تصویرهای ناکام و ناتمامِ فعالیت‌های اخیر، گزارشی تهیه کند تا در هنگام طرح پرسش (از سوی مخاطب فیلم یا سفارش‌دهنده‌ی احتمالی) پیشاپیش توانسته باشد برائت خود را به اثبات برساند. در غیر این‌صورت استفاده‌ی او از معدود لحظه‌های به‌جا مانده از زندگی خصوصی امام خمینی(ره) در بخش پایان‌بندی فیلم و دریافت این نتیجه‌گیری از سوی فیلم‌ساز که «چنین تصویرهایی با کم‌ترین هزینه ساخته شده‌ اما بیش‌ترین تاثیر را بر بینندگان داشته» این نکته را به ذهن متبادر می‌کند که ساخت فیلم مستند از زندگی روحانیون بلندپایه تقریباً ناممکن است؛ مگر این‌که به حرکت فردیِ برخی اعضای اهل بیت ایشان دل‌ خوش کنیم و توقع داشته باشیم آن‌ها ضمن درک ‌موقعیت ویژه و تاریخیِ بستگان یا وابستگان خود، تصویرهایی از خلوت ایشان تهیه کرده و آن را با ما و دیگران به اشتراک بگذارند. واقعیت این است که با گنجایش محدود یادداشت حاضر، فرصت چندانی برای پرداختن به برخی حفره‌های ساختاری این فیلم وجود ندارد (در غیر این‌صورت می‌شد به نامشخص بودن استراتژی آن، نامناسب بودن گرافیک، کم‌کاری در نورپردازی، قاب‌بندی و تصویربرداریِ بسیاری از صحنه‌ها، و هم‌چنین استفاده از نماها و بخش‌هایی خاص در تدوین نهایی پرداخت که بیش‌تر حاصل سلیقه‌ی شخصی فیلم‌ساز است تا محصول نیاز فیلم).
ظاهراً در شرایط فعلی تنها کاری که می‌توان انجام داد دل‌خوش کردن به معدود لحظه‌های جذاب و باقی‌مانده از تصویر زندگی برخی روحانیون فعال و حاضر در روزگار ما است که در این مستند به یادگار مانده. لحظه‌هایی نظیر شوخی حجه‌الاسلام قرائتی با حجه‌الاسلام راشد‌یزدی در جلسه‌ی مبلغان کشور، نماهایی از سکوت و خلوت شیخ حسین انصاریان در خودرو و خیابان، شیرین‌زبانی حجه‌الاسلام راستگو در لحظه‌ی صرف غذا و مهم‌تر از همه مخالفت آیت‌الله جنتی با استفاده از خودروی دولتی برای رفتن به ورزش و انجام کار شخصی که خوش‌بختانه در لابه‌لای تصویرهای فیه‌مافیه استوار و پابرجا مانده‌؛ و استفاده از آن‌ها فعلاً تا همین حد هم کافی و عالی است!


پی‌نوشت: این هم یکی دیگر از نقدهایی‌ست که به مناسبت برگزاری جشنواره سینماحقیقت نوشته شده و از این‌جا می‌توانید پیوند آن را روی سایت رسمی جشنواره هم بخوانید.