يادداشتي درباره ي فيلم مستند « دل واره» به بهانه ی پخش از شبکه چهار سیما
با گروگان ها از نيويورك تا ... بوشهر
اگر آژانس شيشه ای را يكی از مهم ترين توليدات سينمای ايران در دو دهه اخير می دانيد ... اگر مثل خود من هنوز و پس از گذشت ده سال (از توليد آن) نمي توانيد بدون كنترل احساسات - و پناه بردن به عقلانيت - اين فيلم را تماشا كنيد ... و حتی اگر مثل خيلی ها كه از زاويه ای سرازير به فيلم نگاه می كنند معتقديد حاتمی كيا فيلمش را از روی بعد از ظهر سگی (سيدنی لومت) كپی كرده ، بعد از ظهر جمعه ۲۱ اردیبهشت (حدود ساعت 13:30) نمايش فيلم مستند دل واره را از شبكه چهار تلويزيون از دست ندهيد.
در اين فيلم كه به عنوان يكی از بخش های مجموعه برنامه ی يك فيلم ، يك تجربه ( به تهيه كنندگی سيد رضا ميركريمی) روی آنتن مي رود آژانس شيشه ای از سه زاويه مورد بررسی قرار گرفته ؛ فيلم نامه ، كارگردانی و بازيگری كه شاخص ترين عناصر ساختار اين فيلم به حساب مي آيد.
دل واره در كنار امپراتور و ما (كه با همكاری دوست عزيزم ناصر صفاريان و درباره ی استاد فقيد سينما ؛ آكيرا كوروساوا ساخته شد) تازه ترين فعاليت نگارنده در زمينه ی فيلم سازی و فعاليت در زمينه سينمای مستند به شمار می رود. دليل انتخاب اين فيلم برای بررسی در قالب يك فيلم مستند آن بود كه جدا از ويژگی های ناب تكنيكی و استانداردهای بالای فنی ، آژانس شيشه ای شايد تنها فيلم سال های اخير باشد كه هميشه مورد چالش و درگيری طيف گسترده ای از موافقان و مخالفان قرار داشته است. البته بخش عمده ای از مخالفان اين فيلم معتقدند حاتمی كيا آژانس شيشه ای را نعل به نعل از روی فيلم معروف بعد از ظهر سگی (سيدنی لومت) ساخته و شباهت های اين دو فيلم در برخی جزييات واضح تر از آن است كه نياز به انكار داشته باشد. اما نكته ی جالب آن كه هر دوی اين فيلم ها بر اساس يك ماجراي واقعی (گروگان گيری) ساخته شده اند و تم مركزی هر دويشان اشتباه در تصميم گيری و فراگير شدن دامنه ی مجازات شخصيت های اصلی با پافشاری بر حقوق فردی خود (در مقابل حقوق اجتماعی شان) است؛ يكي در نيويورك سال 1972 و ديگري در بوشهر سال 1374 كه البته در نسخه ی ايرانی، حاتمی كيا موضوع را به تهران منتقل كرده و همان طور كه خودش در فيلم توضيح می دهد برای رفع ابهام و جلوگيری از جو سياسی و ملتهبی كه آن سال ها در اجتماع وجود داشته تصميم گرفته در ابتدای فيلم بنويسد « ماجرای اين فيلم واقعی نيست».
در مستند دل واره حاتمی كيا توضيح می دهد كه فيلم نامه ی فيلم در چه حال و روزی ( زمان فشارهاي روانی و تصميم به تغيير شغل؛ به قيمت كار در مغازه ی پدر و حتی مسافر كشی) نوشته شده و بی آن كه بخواهد شباهت های كلی فيلمش و بعد از ظهر سگی را انكار كند ، جزييات مشترك ميان اين دو اثر را جالب و البته كاملاً اتفاقی توصيف می كند. اصلاً در جايی از دل واره خودش صادقانه اعتراف می كند كه از همان اول هم به ياد ويژگی های خاص اين فيلم ( ماجرای گروگان گيری و بازی درخشان آل پاچينو در نقش اصلی) بوده ولی برای جلوگيری از افتادن در دام كپی كاري ، از دوباره ديدن آن پرهيز كرده.
ساير بخش های اين فيلم مستند شامل گفت و گو با پرويز پرستويی ، رضا كيانيان ، حبيب رضايی ، بيتا بادران و تلفيق گفته های آن ها با حرف های حاتمي كياست ؛ حرف ها و نكته هايی درباره ی ويژگی ها و صد البته دشواری های توليد آژانس شيشه ای كه باعث شده تا فيلمسازی با ويژگی های حاتمی كيا در سال های ميانی دهه ی 1370 مثل يك آدم پاك باخته يا به تعبير خود او « مثل حاج كاظم ؛ كه به جايی وابسته نيست» حرف دلش را بزند.
گفتنی است در اين فيلم مستند بخش هايی از سكانس های كوتاه شده ی آژانس شيشه ای و همچنين تصاوير كم تر ديده شده ای از پشت صحنه ی اين فيلم گنجانده شده كه جذاب ترين بخش آن به حساب مي آيد.
دل واره تلاش ناچيزی است برای جلب رضايت كسانی كه مستندهای تركيبی (از نوع برنامه های سينمايی) را با علاقه دنبال می كنند و ايده های فاصله گذارانه تاثيری در تمركز آن ها بر تماشای فيلم ندارد؛ كسانی كه آژانس شيشه ای را يكی از مهم ترين توليدات سينما در سال های اخير به حساب می آورند و معتقدند جايگاه واقعی اين فيلم را بايد در ميان ده فيلم برجسته سينمای پس از انقلاب جست و جو كرد.