فیلم‌درمانی در قالب یک روایت شخصی/ گزارشی از نمایش و نقد و بررسی «رد پای چه‌گوارا» در مرکز گسترش

پوستر فیلم «رد پای چه‌گوارا» ساخته‌ی علی‌رضا رفوگرانشب گذشته (یکشنبه بیست و نهم فروردین‌ ماه) در تازه‌ترین برنامه از مجموعه جلسه‌های نمایش فیلم که هر هفته در مرکز گسترش سینمای مستند و تجربی برگزار می‌شود ابتدا مستند «رد پای چه‌گوارا» به نمایش درآمد و سپس این فیلم با حضور نیما عباس‌پور از منتقدان سینما مورد نقد و بررسی قرار گرفت.در ابتدای این جلسه، ناصر صفاریان، مسئول برگزاری جلسات نمایش فیلم ضمن اشاره به معدود تولیدات سینمای جهان که درباره‌ی شخصیت ارنستو چه‌گوارا ساخته شده، به ردپای تولیدات سینمای مستند ایران در این زمینه اشاره کرد و «رد پای چه‌گوارا» را شاخص‌ترین فیلمی دانست که تا کنون توسط مستندسازان ایرانی ساخته شده است.
وی افزود: «همین که در کشور ما و به جای سینمای داستان‌گو، سینمای مستند برای پرداختن به زندگی شخصیتی با ویژگی‌های ارنستو چه‌گوارا پیش‌قدم شده، حکایت از موفقیت این سینما در نگاه به چشم‌اندازهایی فرامرزی و پرداختن به سوژه‌هایی با ویژگی‌های بین‌المللی دارد.» متن کامل این گزارش را می‌توانید در ادامه‌ی مطلب بخوانید.

ادامه نوشته

آقا...

آقا«آقا» جزو آخرین نسل معمارهای سنتی و قدیمی بود که آن وقت‌ها بهشان می‌گفتند بنّا (با تشدید نون). ما هم به همین شکل صدایش می‌زدیم: «آقا»؛ و واقعاً برازنده‌اش بود. البته اسم شناسنامه‌ای‌اش علی‌اکبر بود اما دوستان و همکارانش به او می‌گفتند «اوس‌اکبر» که مخفف کلمه‌ی استاد به اضافه‌ی اسمش بود. در جوانی مثل خیلی‌های دیگر کارش را با وردستی و کارگری و انجام کارهای سخت آغاز کرده بود. گاهی در خاطراتش تعریف می‌کرد که در روزگار جوانی، همراه یک مهندس و چند نفر دیگر روی «یک ساختمان خیلی خیلی بزرگ» کار می‌کرده‌اند‌. می‌گفت وقتی کارهای آن ساختمان به پایان رسیده از او و گروهی که درگیر ساخت آن بوده‌اند دعوت شده تا در جشنی به همین مناسبت شرکت کنند. تازه آن روز متوجه شده ساختمانی که در آن کار می‌کرده‌اند سینما بوده‌ است. یادش به خیر. می‌گفت: «یک لحظه رفتم تو. دیدم چند نفر دارن رو پرده‌ راه می‌رن. گفتم این‌‌ها دیگه چیه؟ و اومدم بیرون!» این، تمام مواجهه‌ی «آقا» با سینما بود در همه‌ی عمر؛ دیگر هرگز پایش را در هیچ سالن دیگری نگذاشت، هیچ فیلمی در سینما ندید و طبعاً هیچ تجربه دیگری در زمینه‌ی رویاپروری نداشت. از روی نشانی‌هایی که می‌داد، می‌شد فهمید ساختمان مورد نظر احتمالاً سینما «دیانا» بوده که به گفته‌ی او «در خیابان شاهرضا (انقلاب فعلی) نزدیک‌ پمپ بنزین وصال» قرار داشته است. سینمایی که در سال‌های پس از انقلاب تغییر نام داد و اکنون با عنوان «سپیده» از آن یاد می‌شود. سال‌ها بعد، زمانی که دیگر به خیل عشاق سینما پیوسته بودم، وقتی متوجه شدم سالن تابستانی سینما «دیانا» محل فیلم‌برداری یکی از مهم‌ترین سکانس‌های رضا موتوری (مسعود کیمیایی) بوده، حال خوشی داشتم و هر بار که این فیلم را می‌دیدم احساس می‌کردم خود من هم آن‌جا حضور داشته‌ام! و این روزها با خودم فکر می‌کنم اگر «آقا» تقریباً سی سال پیش، آن تصادف وحشتناک را نکرده بود (تصادفی که باعث شد سی و اندی سالِ انتهای عمرش را در خانه و به تحمل دردهای جورواجور بگذراند) شاید دیوارهای بیش‌تری را بالا می‌برد، چه بسا در ساخت سالن یا سالن‌های دیگری مشارکت می‌کرد؛ و خدا را چه دیدی، شاید حتی به سینما علاقه‌مند هم می‌شد!
بنده‌ی خدا «آقا» حتی در خواب هم نمی‌دید سینمایی که برای او هیچ جذابیتی نداشت، در زندگیِ اولین و در حقیقت بزرگ‌ترین نوه‌‌‌‌‌اش این همه تاثیرگذار باشد؛ وگرنه شاید آن روز که برای اولین و آخرین‌بار به سالن تاریک و نمور سینما سرک کشیده بود سعی می‌کرد جادوی آن‌چه روی پرده گذشته بود را با تمام ابعادش به حافظه بسپارد و آن را برای فرزندان، نوه‌ها و نتیجه‌هایش تعریف کند.
این روزها که یک سال از پر کشیدن او از میان ما گذشته، تنها دل‌خوشی‌ام خلوت کردن با این احساس خوب و دل‌پذیر است که پدربزرگ من هم در ساخت یکی از مهم‌ترین سینماهای تهران نقشی و دستی داشته است؛ گیرم حتی محدود و ناچیز.

بیان هنرمندانه در قالب سینمای دیجیتال/ گزارشی از نمایش فیلم‌های کیارستمی در مرکز گسترش

شب گذشته در نخستین جلسه از تازه‌ترین سری برنامه‌های نمایش فیلم که در مرکز گسترش سینمای مستند و تجربی برگزار می‌شود ابتدا فیلم‌های کوتاه «پرنده‌ها»، «تخم‌مرغ‌ها»، «فرش ایرانی» و «جاده‌ها» (از ساخته‌های عباس کیارستمی) به نمایش درآمد و سپس این فیلم‌ها توسط سیف‌الله صمدیان و شادمهر راستین مورد نقد و بررسی قرار گرفت. متن کامل را در ادامه‌ی مطلب بخوانید.

عباس کیارستمی

ادامه نوشته

یک روز تا ابد/ گفت‌وگو با سعید روستایی، کارگردان «ابد و یک روز»

پوستر فیلم ابد و یک روزچه موفقیت‌های خیره‌کننده ابد و یک روز را حاصل ذوق‌زدگی دسته‌جمعیِ جشنواره، تماشاگران و منتقدان بدانیم، و چه این موفقیت‌ها را حق طبیعی اثری با این میزان تاثیرگذاری بدانیم، باید پذیرفت کارگردان جوان این فیلم، پدیده سی و چهارمین دوره جشنواره فیلم فجر بوده است. فیلم‌سازی که در بیست و شش سالگی موفق شده کاری کند تا فیلمی چنین تلخ و گزنده (با تعدادی از درخشان‌ترین و تکان‌دهنده‌ترین سکانس‌های دست‌کم یک دهه اخیر) در صدر فهرست بهترین انتخاب‌های سال جا خوش کند.
سعید روستایی که در سال‌های گذشته به واسطه فیلم‌های کوتاهش در جشنواره‌های مختلف مطرح بوده، در گفت‌وگویی که در ادامه‌ی مطلب می‌خوانید درباره دلایل رویکرد خود برای ساخت فیلم بلند و سینمایی و هم‌چنین عناصری که به‌صورت مستقیم در شکل‌گیری و پرورش ابد... تاثیر داشته توضیح داده است.

ادامه نوشته