پوستر فیلم پنبه تا آتشداستان‌های مربوط به زندگی‌های پر فراز و نشیب، و شرح موفقیت‌هایی که معمولاً از فقر در کفِ خیابان تا عالی‌ترین موقعیت‌های اجتماعی، ثروت و توانمندی را در بر می‌گیرند، همیشه در طول تاریخْ جذاب، نظرگیر و درخشان بوده‌اند. حالا می‌خواهد این داستان‌ها فراز هیجان‌انگیزی از یک کتاب‌ روان‌شناسی، برشی از یک رُمان عامه‌پسند یا حتی مثل زندگی چارلی چاپلین، تصویری باورنکردنی از آن‌روی سکه‌ی شانس باشد. مهم، عبور خیال‌انگیز اما دشوار و رازآلودِ قهرمانِ ماجرا از پیچ و خم‌های سرنوشت، و رسیدن و قدم گذاشتن به سرزمینِ رستگاری است. مسیر پُرسنگلاخی که حتی اگر وجه عمیقاً فانتزیِ زندگی را هم نادیده بگیریم، در برخی موارد، بیش‌تر شبیه رویاست تا واقعیت!رویایی که در مستند پنبه تا آتش (بهرام عظیم‌پور) همشاگردیِ مصطفی چمران در مدرسه‌ی انتصاریه‌ی عودلاجان را از دستفروشی در شهرستان‌ها و لحاف‌دوزی در راسته‌ی بازار تا پیوستن به خانواده‌ی صنعت آهن و فولاد کشور همراهی می‌کند. یا به عبارتی دیگر، از انبار کردن پنبه‌ها و عرضه‌ی مستقیم لحاف‌ها در مغازه‌ی شخصیِ خود تا تصمیم به تغییر شغل و سپس چرخشی ناگهانی به سوی فروش آهن. متن کامل این یادداشت را در ادامه‌ی مطلب بخوانید.