بازار در تونل زمان/ نگاهی به فیلم «وازاریه» ساختهی حسن نقاشی
«وازاریه» را میتوان غبارروبی از داستان شکلگیری «بازار» به عنوان قلب تپندهی پایتخت دانست. یکی از قطبهای اقتصاد کشور که زمانی نماد هویت تهران بوده و حتی در نقشهی دارالخلافهی عهد ناصری (آنزمان که این شهر فقط پنج محله داشته) نیز دردانهی این شهر به حساب میآمده است. به تعبیر گفتار متن فیلم: «از میدان ارگ و کاخِ شاهی در شمال تا دروازهی شاه عبدالعظیم در جنوب.» منطقهای که بسیاری از تحولات اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و حتی فرهنگیِ تاریخ معاصر به دست آدمهای آن انجام شده؛ و به همین دلیل باید گفت پرداختن به اهل بازار، به عنوان افرادی که منشاء این تحولات گسترده بودهاند، در حقیقت، بیش از یک ضرورت ساده بوده است. پرداختن به این قشر از آدمهای متموّل تاریخ، متاسفانه تا کنون مغفول مانده بود و احتمالاً این نکته ریشه در کمبود منابع تصویری مورد نیاز برای ساخت فیلم داشته است. نکتهای که البته در مستند مورد بحث نیز از همان دقایق نخستین، خود را به رخ میکشد؛ جایی که بعد از تاکید بر نصب و راهاندازی تلگرافخانهی بازار (آنهم پس از ارگ سلطنتی) و همچنین بهای گزاف آن (که گوینده میگوید: هزینهی ارسال چهار کلمهاش با خرید «یک مَن تنباکوی اعلای خوانسار» مساوی بوده!) به واپسین تلگراف میرزا تقیخان امیرکبیر، پیش از شهادت او اشاره میشود اما آنچه که این جملههای غمانگیز و تکاندهنده را همراهی میکند فقط تصویر مُهرهای دستسازی است که عنوانهای «قائممقام» و «صدراعظم» روی آن حک شده و هیچ ربطی به این نامهها ندارد. متن کامل را در ادامهی مطلب بخوانید.